
تاب و تاب و تاب پایین آمدند.
هله گفت: «رشته داریم رشتهی آش!» - «رشته پلو!»
- «بخور و برو!»
رشته ها را گرفتند و قرچ، قرچ جویدند.
باران بند آمد. هوا آفتابی شد. آسمان آبی شد.
رنگین کمانی هفت رنگ تو آسمان پیدا شد.
هله گفت: «چه قشنگه!»
- «رنگ به رنگه!»
- «دیدنیه!»
- «خوردنیه!»
به طرف رنگین کمان رفتند.
یکی این طرف یکی آن طرف.
یکی این سر، یکی آن سر، شروع کردند به خوردن.
خوردند و رنگ به رنگ شدند.
یک و دو و سه، هفت رنگ شدند.
تا این که آن بالا، نوک آسمان به هم رسیدند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 94صفحه 5