![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/154/154_17.jpg)
.
.
جعبهی آبرنگ
خال خالی
دایناسور
قلممو
تو ازکجا آمدهای؟
کتاب قصه
فیل
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود.
یک روز پسر کوچولویی و را برداشت و یک قشنگ نقاشی کرد. بعد با رنگ خاکستری یک کشید. بزرگو قوی بود، مثل . پسر به گفت: «حالا برو و با دوست شو!»
اما همان جا ایستاد و از جایش تکان نخورد. پسرکمی فکر کردو بعد رانقاشی کرد.
یک موجود فضایی بود. پسرک گفت: « برو با و دوست شو!» امـا هـم از جایش تکان نخوردو همانجا ماند. پسرک را جمع کرد، را شست و آنهـا را سرجـایشان گذاشت. دفتر نقاشی را هم توی کتابخانه گذاشت.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 51صفحه 17