حاجی فیروزه و سالی یه روزه
گلهای بابا سلام!
از قدیم گفتهاند گهی زین به پشت و گهی پشت به زین. یعنی یکسال تمام شما برای ما نامه نوشتید، حالا
یک بار هم ما برای شما نامه بنویسیم.
البته در این ضربالمثل که به کار بردیم یک مشکل فلسفی وجود دارد و آن این است که من نمیدانم
الان زین هستم یا پشت هستم. حالا زین بودن یا پشت بودن فرقی نمیکند و همه این است که این دفعه
نامة خود من در این صفحه چاپ میشود تا شما ببینید و اگر از احوال این حقیر سراپا تقصیر پرسان میکنید
باید بگویم که ملالی نیست جز دوری شما و اعصابنوردیهای این آقای اعصاب نورد که یکسال تمام
اعصاب ما را نودریده است.
البته ما هِی بزرگواری کردیم و هیچی نگفتیم، دیدیم این بابا نه تنها حرمت موی سپید ما را نگه نمیدارد
بلکه هر هفته یک چیز دیگر هم بر میدارد توی آن صفحة یخ و بینمکش مینویسد که مثلاً زیر آب ما
را پیش آقای سردبیر زده باشدامّا از آنجا که من یعنی بابا پانادون این موها را در آسیاب سپید نکردهام
و ملحفة رختخوابم هم رنگ نمیدهد، میخواهم در اینجا دست این آقا را برای شما رو کنم؛ پس با من
بشمارید:
1- آقای محترم اعصابنورد! شرارت یاد دادن و ذلّه کردن پدر و مادرها هم شد شغل؟ صد رحمت به
سوفسطاییها! آدم خوب است که نانش را از راههای حلال به دست بیاورد. فکر میکنی کارهای شیطانی
کردن هنر است؟ اگر راست میگویی یک روز مثل آدم زندگی کن ببینم بلدی!
2- شما یادت میآید آن روز رفتی پیش آقای سردبیر و گفتی که من دکستاپ کامپیوترت را شلوغ
کردهام؟ چرا جلوی دیگران پز الکی میدهی؟ چرا دروغ میگویی برادر من؟ شما اصلاً کامپیوتر نداری!
در کلّ مجلّة دوست 2 تا کامپیوتر هست که یکی مال سردبیر است، یکی هم مال مدیر هنری است. به تو
اینجا صندلی هم نمیدهند که رویش بنشینی، آن وقت هی میایی و میگویی کامپیوترم، کامپیوترم؟ تو را
دم درِ مجلّه هم به زور راه میدهند.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 162صفحه 4