قصهی حیوانات
1. یک روز وقتی بچه آهو مشغول علف خوردن بود، پلنگ بزرگی به او حمله کرد.
2. آهوی مادر فریاد زد و کمک خواست.
3. پلنگ، بچه آهو را گرفت. او خیلی ترسیده بود.
4. ناگهان بچههای پلنگ فریاد زدند:" مادرجان! بگذارید بچه آهو پیش مادرش برود."
5.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 341صفحه 20