
قصهی حیوانات
1) توی یک غار تاریک، وقتی که همه خفاشها از سقف آویزان بودند ...
3) مادر به او نزدیک شد و گفت: «شجاع باش و همراه من بیا ...»
2) بچه خفاش روی سنگ نشسته بود. او از آویزان شدن میترسید.
4) بچه خفاش و مادرش پرواز کردند و از غار بیرون رفتند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 94صفحه 20