بامنبیا ...
دوست من سلام. من چاقو هستم.
با این که خیلی کارهای خوب انجام میدهم ولی خطرناک هم هستم.
من میتوانم گوشت، میوه، سبزی و خیلی چیزها را ببرم یا پوست بکنم. اما بازی بلد نیستم!
مادرم میگوید: «هیچ چاقویی به درد بازی کردن نمیخورد.»
من یک چاقوی کوچک میوه خوری هستم و پدرم دریک قصابی کار مـیکند. مادرم هم در آشپزخانه کار میکند.
یک روز مادرم گفت: اگر به بچهها بگویم که به من دست نزنند، اجازه میدهد به مجلهی دوست خردسالان بیایم. حالا تو هم به من دست نزن و فقط همراه من بیا...
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 223صفحه 3