مریم شکرانی
چگونه از خودمان فرهنگ تولید کنیم؟!
فرهنگ تولید کردن از خود راههای مختلفی دارد. یکی از این راههای محترم رفتن توی کار تلویزیون و رسانۀ
ملّی و از اینجور چیزهاست. در اینجا کارهای متفاوتی وجود دارد که با آن میتوانیم کلّی فرهنگ درست کنیم. به
عنوان مثال:
الف) سریال بسازیم: سریال درست کردن برای تلویزیون اصول و قواعد خاص خودش را دارد. یکی از
این اصول و قواعد مهم این است که حتماً حتماً میبایست در جریان داستان فیلم، دست حداقل دو جوان را در
دست هم بگذاریم و آنها را راهی خانۀ بخت بنماییم. مهم نیست داستان فیلم در چه فضایی اتّفاق بیفتد؛ در
برهوت بی آب و علف یا در کرۀ مریخ و یا حتّی در یک جزیرۀ متروکه. مهم این است که بالاخره یک عیالی
چیزی برای نقش اوّل فیلم از آسمان پایین بیفتد و روبروی بازیگر بدبخت ظاهر بشود تا آن بازیگر مذکور توی
دلش به این نتیجه برسد که بالاخره تقّی به توقّی خورد و او هم مثل تمام انسانهای اهل و عیالدار، خوشبخت
شد و فرهنگ ازدواج رواج پیدا کرد.
در کلّیۀ سریالهای مذکور میبایست دو جفت والدین و خانواده به همدیگر گیر بدهند و دعوا درست کنند. این
دو جفت خانواده قاعدتاً خانوادههای آن یک جفت جوان مذکورند که به دلایل مهمّی کارشان به کشت و کشتار و
گروگانگیری و فرار به جنگلهای استوایی و نقشههای عجیب و غریب میکشد. عمدۀ این دلایل
عبارتست از به درد زندگی نخوردن داماد! آخر سریال به علل مختلف نظیر میکروب داشتن
دستانش پس از خروج از توالت، بسته شدن پلاک میکروبی روی دندانهایش به دلیل عدم
زدن مرتّب مسواک، گوش دادن به آهنگهای غیر مجاز، سیگار کشیدن پسر عمۀ نوۀ خالۀ
همسایۀشان، خوردن غذاهای فاقد ارزش تغذیهای نظیر لواشک و پفک و حتّی بچّه مثبت
بودن بیش از اندازه.
اصولاً عروس خانوم هیچ گونه مشکل خاصی ندارد و عینهو یک دسته گل میماند و از هر
انگشتش پنجاه شصت تا هنر میریزد و به طور کلّی کپی یک پرنسس غمگین است که
از هجران موقّتی داماد، آخر سریال فجیعترین زجرها را میکشد و روحیهاش حسابی درب و
داغان است؛ طوری که موقع پوست گرفتن پرتقال انگشتش را زخمی میکند یا دیرتر از
حدّ مجاز متوجّه زنگ خوردن موبایلش میشود و موقعی هم که از نظر روحی راست راستکی
کارش به جاهای باریک میکشد خدای نکرده، زبانم لال یک دانه نیمرو میسوزاند و جزغاله
میکند.
در آخر سریال میبایستی کلّی ازدواج رخ بدهد از آن دو جوان مذکور گرفته تا آباء و اجداد
همسایۀ چهار تا کوچه آن طرفتر خدمتکار منزل عروس خانوم یا آقای داماد و نیز همه چیز به
خیر و خوشی و صلح و صفا تمام بشود حتّی اگر منجر به شاخدارترین اتّفاقات کتاب رکوردهای
گینس بشود مثلاً صدام حسین از خواب بیدار بشود و ببیند که تمام آن کارهای وحشتناک
را در خواب انجام داده است و در بیداری تنها یک فرشته کوچولوی پاک و معصوم بوده است
که شب، زیادی شام و هله هوله خورده و پس از دچار شدن به مشکلات معدوی (معدهای)
خوابش برده است یا یک جوان بیکار صفحۀ نیازمندیهای یک روزنامه را از توی سطل آشغال
پیدا کند و ایکی ثانیه به شمارهای زنگ بزند و به عنوان رئیس شرکت مایکروسافت و یا شرکتی
توی همان مایهها استخدام بشود و...
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 116صفحه 18