ترانهها
مصطفی رحمان دوست
تخته و میخ
تیشه آورد و چاقویی که تیز بود
طناب و چسب و سیخ
چکش و ارهای که خیلی جیز بود
گربه می خندید و می خواست
به خونهی عروسکی بسازه
میز و کمد
یا تخت خواب کوچکی بسازه
تق تق تق،مشغول کار
که ناگهان، میو میو، داد و هوار
چکش رو پنجولش خورد
خندهی گربه رو برد
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 347صفحه 27