بهار در ماه بهمن
آن مهربان مرد
عطر عبایش با بوی قرآن
بارانی از نور بر روی ایران
روزی که آمد عاشق ترین مرد
تاریک رفت و او نور آورد
دیو سیاه رفت با بغض و کینه
آمد فرشته چون بهترینه
تا با دلی شاد آیینه خندید
آوای مهر قرآن در شهر پیچید
باران که می شست از شهر ما گرد
آزادی آورد آن مهربان مرد
گل بود و ایوان، نور و جماران
وقتی که می زد با عشق باران
خورشید تابید با مهربانی
گل زد شکوفه با شادمانی
آری بهار شد در ماه بهمن
پیچید عطر آیینه در من
یادم نرفته لبخند ماهش
هستم همیشه سرباز راهش
نیلوفر زارع