من خودم داستان پینی کیو رو خوندم!
اون آدم یک آدمک چوبی بود نه مارمولک!
چون پدر ژپتو رو
نارا کردم فرشته ی
مهربان من رو تبدیل به
مارمولک کرد الان هم
پشیمان هستم!
آخی ی ی ی!طفلکی پینوکیو
نزدیک بود بکشم اش!
پینوکیو جان بابات
اون طرف مگس شده
و داره دنبالت می گرده
برو پیش اش و
خوش حالش کن!
ممنون!
رفتم!
آ م م!
واااااای!
ها؟!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 261صفحه 15