مجله خردسال 236 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 236 صفحه 19

خندید و گفت: « عزیز! تو تمام شب را تا صبح هوهو می­کنی و من با صدای هوهوی تو به خواب می­روم. صبح وقتی که تو ساکت می­شوی من از خواب بیدار می­شوم!» کمی فکر کرد و گفت: « جان! پس من باید صبح خیلی زود ساکت باشم تا تو بیدار شوی!» از فردای آن روز، صبح زود ساکت شد و هوهو نکرد. بیدار شد و به برکه رفت و وزوز کرد. از صدای بیدار شد و قورقور کرد. صدای قورقور را شنید و بیدار شد، آن وقت قوقولی­قوقو کرد وهمه­ی حیوانات مزرعه را از خواب بیدار کرد. همه به غیر از ، چون او با صدای می­خوابید!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 236صفحه 19