قصه ی حیوانات
پدر و مادر میمون کوچولو داشتند
او را تاب میدادند که ناگهان...
میمون کوچولو افتاد پایین
و چیزی نمانده بود که آب رود خانه او را ببرد.
اما پدر فریاد زد:«نترس کوچولوی من!
الان تو رو نجات میدهم.»
همه با ترس به پایین
نگاه میکردند و
نگران میمون
کوچولو بودند
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 229صفحه 20