سرمقاله
فردا از آن توست
کاوه کهن
این فردا را که دیده که می خوهند بدهند دست ما؟
این فردا کی می آید؟ خوب است یا بد؟ باید به آن فکر کنیم یا از کنارش بگذریم؟ فکر می کنم فهمیده اید که اصل ماجرا چیست؟
آینده ، آن چیزی است که دیر یا زود می رسد مثل همین امروز که آینده دیروز بود. آنهایی که دیروز فکری برای آینده خود کرده اند حالا با خیال راحت زندگی می کنند.
اگر این جمله را قبول داریم پس چرا برای بعضی از ما اتفاقاتی می افتد که فکر ش را نکرده ایم. برنامه ریزی خوب نداشتیم یا همه چیز را در اختیار نداریم.
پدرومادرها می گویند شما آینده سازید ولی ما که حالا از پس بسیاری از مشکلات برنمی آییم چطور باید به تنهایی دنیای فردا را بسازیم.
این طبیعت است که اگرچه بی رحم ولی دوست داشتنی پیش می رود. نسلی می آید و نسلی می رود و خوبیها می ماند و تجربه ، پلی بین نسلهاست. فکر کرده اید که اگر قرار بود شما را به میزان آینده نگریتان بسنجند نمره تان چقدر می شود؟
تحصیل ، تمرین ، سختیهای روزمره ، همه برای این است که وارد مرحله جدیدی شویم. این بازی تنها تفاوتش با بازی کامپیوتری این است که شما یک جان بیشتر ندارید. پس فکر کمکهای غیبی نباشید. همین حالا اگرچه در یک کشتی زمان نشسته ایم که سینه تاریخ را می شکافد اما همسفران شما هرکدام دنیای خود را دارند. یکی از دیدن امواج دور می ترسد و یکی خود را آماده شنا در امواج زندگی می کند. دیگری آنقدر سخت می گیرد که همین حالا نفس کم می آورد و آن یکی به آنچه بر نیاکانش گذشته نگاه می کند و به فکر ساخت قایقی کوچک است. خلاصه هرکدام از ما راهی برمی گزینیم که انتهایش بزرگ شدن است. چه خوب است که رشد ذهنمان ، شعور و احساسمان با قد کشیدن تنمان همراه شوند. امید همچون برق شادی در چشمهایمان بدرخشد و توکل را فراموش نکنیم. برای فردایی که چشم هزاران سال تمدن ایرانی به آن است.
نیکوترین دختران و پسران عالم قرار است خود و تاریخشان را سربلند کنند پس باید شتافت که فردا از آن شماست.
نوجوانان
دوست
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 48صفحه 3