سومی رفت به طرف چپ:« گربه بیا، مرا بگیر»
چهارمی رفت به طرف راست:«گربه بیا، مرا بگیر»
گربه وسط مانده بود و دور و برش چهار تا موش. این طرف، آن طرف میرفت، لحظهای کرد پشمالو را
فراموش.
کمی دوید به بالا
کمی دوید به پایین
کمی به دنبال آن
کمی به دنبال این
تالاق و تولوق، پنج تا موش، پنج تا رفیق با هوش، یکی یکی دویدند. به لانهشان رسیدند.
اولی سیر بود
دومی سیر بود
سومی سیر بود
چهارمی هم سیر بود
پنجمی اما گرسنه بود
گربه چی؟ خسته و خواب آلود
اتل و متل، نه گربه بود، نه موش بود
قصهی ما، قصهی ترس و تنبلی
قصهی عقل و هوش بود
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 96صفحه 6