توبه از نظر گاه امام خمینی
کار گروه تحقیقات مؤسسه تنظیم و نشر آثار
حضرت امام – دفتر قم
توبه از مسائل بسیار مهم اسلام – بلکه ادیان ابراهیمی است. و در شماری از علوم اسلامی جایگاه بلندی دارد.
در فقه: زیرا احکام فراوانی بر آن مترتب است و به گونﮥ مستقیم به حیات یک انسان ربط دارد.
در تفسیر: دهها آیه از قرآن کریم دربارۀ آن آمده است و مفسر ناگزیر باید به توضیح و تشریح آن بپردازد.
در کلام: بدین دلیل که تنها مسقط عام عقاب و کیفر دردناک الهی است.
در حدیث: چون روایات فراوانی دربارۀ زوایای گوناگون آن آمده است و محدثان و شارحان حدیث هماره به تبیین آنها همت گماردهاند.
در عرفان: که نخستین منزل و مقامی است
که برای وصول به حق باید پیموده شود.
در اخلاق: بدان خاطر که نجات و رهایی انسان از گردابها در گرو آن است، آری توبه راه نجات گناهکاران، نخستین منزل و مقام عارفان، صفابخش و مطهر دل از نظر عالمانِ اخلاق، وسیلﮥ قرب و دوستی با خدا، تبدیل کنندۀ حسنات به سیئات و ... از نظرگاه مفسران، مایه امید، ثواب، نجات و... از دید محدثان و تنها مُسقط عام گناه و عقاب الهی از دیدگاه متکلمان است. صاحب نظران تمام رشتههایی که برشمردیم در تاریخ اسلام در زوایای گوناگون توبه، به کند و کاو علمی پرداختهاند و بحق تحقیقات عالمانهای عرضه کردهاند.
امام خمینی در کتاب گرانسنگ چهل حدیث که کتابی است روایی، عرفانی و
اخلاقی، به دلیل اهمیت پر فزون توبه، بحث قابل توجهی دربارۀ آن دارند و هفدهمین حدیث این اثر گرانقدر را به بحث توبه اختصاص دادهاند که بحق حاوی مطالب نو و سودمندی است که در حد توان به توضیح آن میپردازیم. لازم به یادآوری است که موضوع این مقال تنها آن دسته از مسائلِ توبه است که امام بدان پرداخته و یا حتی اشارتی بدان داشته است.
□ توبه نخستین منزل و مقام عارفان
سالک راه حق برای وصول به سر منزل مقصود باید مقامات و منازلی را طی کند و توبه نخستین گامِ سالکان راه حق است؛ آن که میخواهد به سوی او سیر کند باید روی از دنیا، خود و هر چه غیر او است برتابد و با تمام هستی متوجه حق شود و این جز با انقلابی در درون که دیو منیت و هواها و شهوتها را از تخت سیطره و سلطنت دل برافکند ممکن نیست و این است که فراهمآور زمینﮥ اجابت دعوت خدا و استفاضه از فیض او و آغازین پلﮥ نردبانی است که آنسویش بامِ دریای بیکرانِ وجود الهی است؛ به بیانی دیگر: برای اینکه عارف واصل شود باید مقامات و منازل بس دشواری را بپیماید و توبه در آغاز آنها است زیرا این حرکت، یک حرکت الهی است بسوی خدا، با توفیق او و برای او است و جایگاهش خانه او؛ یعنی دل است پس برای
اینکه چنین حرکت مقدسی آغاز شود نخست باید صفحﮥ دل از آثار گناه پاک شود آنگاه با تمام وجود به حق متوجه شود تا خداوند وارد دل انسان شود و بدیهی است که او هرگز با دلی که خانه شیطان است، بتخانه و سیاهکده است سنخیّتی ندارد چنین قلبی نمیتواند استفاضﮥ او را برتابد رو به سوی او کند و از توفیقات الهی بهره مند شود. از این رو برای این که این راه هموار گردد سالک طریق حق باید آتش در دل افکند و آن آتش شعله برکشد و شعلهها فروزان و فروزانتر شود تا همﮥ برگها، شاخهها، میوهها و ریشههای گناهان، غفلتها و ترک اولیها و... را بسوزاند تا دل او پاک و منزه گشته و آماده فراگیری فیض خدا و حرکت به سوی او شود. پیر هرات، خواجه عبدالله انصاری در این باره چنین مینویسد:
«میدان اوّل مقام توبه است و توبه بازگشتن است به خدای ... توبه نشانِ راهست و سالار بار ... » و در جای دیگری مینویسد «میدان دوّم میدان مروت است، از میدانِ توبه، میدان مروت زاید.»
و مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی پس از بیانات سودمند و جامعی در اثبات و امکان لقاءالله؛ یعنی امکان رسیدن به مقامات بلند معنوی و عرفانی از طریق مجاهده، مینویسد:
«آری، بعد از اینکه مقصود معین شد آن وقت دامن همت به کمر بزند و بگوید دست از طلب ندارم تا کام من بر آید یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید. توبه صحیحی از گذشتهها بکند ...»
امام راحل با عنایت به اهمیت این مطلب در طلایﮥ سخن مینویسد:
«توبه یکی از منازل مهمﮥ مشکله است.» و در ضمن تعریف و توضیح حقیقت توبه مینویسد:
«... از خواب غفلت بیدار شد و از منزل یقظه وارد منزل توبه شد...»
آن فرزانه جاوید در واقع در ضمن تبیین حقیقت توبه به مطلبِ مهمّی اشارت می کند که موقعیت توبه است و آن را پس از یقظه (بیداری از خواب غفلت) قرار می دهد در واقع یقظه را میتوان مقدمهای برای توبه بشمار آورد.
توبه در لغت به معنای بازگشتن و برگشتن
(رجوع) است؛ ابن فارس (متوفای 395 هـ) مینویسد:
توبه؛ یعنی رجوع و بازگشتن. عرب میگوید: «تاب من ذنبه» یعنی از گناهش برگشت.
یتوب الیالله توبة و متاباً: به سوی خداوند بازگشت نموده و روی گردانید.»
و ابن منظور لغتشناس معروف قرن 7 میگوید:
«توبه بازگشتن از گناه است و قاب الی الله...» یعنی از عصیان و گناهکاری به اطاعت و فرمانبرداری خداوند روی آورد.»
لازم به یادآوری است که عموم لغت شناسان «توبه» را به معنای مطلق «رجوع» دانستهاند و دستهای از آنان آن را به معنای «الرجوع من الذنب» (بازگشت از گناه) معنا کردهاند از این رو مجبور شدهاند که الفاظی چونان «تواب و ...» را که مکرر در قرآن، روایات و دعاها دربارۀ خدا وارد شده است توجیه نمایند؛ بعنوان مثال «تواب» را به
معنای «بسیار توبهپذیر» معنا کردهاند.
بنظر میرسد همان معنای اوّل صحیح باشد و توبه به معنای «مطلق رجوع و بازگشت» است و شامل توبه خداوند نیز میگردد. جناب علامه طباطبایی، مفسّر بزرگ قرآن، در سرتاسر المیزان توبه را به معنای مطلق رجوع تفسیر کرده است.
پیش از اینکه درباره حقیقت توبه بحث کنیم مناسب است اشارتی به دو مقدمﮥ آن داشته آنگاه به تفصیل از واقعیت و حقیقت آن از نظر گاه عالمان اسلامی بپردازیم.
□ مقدمات توبه
مقدمه یکم: توفیق و عنایت خدا:
همانگونه که اشارت رفت توبه مقامی مهم، بلند و مشکل است از این رو بطور طبیعی بدون زمینهسازی پیشین و فراهم آمدن مقدمههای مناسب تحقق نمییابد یکی از مهمترین مقدمات توبه انسان، توفیق خداوند و به تعبیر قرآن توبه و بازگشت خدا به انسان است؛ در واقع توبه فضل و عنایت خدا است و هنگامی میسر و ممکن میگردد که انسان مورد توجه حق تعالی قرار گیرد، چهرۀ برجسته عرفان اسلامی، محییالدین عربی در این باره چنین میگوید:
«توبه با محبت خدا به انسان تایب آغاز میشود؛ خدای به او محبتی میکند و او توبه میکند آنگاه دوباره به او محبتی می کند و توبه او را میپذیرد؛ در واقع توبه عبد میان دو محبت قرار میگیرد.»
مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه 17 و 18 سوره نساء در این باره بیان سودمندی به شرح زیر دارند؛ آن بزرگوار مینویسد:
«از آنجا که انسان ذاتاً نیازمند به خدا است و به خیر و خوشبختی جز از طریق پروردگار نمیتواند برسد، در این بازگشت به خداوند نیز به عنایت و کمک او نیازمند است. از این رو بازگشت به خدا از طریق عبودیت و خشوع در برابر او نیازمند توفیق و عنایت او است و توبه خدایی سبحان که پیش از توبه انسان است معنایی جز این ندارد، خداوند متعال میفرماید:
«ثم تاب علیهم لیتوبوا» (آنگاه خداوند به آنان بازگشت تا به خدا باز گردند)
امام راحل اشارتی گذرا و شیوا بدین مطلب دارند آن بزرگوار مینویسد:
«... و از خداوند تبارک و تعالی توفیق حصول مطلوب بخواه و از روحانیت رسول اکرم و ائمه هدیٰ سلامالله علیهم، استعانت کن، و به ولی امر و ناموس دهر، حضرت امام عصر – عج الله فرجه- پناه ببر. البته آن بزرگوار دستگیری ضعفا و بازماندگان را میفرماید و بیچارگان را دادرسی مینماید.»
از توضیح فوق روشن میشود که امام راحل قدس سره روی نکتﮥ تعیین کننده و حساسی تکیه نموده است ایشان به جای اینکه به توضیح مقدمﮥ یاد شده بپردازد به یکی از مهمترین عوامل اختیاری آن پرداخته
است، و آن اینکه توبه مقامی بلند است و بدون توفیق الهی حاصل نمیآید، توفیق الهی را از کجا و چگونه بدست آوردیم، پاسخ این است که شخص گناهکار در فرصتهایی که بدست میآورد باید از خداوند توفیق توبه را بخواهد و به پیشگاه پیامبر و امامان معصوم و بویژه امام عصر _ارواحنا لتراب مقدمه الفداء توسل جسته و استمداد کند و این نکته بسیار مهم و قابل توجه و در واقع امروزه مورد ابتلاء است.
مقدمۀ دوّم: شناختِ پیامدهای ویرانگر گناه
مقدمﮥ دیگر توبه علم به پیامدهای ویرانگر گناه است، آثار شوم گناه فراوان است یکی از نتایج بد گناه زیانی است که بر دل وارد میکند، دل خانه خدا است، تنها راه ارتباط مستقیم با حضرت حق، کانون معنویت و پایگاه رشد و تقویت نیروهای روحانی انسان است. گناه دل را نابود میکند، نیروهای معنوی آن را تضعیف و ریشههای درخت تنومند ایمان و تقوا را که در اعماق جان نفوذ کرده است سوخته و برگهای سبز و خرّم آن را زرد و پژمرده میسازد؛ دیگر اینکه وقتی انسان گناه میکند لکﮥ سیاهی در قلب او پدید میآید و متقابلاً نکتهای از نور میرود، خوشک خوشک که گناهانش بیشتر و بیشتر میشود این تباهی هم گسترده و گستردهتر میگردد تا آنجا که سرتاسر دل را فرا گرفته و بر همﮥ
آن سایه میافکند و در واقع چنین کسی تنگ دل و سنگدل میشود و به تعبیر رسا و زیبای قرآن «دل او از سنگ سختر است.»
و از آنجا که ارتباط او با خداوند سست و ضعیف میشود دعاهایش به استجابت نمیرسد، توفیقات معنویتزا که رشد و تکامل ابعاد روحانی انسان را بدنبال میآورد از وی سلب میشود، بلاهای گوناگون محسوس و نامحسوس بر او فرود میآید، پردههای عصمت حریم کبریایی را میدرد و در برابر خداوند جسور و بیباک گشته و بیپروا گناه میکند و فشرده سخن اینکه به راه راست و سعادت پشت کرده و دوان، دوان بسوی شقاوت و بدبختی حرکت می کند از مسیر آفریدگار، معبود و محبوب و فطرت خود دور شده و به راه شیطان می رود توجه به این قبیل پیامدهای ویرانگر گناه سبب بیداری و پشیمانی میشود و در واقع توبه را در پی دارد. امام راحل -قدس سره- این مطلب را به گونهای دقیق و فنی بیان کرده است. آن فرزانه جاوید در این باره مینویسد:
«و آن، [پشیمانی] چنان صورت پذیرد که انسان متذکرِ تأثیر معاصی در روح و تبعات آن در عالم برزخ و قیامت شود از وجه معقول و منقول چنانچه پیش اصحاب معرفت مبرهن و در اخبار اهل بیت عصمت –علیهمالسلام- وارد است که از برای معاصی در عالم برزخ و قیامت صورتهایی
است بمناسبت آنها، که در آن عالم دارای حیات و اراده هستند و انسان را از روی شعور و اراده عذاب و آزار مینمایند، چنانچه آتش جهنم از روی شعور و اراده انسان را میسوزاند، زیرا آن نشئه نشئﮥ حیات است پس، در آن عالم صورتهایی نتیجﮥ اعمال حسنه و سیئه ما است که با ما محشور میگردد و در احادیث شریفه و قرآن کریم تصریحاً و تلویحاً ذکر این مطلب بسیار شده و مطابق است با مسلک حکمای اشراق و ذوق و مشاهدات اهل سلوک و عرفان و همینطور از برای هر معصیتی در روح اثری حاصل شود که آن را در احادیث شریفه به «نقطﮥ سوداء» تعبیر فرمودند و آن کدورتی است که در قلب و روح پیدا شود و کم کم افزون میشود و انسان را منتهی می کند به کفر و زندقه و به شقاوت ابدی می رساند ... پس اگر انسان تنبّه به این معانی
پیدا کرد ... بزودی از آن منزجر و پشیمان میگردد و صورتِ ندامت در قلبش ظاهر میگردد.»
از اینهمه نتیجه میگیریم که از نظرگاه حضرت امام توبه دو مقدمه دارد:
اول آن که خداوند متعال به انسان توفیق آن را عنایت کند که این مهم را باید با دعا و توسل به خاندان اهلبیت حاصل نمود. دوّم آن که علم به زیانهای ویرانگر و مخرب گناه و توجه بدانها انسان را بیدار کرده و ندامت و پشیمانی را بدنبال میآورد.
□ حقیقت توبه
دانشمندان و متفکران رشتههای مختلف علوم اسلامی در تعریف توبه بسیار سخن گفتهاند که مجموعﮥ آنها را در عناوین زیر میتوان خلاصه کرد:
الف: ندامت و پشیمانی.
بسیاری از عالمان اخلاق، عارفان، محدثان، مفسران، متکلمان و فقیهان در تعریف حقیقت توبه گفتهاند، توبه همان ندامت و پشیمانی است. این نظریه طرفداران زیادی دارد تا آنجا که برخی از فقیهان بر آن ادعای اجماع کردهاند.
دلایل نظریه ندامت
حامیان این دیدگاه عمدتاً به روایاتی همانند روایات زیر استدلال کردهاند.
عن ابیجعفر علیهالسلام: کفی بالندم توبة.
امام باقر علیهالسلام فرمود: در توبه ندامت کافی است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام: قال: قال امیرالمؤمنین – علیهالسلام – ان الندم علی الشرّ یدعو الی ترکه.
امام صادق – علیهالسلام – از قول امیرالمؤمنین – علیهالسلام – نقل میکند که ایشان فرمودند: پشیمانی از گناه انسان را به ترک آن وا میدارد.
و امام زین العابدین در صحیفه سجادیه میفرماید:
«اللهم ان یکن الندم علی الذنب توبة فانأ أندم النادمین»
«بار خدایا اگر پشیمانی از گناه توبه است من از همﮥ پشیمانان پشیمانترم.»
و روایات فراوان دیگری بدین مضمون.
بنظر میرسد این نظر بطور مطلق صحیح نباشد زیرا بودن تردید بازگشت به خدا و یا به فطرت انسانی در معنای توبه اشراب شده است و پشیمانی صرف که گاه ممکن است زودگذر نیز باشد بازگشت به فطرت انسانی و یا خداوند متعال نیست.
افزون بر اینکه نظریه مشکلات دیگری هم دارد و آن اینکه «عزم بر ترک گناه در آینده» که به تعبیر حضرت امام راحل – قدس سره – رکن توبه است، چه جایگاهی دارد؟ اگر بگویند شرط توبه است مشکله دیگری پیش میآید و آن اینکه پشیمانی عمیق قصد بر انجام ندادنِ گناه را در پی داشته و لازمﮥ آن
است و نیازی به اشتراط آن نیست؛ یعنی اشتراط آن تحصیل حاصل است از این رو به نظر میرسد این نظریه در تعریف حقیقت توبه ناموفق و ناقص است.
ب: ندامت و عزم بر ترک گناه:
گروهی از عالمانِ اسلامی حقیقت توبه را مرکب از دو رکن ندامت و پشیمانی از گناه و عزم بر ترک آن دانستهاند. این نظریه نیز طرفداران زیادی دارد.
البته این نظر را به دو گونه میتوان تفسیر کرد:
1ـ اینکه مقصود از عزم بر ترک گناه، آن قصد و تصمیمی است که انسان به هنگام پشیمانی عمیق خود به خود و به طور غیراختیاری اتخاذ میکند؛ توضیح اینکه
وقتی که انسان سخت پشیمان شود و ندامت و تأسف نسبت به اعمال گذشته بر همﮥ ابعاد قلبش پرتو افکند خودبخود تصمیم میگیرد گناه نکند و این از نشانه های ندامت راستین است، اگر مراد اینان این معنا است – که ظاهر سخن امام راحل – قدس سره – نیز همین است آنگونه که توضیح خواهیم داد – که سخنی متین و صحیح است اما تعبیر نارسا است.
2ـ مقصود از «تصمیم بر پرهیز از گناه» این است که انسان به طوری اختیاری عزم کند که گناه نکند؛ به عبارت دیگر: برای تحقق توبه دو چیز لازم است نخست اینکه انسان از اعمال بد گذشتهاش پشیمان شود. دوّم آنکه تصمیم بگیرد گناه نکند و این امری است اختیاری و نه لازمﮥ ندامت و غیراختیاری اگر مرادشان این باشد، نه دلیلی بر اعتبار آن در توبه داریم و نه به لوازم آن میتوانیم پایبند باشیم آنگونه که در اشکال
بر نظریه اوّل بیان شد.
ج: علم، حال و عمل.
گروهی از عالمان اخلاق توبه را مرکّب از آگاهی از زیانهای گناه و پیامدهای سوء آن، حالت پشیمانی و ندامت نسبت به اعمال گذشته و عزم بر ترک گناه در حال و آینده و تدارک گذشته تعریف کردهاند. این عالِمان بزرگ مقصودشان از علم: آگاهی از زیانهای گناه و مرادشان از حال: حالت پشیمانی و ندامت و منظورشان از عمل: عزم بر تدارک اعمالیِ است که در گذشته از دست رفته است و قصد بر ترک گناه در آینده و پرهیز از گناه در حال.
و این سه بر هم مترتب است؛ یعنی علم که همان ایمان و یقین به خدا و احکام او است که سبب بیداری انسان و آشنایی او با مضرات گناه میشود وقتی در انسان حاصل آید سبب پیدایش ندامت و پشیمانی گشته و
این پشیمانی اگر راستین و عمیق باشد سه امر را به دنبال دارد، ترک گناه در حالِ پشیمانی، تصمیم بر پرهیز از گناه در آینده و عزمِ بر تدارک و جبران اعمالی را که در گذشته از دست داده است. از آنجا که بسیار از عالمان بزرگ اخلاق چونان غزالی، فیض کاشانی، نراقی و ... بر این نظرند برای توضیح بیشتر متن فشردهای را از «کیمیای سعادت غزالی» نقل میکنیم؛ وی در این باره چنین مینگارد:
«بدان که اوّل نور معرفت و ایمان است که پدیدار آید که در آن نور ببینند که گناه زهر قاتل است و چون نگاه کند که وی از این زهر بسیار خورده است و به هلاک نزدیک است، بضرورت پشیمانی و هراسی در وی پدید آید – چون کسی که زهر خورده است
پشیمان شود – و بترسد. از پشیمانی انگشت به گلو فرو برد تا قی کند ... همچنین در وی پشیمانی پدیدار آید بر گذشته و آتشی از آتش خوف در میان جان وی افتد که هلاک خویشتن میبیند. در این آتش خوف شده و شهوتِ گناه در وی سوخته شود و عزم کند گذشته را تدارک کند و در مستقبل نیز با سر آن نشود و لباس جفا برکشد و بساط وفا بگستراند همه حرکات و سکنات خویش بدل کند ...»
بررسی نظریه غزالی
اشکال اساسی تعریف غزالی و پیروانش این است که «علم به زیانهای گناه» را که مقدمﮥ توبه است جزء آن دانستهاند و همینطور عزم بر ترک گناه در آینده و جبران
از دست رفتههای گذشته را که لازمﮥ پشیمانی است از ارکان توبه دانستهاند افزون بر اینکه به مقدمﮥ دیگر توبه که توفیق خدای سبحان است اشارهای نکردهاند.
د: بازگشتن و رجوع
گروهی از محققان توبه را به معنای رجوع دانستهاند که با معنای لغوی آن تناسب کامل دارد در میان اینان چهرههای برجستهای چنان شیخ انصاری، شهید مطهری علامه طباطبایی و ... وجود دارد.
علامه طباطبایی در این باره مینویسد:
«توبه به معنای رجوع است و آن بازگشت بنده است به سوی خدا، بوسیلﮥ ندامت و پشیمانی از روی گرداندن از خدا و بازگشت خدا به انسان است، از این طریق که به وی توفیق توبه عنایت میکند و ما بارها و بارها گفتهایم که هر توبه و بازگشت انسان به خدا، دو توبه و بازگشت الهی را در بردارد، یکی پیش از توبﮥ انسان است که همان توفیق خدای سبحان و دیگر پس از آن که آمرزش و
قبول توبه وی است.»
استاد شهید مرتضیٰ مطهری نیز ضمن بیان دراز آهنگ و سودمندی توبه را بازگشت و انقلاب مقدس درونی میداند؛ فشرده نظر آن بزرگوار این است که در جمادات تغییر مسیر نیاز به عامل و نیروی خارجی دارد؛ یک سنگ برای تغییر مسیر نیازمند پرتاب یا وارد کردنِ نیرو بر آن است. اما گیاهان و حیوانات استعداد شگفتی در این زمینه دارند و آن تغییر مسیر از درون است و انسان استعداد و زمینﮥ بسیار شگفت انگیزتری دارد و آن قیام خود علیه خود است؛ نیروهای درونی انسان میتوانند علیه خود بپاخیزند و ضمن یک قیام درونی پیروز شده یا شکست بخورند. توبه عبارتست از قیام نیروهای روحانی و معنوی انسان علیه ابعاد شهوانی و نیروهای شیطانی وی که در دل جای خوش کرده و زمام امور و تدبیر ادارۀ انسان را بدست گرفته و او را چونان حیوانی بیشاخ و دم در آوردهاند.
□ بررسی نظریه رجوع
بنظر میرسد این دیدگاه به واقعیت نزدیکتر باشد و بظاهر مقصود این بزرگواران این است که بازگشت و رجوع به خدای سبحان در قلمرو دل و جان است و این با پشیمانی تحقق مییابد.
نظرگاه امام راحل – قدس سره – در حقیقت توبه
امام راحل – قدس سره – تعریفی نو از توبه ارائه میدهند گرچه نظر آن بزرگوار در دستهبندی تعاریف در ردیف نوع اخیر است؛ یعنی ایشان نیز توبه را رجوع و بازگشت میداند اما مفهومی که ایشان از این واژه در نظر داشتهاند کاملاً با مفاهیم پیشین متغایر است. ایشان بر این نظرند که در آغاز خلقت، دل انسان فطرتاً نه صبغﮥ الهی دارد و نه رنگ شیطانی نه متصف به صفت مادی و طبیعی است و نه حالت روحانی و معنوی؛ در واقع دل بسانِ صفحﮥ بیرنگی است که پذیرای هر رنگ و صبغهای هست؛ هم میتواند کانون معنویت و خانه رحمان باشد و هم مرکز شقاوت و منزلگاه شیطان گرچه خمیرۀ فطرت آغشته به درستی و در جهت و راستای راستی و صراط مستقیم است و زمینﮥ و استعداد توجه به حق در آن هست اما هم از حق خالی است و هم از باطل.
وقتی انسان گناه میکند دیوارههای سفید
دل سیاه شده و به پلیدی آلوده میشود و هر چقدر که این گناهان بیشتر و بیشتر میگردد، سیاهی، تباهی و دوری از حق در آن افزون و افزونتر شده تا آنجا که ممکن است قلب انسان سرشار از رنگ و نشانﮥ گناه گشته و به شقاوت ابدی کشیده شود اگر پیش از اینکه به این مرحله رسد نقطهای از نور الهی در قلبش بدرخشد و در پرتو آن بیدار شود و اینهمه بدبختیهای انباشته را در خانﮥ دل مشاهده کند پشیمان میشود و از گناه روی برمیگرداند و به حال فطرت نخستین خود بازگشت میکند و دل او آماده توجه به حق میشود.
معنای رجوع
امام راحل – قدس سره – توبه را رجوع میداند، رجوع یعنی چه؟ و چگونه تحقق مییابد؟ درمطالب بعدی این مفهوم را به خوبی توضیح میدهد که شرح فشرده آن به قرار زیر است:
مهمترین اثر گناه در دل است، گناه، دل را ویران، تباه و نابود میکند، رجوع و بازگشت نیز باید از همین مکان آغاز شده، در همینجا ببالد و تحقق یابد توضیح اینکه وقتی انسان به آثار شوم و ویرانگر گناه می نگرد و میبیند که چه پیامدهای مهیب و بزرگی داشته است و او را تا مرز هلاکت رسانیده است با تفکر و تأمل عظمت مطلب را درک میکند، سینهاش بدرد آمده و میسوزد و این سوزِ سازنده به آتشی مُبدّل شده و شعله در جانش میافکند، شعلهها فروزان و فروزانتر شده تا آنجا که گستره و دامن آنها همه جان را فرا میگیرد و تمامی آثار، برگها، شاخهها و ریشههای گناه را میسوزاند و خاکستر میکند و اینجا است که دل به حالت فطریش بازگشته و از آثار ظلمت و طبیعت رهانیده میشود و معنای آن حدیث معروف که «التائب من الذنب کمن لا ذنب له» (آن که از گناه توبه کند چونان کسی است که گناه نکرده است) همین است؛ یعنی آثار شوم گناه از دل وی بیرون میرود و مانند زمانی میشود که گناه نکرده و بر فطرت
نخستین خود بوده است.
پس توبه به معنای «رجوع» است و رجوع جایگاهش دل است و بازگشت و رجوع دل همان ندامت و پشیمانی عمیق است که امام راحل – قدس سره – مرحلﮥ عمیق آن را چنین توصیف میکند:
«و نیز انسان باید بکوشد تا آنکه صورت ندامت را در دل قوت دهد تا انشاءالله به بیت «احتراق» وارد شود و آن چنان است که به واسطه تفکر در تبعات و آثار موحشﮥ معاصی ندامت را در دل خود روشن کند و قلب را به آتش ندامت محترق کند تا آنکه همﮥ معاصی از آن آتش بسوزد و کدورت و زنگار قلب مرتفع شود. بداند که اگر این آتش [را] در این عالم برای خود روشن نکند و این درِ جهنم را، که خود باب الابواب بهشت است، به روی خود مفتوح نکند از این عالم که منتقل شد، ناچار در آن عالم آتش سخت سوزناکی برای او تهیه شود ... خداوندا سینﮥ سوزناکی به ما عنایت فرما و از آتشِ ندامت جذوۀِ ندامت در قلب ما بیفکن و آن را به این آتش دنیایی بسوزان و کدورت قلبی ما را برطرف فرما. و ما را از این عالم بیتبعات معاصی ببر...».
نکتهای دقیق
نکتﮥ دقیقی که در سخن امام راحل – قدس سره – مطرح است این است که ایشان تفسیر ویژهای از «عزم بر ترک گناه» ارائه می
دهند و آن اینکه عزم بر ترک گناه لازمﮥ ندامت است و پشیمانی واقعی و راستین آن را در پی دارد؛ وقتی پشیمانی – به معنایی که شرحِ آن گذشت – در جان کسی افتد خود بخود تصمیم میگیرد دیگر گناه نکند و به گفتﮥ غزالی عزم میکند «لباس جفا بر کشد و بساطِ وفا بگستراند» از این رو تصمیم بر ترک گناه بدین معنا نیست که گناهکار پس از پشیمانی بنشیند و فکر کند و با خود بگوید حال که من پشیمان شدهام تصمیم میگیرم دیگر گناه نکنم و در این عزم جازم و قاطع هستم چه اینکه بر این گفته اشکالاتی وارد است اوّل آن که چه دلیلی بر اعتبارِ این معنا در توبه داریم؟ دوّم آن که اگر عزم بر ترک گناه را بدین معنا جزء حقیقت توبه بدانیم، لازمهاش این است که آن که میداند که احتمالاً یا قطعاً دوباره گناه خواهد کرد مانند کسی که عصبانی و بداخلاق است و میداند مجدداً این گناهِ برخاسته از عصبانیّت از او سر میزند یا مانند کسی که ترسو است و احتمال فراوان میدهد که دوباره بهنگام برافروختن آتش جنگ بترسد و صحنه را ترک کند و... توبﮥ چنین کسی امکان ندارد چرا که از طرفی عزم میکند که دیگر گناه نکند؛ یعنی میداند که میخواهد این گناه را مرتکب نشود و از سویی میداند که در آینده این گناه را مرتکب خواهد شد و در نتیجه در درون خود دچار تناقض شده و دل وی چنین عزمی را
برنمیتابد و در واقع این عزم محقق نمیشود.
اما در تبیین حضرت امام راحل از «عزم بر ترک گناه» هیچ یک از اشکالات بالا وارد نیست زیرا حقیقت توبه، پشیمانی و ندامت خاص است یعنی ندامتی که عزم بر ترکِ گناه را بدنبال داشته باشد و اگر چنین نباشد این ندامت نیست بلکه نوعی تمسخر است و اگر ندامت هم بر او صدق کند بر چنین ندامتی رجوعِ به فطرت اطلاق نمیشود و وقتی هم که چنین ندامتی حاصل آید توبه محقق میگردد چرا که هم ندامت و هم عزم بر ترک گناه بدست آمده است امام راحل – قدس سره – در این باره چنین مینویسد:
«... و اگر خدای ناخواسته [به گناه] مبتلا شد، بزودی از آن منزجر میگردد و پشیمان میگردد و صورتِ ندامت در قلبش ظاهر میشود و نتیجﮥ این پشیمانی و ندامت خیلی بزرگ است و آثارِ آن خیلی نیکو است و عزمِ بر ترکِ مخالفت و معصیت بر اثر ندامت حاصل میشود و همین که این دور کن توبه [(ندامت و عزم بر ترک)] حاصل شد کارِ سالک طریق آخرت آسان شود و توفیقات الهیة شامل حال او میشود...»
پس از نظرگاه امام راحل توبه دو رکن دارد (ندامت و عزم) و رکن دوّم برخاسته از اولی و لازمﮥ آن است دقّت در روایات فراوانی که در باب توبه آمده است نیز. مقتضی همین مطلب است چرا که در برخی از روایات
بظاهر توبه دو رکن مستقل دارد (ندامت و عزم بر ترک) که هر یک از دیگری جدا است. مثل روایتی که جناب سید رضی در نهج البلاغه آورده است و حضرت امام در همین بحث بشرح آن پرداختهاند در آن حدیث شریف چنین آمده است: «... الاستغفار درجﮥ العلیین، و هو اسمٌ واقع علی ستة معانٍ: اوّلها الندم علی ما مضٰی. و الثانی: العزم علی ترک العود الیه ابداً...»
«... همانا استغفار درجﮥ علیین است. و آن اسمی است که واقع میشود بر شش معنا. اول آنها پشیمانی بر گذشته است. دوّم، عزم بر برگشت ننمودن است به سوی آن (گناه) همیشگی...»
امّا ظاهر برخی از روایات این است که عزمِ بر ترک گناه لازمﮥ و نتیجﮥ ندامت واقعی است به عنوانِ نمونه از مولا امیرالمؤمنین نقل شده است که:
«الندم علی الذنب یمنع عن معاوته.»
«پشیمانی از گناه مانعِ بازگشت به آن است»
و نیز از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که:
«... قال: قال امیرالمؤمنین علیهماالسلام: ان النّدم علی الشرید عو الی ترکه» «امام صادق از قول امیرالمومنین علی – علیهماالسلام – نقل میکند که آن حضرت فرمود: «پشیمانی از گناه انسان را به ترک آن وادار میکند.»
تأمل نشان میدهد که میان دو دسته از اخبار و اخبار پیشین که دلالت داشت بر این معنا که در توبه ندامت و پشیمانی کفایت می کند. تناقضی در کار نیست زیرا این اخبار میگوید: لازمه و نتیجﮥ ندامت عزم بر ترک گناه است. و مضمون اخبار گذشته این بود که «عزم بر ترک گناه» جزء حقیقت توبه است و مفاد شماری از اخبار این بود که در توبه ندامت و پشیمانی کفایت میکند. جمع عرفی میان این روایات به این است که اخبار دستﮥ دوّم را با روایات گروه اوّل تفسیر کنیم؛ یعنی بگوییم: مراد این است که عزم بر ترک گناه رکن توبه است امّا در مقامِ تحقق نتیجﮥ ندامت و لازمﮥ آن است – آنگونه که امام بزرگوار- قدس سره – تصریح فرمودهاند – مقصود از ندامت و آن دسته از روایات که میگوید: حقیقت توبه ندامت است، ندامتی است که «عزم بر ترک» را در پی داشته باشد و به اصطلاح اصولی مطلق ندامت را در این روایات با احادیث دستﮥ اوّل مقیّد میکنیم؛ مجلسی – رضوانالله علیه – در توضیح روایتِ «کفی بالندم توبة» در این باره چنین مینویسد: «ظاهر این روایت این است که در تحقق توبه ندامت کافی است و عزم بر ترک در آن شرط نیست لیکن این مخالف قولِ مشهور و برخی از روایات است مگر اینکه پشیمانی در این روایت به معنای ندامت کامل باشد که در این صورت آن مستلزم عزم بر ترک گناه است – آنگاه پس از
نقل گفتﮥ یکی از دانشمندان که وی این مطلب را با بیانی علمی و دقیق توضیح داده است، مینویسد:
پس معنای این روایت این است که هرگاه ندامت حاصل آید توبه و رجوع به خدا از طریق ریشه کن کردن گناهان و بیرون آمدن از ظلمت گناه، محقق میشود. زیرا ریشه و سبب نابودی گناه و خروج از آن همین ندامت است و در روایت نیامده است که پشیمانی بدون ترک گناه در رجوع به خدا و ندامت کافی است زیرا چنین پشیمانی توبه و ندامت نیست بلکه به تمسخر و استهزاء شبیهتر است، آری ندامتی که [عزم] بر ترک گناه را در پی داشته باشد، توبه است.»
شرایط توبه، دو گونه است:
1ـ شرایط قبول توبه.
2ـ شرایط کمال توبه.
شرایط قبول توبه دو چیز است. حضرت امام – قدس سره – در این خصوص همان حدیث شریف نهجالبلاغة را دلیل و گواه خود قرار میدهند.
1ـ «ردّ حقوق مخلوق» توضیح اینکه مجرّد اظهار توبه و ندامت کافی نیست بلکه افزون بر آن باید حقوق مردم را تا آنجا که در توان او است فوراً به آنان بازگرداند در غیر اینصورت تصمیم بگیرد در اولین فرصت و زمان ممکن حقوق آنان را اداء کند. مولا علی میفرماید:
«... الثالث ان تودّی الی المخلوقین
حقوقهم حتی تلقی الله سبحانه أملس لیس علیک تبعة»
«سوّم، [از امور توبه] ادا کنی به سوی مخلوقین حقوق آنها را تا ملاقات کنی خدای سبحان را پاکیزه که نبوده باشد بر تو دنبالهای.»
2ـ «رد حقوق خالق» آن دسته از وظایفی را که ترک کرده است و حق الله است از قبیل نماز، روزه و ... قضاء نماید و اگر قضایِ همه آنها ممکن نیست به مقداری که در توان دارد، اقدام کند.
علی علیهالسلام در این باره میفرماید:
«الرابع ان تعمد الی کل فریضة علیک ضیَّعْتهٰا فتؤدی حقّها.»
«چهارم، آنکه روی آری به سوی هر فریضهای که بر تو است، که ضایع کردی آن را پس ادا کنی حق آن را.»
امام راحل – قدس سره – ضمن بیان این دو شرط روی نکتﮥ خاصی بسیار تأکید می کنند و آن اینکه مباد گناهکار به دلیل این دو شرط گمان کند که توبه بسیار دشوار است و از این رو از آن سرباز زند و یکسره ترک آن کند بلکه هر مقدار که در توان او است و با حال او مناسب است همان مطلوب و مرغوب است. «پس نباید سختی راه انسان را از اصل مقصد باز دارد»
شرایط کمال توبه نیز دو امر است؛ امام راحل قدس سره در طلایه سخن به مبنا و اساسِ آن اشارتی پر معنا دارند، ایشان
مینویسد:
«... بدان که هر یک از منازل سالکان مراتبی است که به حسب حالات قلوب آنها فرق میکند، شخص تایب اگر بخواهد به مرتبﮥ کمال نایل شود باید تدارک حظوظ را نیز بکند...»
مقصود آن بزرگوار این است که توبه رجوع به فطرت نخستین است و بدیهی است این رجوع در صورتی کامل میشود که همﮥ آثار ظلمت و طبیعت گناه زایل شود و گرنه چونان حالت اولیه خود به نورِ فطرت روشن نمیگردد؛ به بیانی دیگر: توبه کامل آن است که آتش ندامت آنچنان شعلهای بر جان افکند که همﮥ آثار گناه را در تمامی ابعاد بسوزاند و دگرگونی و انقلاب درونی کامل عیار باشد. و این مهم زمانی رخ می دهد که اوّلاً: گوشتی که از گناه بر بدن انسان روییده است با ریاضتها و سختیهای شرعی ذوب شود و ثانیاً: نفس از برخی گناهان لذتهایی برده و آن لذتها آثاری بر آن داشته است باید آنچنان رنج و سختی فرمانبرداری از خداوند را به آن بچشاند که آن آثار از بین برود امام راحل – قدس سره – در اینجا نیز سخنی نو دارد؛ یعنی تفسیری جدید از این فقره از کلام مولا علی – علیهالسلام – ارائه میدهد. معمولاً عالمانِ اخلاق در این شرطِ کمالِ توبه را بدینگونه توضیح دادهاند که برای کمال توبه شخص تایب؛ باید در برابر هر لذتی که نفس از معصیت برده است درد
و رنج طاعتی از طاعت الهی را به آن بچشاند. اما امام راحل این ظاهر را در نور دیده است و با تأمل در معنای توبه و روایات بر این نظر است که مقصود علی – علیه السلام – این است که تایب میبایست با این حرکت آثار گناه را از جهت حظوظ نیز جبران کند توضیح اینکه همانطور که ترکِ واجبات – مانند ترک نماز و روزه و ... – اثر ویرانگری بر نفس دارد و بُعد معنوی آن را ضعیف میکند از این رو تایب باید با قضای آنها این ضعف را جبران و این اثر را برطرف سازد، انجام گناه و لذتهایی که نفس از آن برده است نیز اثر مخربی دارد و آن اینکه این لذتها بعد مادی و طبیعی نفس را تقویت می کند که با چشانیدن رنج و سختی اطاعت خدای سبحان و ریاضتها باید آن اثر برطرف و آن قوت به ضعف گراییده شود. مولا
امیرالمؤمنین این دو شرط کمال را اینگونه توضیح میدهد:
الخامس: أن تعمِد الی الّحم الذی نبت علی السَّحت فتذیبه بالاحزان حتی تلصق الجلد بالعظم و ینشأ بینهما لحم جدید.
«پنجم، روی آری به سوی گوشتی که روییده شده بر حرام، پس آب کنی آن را به اندوهها تا بچسبد گوشت به استخوان و روییده شود بین آنها گوشت تازه»
و دربارۀ شرط دوّم حضرت علیهالسلام میفرمایند:
السادس: ان تُذیقَ الجسمَ اَلَمَ الطاعة کما ازفته حلاوة المعصیة»
«ششم، آنکه بچشانی نفس را درد فرمانبرداری چنانچه چشاندی آن را شیرینی نافرمانی.»
توبه در ابعاد معنوی، اجتماعی و قضایی برای آثار مثبتی است و مقصود از آثار توبه در این مقال، آثار معنوی آن است. در حقیقت توبه اشارت رفت که امام راحل – قدس سره – در این زمینه تأثیر شگرفی برای آن بیان کردند، و آن اینکه توبه سبب میشود صفحﮥ دل به حالت نور فطرت و اولیه خود برگردد و حدیث شریفی را که ایشان به عنوان
هفدهمین حدیث آوردهاند. معنای صریح آن همین اثر توبه است. و این نکتهای است که همﮥ کسانی که از توبه بحث کردهاند به ذکر آن پرداختهاند اما امام بزرگوار متعرض مطلبی شدهاند که کمتر بدان توجه شده است و آن اینکه باید توجه داشت که تایب – گرچه آثار گناه از صفحﮥ دلش زدوده می شود – اما هرگز مانند آن که گناهی نکرده است نیست، چقدر فرق است میان کسی که در طول عمر بساط وفا گسترده است و دل او با یاد خدا نورانی و با نشاط بوده و هماره در خدمت دوست، و آن که به دوست خود خیانت کرده و گاه جفا را به اوج خود رسانیده و اینک عذر تقصیر میطلبد. آن عزیز از دست رفته در این باره مینویسد:
«و نیز به یک نکتﮥ مهمه باید توجه داشت و آن این است که شخص تایب پس از توبه نیز، آن صفای باطنی روحانی و نور خالص فطری برایش باقی نمیماند چنانچه صفحه کاغذی را اگر سیاه کنند و باز بخواهند جلا دهند البته به حالت جلای اولی بر نمیگردد یا ظرف شکسته را اگر اصلاح کنند، باز به حالت اولی مشکل است عود کند...»
پینوشتها: