· لطفاً خودتان را معرفی کنید.
مصطفی احمدی
· شما چند سالتان است؟
یازده ساله هستم و دانشآموز کلاس پنجم.
· امروز هم دانشآموز هستید؟
امروز نه، امروز به عنوان مدیر این مدرسه در
حال خدمت هستم.
· مدیریت یک مدرسه کار سختی است؟
کار آسانی نیست. فکر نمیکردم این قدر سخت باشد.
· سختیهایش چه بوده؟
خیلی از کارها بوده که باید انجام میدادم. تعداد دانشآموزان هم کم نیست وکنترل همه آنها کار سختی است. فقط یک موردش را در نظر بگیرید، دورتادور این مدرسه همه مسکونی است و مردم زندگی میکنند، باید مراقب آسایش آنها هم بود و کاری نکرد که باعث شود تا از ما شکایت کنند.
· شکایت برای چه؟
خب، مثلاً در زنگ ورزش وقتی دانشآموزان در حیاط مدرسه فوتبال بازی میکنند گاهی به علت هیجان زیاد حالاتشان از دستشان خارج میشود و بدون اینکه متوجه باشند سروصدای زیادی به راه میاندازند.
· امروز از طرف همسایهها شکایتی از مدرسه شده است؟
نه، من از صبح تا حالا به همه تلفنها جواب دادهام ولی هیچکدام از آنها مربوط به شکایت نبوده. خیلیها هم حضوری به مدرسه مراجعه کردهاند که کارهای دیگری داشتهاند ولی هیچکدام مربوط به قضیه شکایت نبوده است.
· پس شانس آوردهای!
شانس نیست، هر وقت احساس میکردم سروصدای بچهها در حیاط مدرسه زیاد است رفتهام و تذکرهای
لازم را به آنها دادهام.
وال ای به عنوان رهبر روباتهای شورشی در برابر صفی از روباتهای امنیتی قرار میگیرد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 372صفحه 11