سخنرانی
لزوم خدمتگزاری دولت و اطلاع رسانی خدمات انجام شده به مردم
سخنرانی در جمع اعضای هیأت دولت (خدمتگزاری دولت و اطلاع رسانی صحیح)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 16 دی‌ ‭1359

زمان (قمری) : 29 م‍ح‍رم‌ ‭1401

مکان: تهران

شماره صفحه : 493

موضوع : لزوم خدمتگزاری دولت و اطلاع رسانی خدمات انجام شده به مردم

زبان اثر : فارسی

حضار : رجایی، محمد علی (نخست وزیر) و اعضای هیأت دولت

سخنرانی در جمع اعضای هیأت دولت (خدمتگزاری دولت و اطلاع رسانی صحیح)

سخنرانی

‏زمان: ساعت 30 / 9 صبح 16 دی 1359 / 29 صفر 1401 ‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: لزوم خدمتگزاری دولت و اطلاع رسانی خدمات انجام شده به مردم‏

‏حضار: رجایی، محمدعلی (نخست وزیر) و اعضای هیأت دولت ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

لزوم بیان خدمات انجام شده

‏     من توفیق همۀ آقایان را از خدای تبارک و تعالی مسئلت می کنم. و امیدوارم که در‏‎ ‎‏ضمن هم موفق باشید که خدمت بکنید به این کشور و از این حالی که داریم بهترش کنید.‏‎ ‎‏و بعض مطالب که مهم است در نظرم عرض می کنم.‏

‏     گرفتاری امروز ما، همین اختلافاتی است که مشاهده می شود. شما هر چه کار بکنید‏‎ ‎‏اگر اختلافات را کوشش نکنید که رفع بشود، کارهای شما را آن کسانی که بخواهند یک‏‎ ‎‏عیبی بگیرند به آن، عیب می گیرند. هیچ شکی نیست اینهایی که افتاده اند دور بازار و‏‎ ‎‏کوچه و این طرف و آن طرف و سمپاشی می کنند، آنها، این کارها را می کنند. و اگر شما‏‎ ‎‏در همان سطح بالا، این اختلافات را کوشش کنید که با عقل و تدبیر، در رفعش بسیار‏‎ ‎‏کوشش کنید ان شاءالله یک آرامش روانی پیدا بشود، و کارها در آن آرامش زود انجام‏‎ ‎‏می گیرد، بهتر انجام می گیرد. این مسائلی را که به من گفتید در یک همچو اتاق محدودی،‏‎ ‎‏بهتر این است که هر یک از آقایان که متکفل یک امری هستند، وقتی کاری انجام‏‎ ‎‏می دهند بروند در رادیو بگویند و از مردم بخواهند که هر کس اشکالی دارد که مثلاً ما بر‏‎ ‎‏خلاف می گوییم، بیایند اطلاع بدهند. در روزنامه ها اطلاع بدهند، خودشان بیایند در‏‎ ‎‏محضر عمومی اطلاع بدهند که این حرفی که ما راجع به برق زدیم، راجع به اسفالت‏‎ ‎‏زدیم، راجع به کارهای دیگر زدیم چنانچه مردم اعتقادشان این است که این طور نیست‏‎ ‎‏و کاری انجام نداده است جمهوری اسلامی، بلکه عقب رفته است از زمان طاغوت، هر‏‎ ‎


‏که این ادعا را دارد، بیاید بگوید که ما در این مواردی که داریم می گوییم که «عمل‏‎ ‎‏کردیم»، بیایند بگویند که نخیر، شما عمل نکردید. و اگر نیامدند و نگفتند، معلوم می شود‏‎ ‎‏که ما عمل کردیم. و مردم گوش ندهند به حرف اینهایی که می گویند که دولت هیچ کاری‏‎ ‎‏نکرده و نمی تواند هیچ کاری بکند. من نمی گویم که بعد از اینکه این را هم اعلام کردید،‏‎ ‎‏باز مسائل نیست اما کم می شود، در بین مردم کم می شود. ولو آنهایی که می خواهند‏‎ ‎‏بگویند، می گویند، اما مردم دیگر باورشان نمی آید. این سکوت شما از کارهایی که‏‎ ‎‏انجام می دهید، البته بعضیش را می گویند اما همه اش را نمی گویند. شما هر کدام که در هر‏‎ ‎‏وزارتخانه ای هستید، وزیر هر وزارتخانه ای هستید، مقیَّد باشید به اینکه کارهایتان را‏‎ ‎‏بگویید به مردم. آن چیزی که نباید گفت، آن عبادات شخصی آدم است که نباید بگوید.‏‎ ‎‏اما کارها و خدمتهایی را که شما کردید، اگر نگویید فساد دارد؛ یعنی موجب تضعیف‏‎ ‎‏می شود. لکن اگر به ملت بگویید، بیاید هر کسی بگوید مسائل خودش را که ما این کارها‏‎ ‎‏را کردیم، در تلویزیون، در رادیو اعلام کند و بعد هم اعلام کند که هر کس مخالف با این‏‎ ‎‏کارهایی است یعنی ما کارهایی را که کردیم، می گوید ما صحیح نمی گوییم، بیاید بگوید.‏‎ ‎‏هر دهی که ما برایش این کار را کردیم اگر می گوییم کردیم، اگر اینها اعتقاد دارند که‏‎ ‎‏نکردیم، بیایند بگویند و مقایسه ای هم بین این دو سال و این سالهای طولانی که طاغوت‏‎ ‎‏بوده است این مقایسه را بکنید ریز بدهید.‏

‏یک روز البته آقای باهنر‏‎[1]‎‏ راجع به مدارس گفتند که در ظرف این دو سال، نسبت به‏‎ ‎‏طول مدتی که آنها بودند یک ثلث، مثل اینکه ایشان گفتند که یک ثلث ما درست‏‎ ‎‏کردیم. در صورتی که در طول سالهای طولانی این، دو مقابل آنها زیاد بوده است. اینها‏‎ ‎‏یک مسائلی است که باید گفته بشود. مردم آشنا بشوند. مردم بفهمند که دولت دارد چه‏‎ ‎‏کارهایی برایشان انجام می دهد. آدم خدمت به یک جامعه ای بکند و بعد هم خود جامعه‏‎ ‎‏ندانند که خدمت چه شده است؟ البته آن دهات خودشان می فهمند. اما خوب سطح‏‎ ‎


‏بالاها و خصوصاً شهرستانها اینها خیلی نمی توانند بفهمند این معانی را. باید گفته بشود و‏‎ ‎‏هر کدامتان یک روز در هر چند وقت یک دفعه بیایید و ریز اعمال خودتان را بدهید که‏‎ ‎‏ما این کارها را کردیم.‏

جلوگیری از فعالیت اشخاص متخلّف در وزارتخانه ها

‏     و مهم در نظر من این اختلافاتی است که مشاهده می شود و ریشۀ خیلی زیادی هم‏‎ ‎‏ندارد، الاّ ریشه های نفسانی. باید یک قدری این مسائل را خودتان حل کنید. در هر‏‎ ‎‏وزارتخانه ای اگر مثلاً اشخاصی باشند که می خواهند یک کارهای ‏‏[‏‏خلافی‏‏]‏‏ بکنند،‏‎ ‎‏نگذارند کارها انجام بگیرد، با ملایمت، با تدبیر آنها را به وظایفشان آشنا بکنید. و اگر‏‎ ‎‏یک وقت دیدید که کسی است که نه، نخواهد گذاشت، خوب، تصفیه بکنید. واگر کسانی‏‎ ‎‏که تصفیه شده اند اشتباه بوده است، آنها را برگردانند باز به محل خودشان تا خدمت‏‎ ‎‏بکنند. و من امیدوارم که ان شاءالله همۀ نقایص رفع بشود. و ان شاءالله این جنگ هم‏‎ ‎‏بزودی تمام بشود. و آن طوری که امروز صبح هم حتی گفته شد، پیشرفت زیاد بوده‏‎ ‎‏است. و من امیدوارم که دنبال بشود این وضع و آرام بشود مملکت. گرچه اینها‏‎ ‎‏نمی گذارند به این زودی ها ما آرام بگیریم. ممکن است یک جای دیگر یک فسادی‏‎ ‎‏بکنند. لکن شما و ما باید مصمّم باشیم. ملت ما باید مصمّم باشد به اینکه آن چیزی را که‏‎ ‎‏به دست آورده از دست ندهد. ما الآن آن چیزی که به دست آوردیم، ارزشش بیشتر ‏‏[‏‏از‏‏]‏‎ ‎‏آن مقداری است که ما از دست دادیم. با اینکه جوانهایی که ما از دست دادیم، ارزششان‏‎ ‎‏خیلی زیاد است، لکن برای ملتی که می خواهد مستقل و آزاد باشد، این طور ضایعات‏‎ ‎‏هست. و چون ملت ما همه با هم هستند، دولت را علی_' حدّه از خودشان نمی دانند، و‏‎ ‎‏کشور را کشور خودشان می دانند، و دولت را دولت خودشان می دانند. از این جهت، کم‏‎ ‎‏می شود که بتواند آنهایی که بخواهند آسیب بزنند، آسیب بزنند، اگر ملت را آشنا کنید،‏‎ ‎‏باز نگذارید که آشنا نباشند به کارهایی که کردید، آشنا کنید به مسائل. برایشان مطالب را‏‎ ‎‏بگویید، بروید توی خود مردم، با آنها مسائل را در میان بگذارید که آن کسانی که مثلاً‏‎ ‎


‏گروههایی که می خواهند نشود این جمهوری اسلامی، تحقق پیدا نکند این جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی، آنها دیگر حرفهایشان مؤثر واقع نشود.‏

رابطه بی نظیر دولت و ملت

‏     در هر صورت مثل این ملتی که الآن ما داریم، کم نظیر است، بی نظیر است. باید گفت‏‎ ‎‏که در جایی الآن گمان ندارم هیچ کدام از شما سراغ داشته باشید که یک ملتی با دولت‏‎ ‎‏خودش این طور باشد که کارها را مشترکاً انجام بدهند. سابق که طاغوت بود که هر چه‏‎ ‎‏می توانستند کارشکنی می کردند. هیچ همراهی تو کار نبود، برای اینکه مردم دیده بودند‏‎ ‎‏که دولت به فکر آنها نیست. شما باید آن طوری که به حسب واقع هم همین طور است به‏‎ ‎‏مردم حالی کنید که ما برای خدمت آمدیم، ادارات برای خدمت آمدند، مردم با دل‏‎ ‎‏راحت بیایند تو ادارات. من آن تلخیهایی که در زمان سابق بود، در زمان رضاخان بود،‏‎ ‎‏بعدش هم در زمان این،‏‎[2]‎‏ آن وقت آن تلخیها را زمان رضاخان خود من چون جوان‏‎ ‎‏بودم توی این مسائل می رفتم گاهی، که اگر یک وقت ابتلا به کلانتری پیدا می شد. آن‏‎ ‎‏وقت برای جاهایی هم که از اینجا می خواستند بروند فرض کنید به آذربایجان هم، باید‏‎ ‎‏بروند کلانتری و آنجا یک ورقه ای، چیزی بگیرند. مردم وقتی می خواستند به کلانتری‏‎ ‎‏بروند با یک ترس و رعب و وحشتی، کأنّه می خواهند به حبس بروند. اینها عادت نباشد‏‎ ‎‏در ادارات که مردم وقتی می خواهند تو اداره بروند بترسند. این بیچاره دهاتیها ‏‏[‏‏چون‏‏]‏‎ ‎‏سابقاً این طور بوده، حالا خیال می کنند باز هم این طور است.‏

‏     حالا باید ادارات به روی مردم باز باشد، و با آغوش باز مردم را بپذیرند، دردهایی که‏‎ ‎‏مردم دارند بگویند به آنها، بتوانند بگویند. آنها هم کوشش کنند در اینکه حل بشود‏‎ ‎‏مسائلشان که مردم احساس کنند که یک دولتی است که مال خودشان است. و برای‏‎ ‎‏خودشان دارند خدمت می کنند. هیچ اشکال ندارد که وقتی ملت فهمید که یک جمعی‏‎ ‎‏دارند خدمت می کنند، و خودشان هم آن قُبّه و بارگاههایی که زمان سابق بود ندارند،‏‎ ‎


‏آنها هم مثل مردم عادی دارند زندگی می کنند، بلکه شاید بعضشان خیلی هم کمتر باشد.‏‎ ‎‏مردم وقتی ببینند به حسب فطرتشان که فطرت صحیح است. خوب، به حسب فطرت،‏‎ ‎‏عاشق یک همچو دولتی خواهند شد. خصوصاً که بعد از یک همچو قضایایی که در‏‎ ‎‏زمان سابق بوده، آن قضایای زمان سابق، خوب، خیلی از اشخاص هست که یادشان‏‎ ‎‏هست آن مسائل را. حالا بعد از آن قضایایی که در زمان سابق بوده، اگر دیدند یک‏‎ ‎‏دولتی آمده و عکس آن مسائل الآن هست، همه اش خدمت است، همه اش این است که‏‎ ‎‏می خواهند روح مردم آرامش داشته باشد، می خواهند مردم به چیزهایی که احتیاج‏‎ ‎‏دارند برسند در همۀ جهات؛ هم در جهت فرهنگی، هم در جهت اقتصادی، و همۀ‏‎ ‎‏جهاتی که دارند. وقتی مردم احساس این مطلب را بکنند که یک دولتی است که از‏‎ ‎‏خودشان بوده است، و همچو نبوده است که فلان الملک و فلان الدوله ـ نمی دانم ـ و‏‎ ‎‏فلان السلطنه باشند، این طور نبوده. الآن یک اشخاصی هستند مثل خودشان عادی. وقتی‏‎ ‎‏هم در تلویزیون می بینند که این وزیر کذاست، هم در پیش من هم گاهی بعضی بچه ها که‏‎ ‎‏هستند می گویند خوب، چه جور هیکلی می آید، که این با وزارت چطور. اینها باز‏‎ ‎‏ذهنشان این است که وزیر باید یک یال و کوپالی داشته باشد. به عملشان کار ندارند، به‏‎ ‎‏صورتشان که آن وقت با آن بساط می آمدند و مردم می دیدند آنها را، خیال می کنند حالا‏‎ ‎‏هم باید آن طور باشد. الآن هم باید وضعش یک وضعی باشد غیر عادی. وقتی مردم‏‎ ‎‏آشنا شدند با این مسائل و دیدند خدمتهای شما را، خود شما را در تلویزیون دیدند،‏‎ ‎‏خدمت شما را وقتی عرضه کردید در تلویزیون دیدند و در رادیو شنیدند، قهراً‏‎ ‎‏پشتیبانیشان زیاد می شود.‏

‏     و الآن هم بحمدالله ملت پشتیبان همه هستند. پشتیبان همۀ ارگانهای دولتی هستند. هم‏‎ ‎‏راجع به دولت و هم راجع به ارتش و همه، مردم الآن از خودشان اینها را می دانند. شما‏‎ ‎‏احتمال این را می دادید که اگر یک جنگی پیش بیاید، همۀ ایران دنبال این باشند که‏‎ ‎‏کمک بکنند؟ همچو چیزی در آن وقت نبود. اگر یک چیزی پیش می آمد از همه طرف،‏‎ ‎‏اگر نمی کردند یک کاری که دولت را از بین ببرند، همراهی دیگر نمی کردند. الآن‏‎ ‎


‏می بینید بچه، بزرگ، پیرزن، می آورند چیزهایی که دارند، تمام آن چیزی که دارند‏‎ ‎‏می آورند می گویند اینها را برای جنگزده ها. اینها برای ارتش، اینها برای چه. اینها یک‏‎ ‎‏چیزهای نمونه ای است که آنهایی که چشم و دلشان باز است ـ نه آنهایی که کوردل هستند‏‎ ‎‏ـ این را باید ببینند. می گویند جمهوری اسلامی عین سابق ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏. حالا شما یک همچو‏‎ ‎‏چیزی در تمام طول تاریخ، الآن هم در تمام دنیا یک همچو چیزی را که مردم با روی‏‎ ‎‏گشاده، خودشان برای لشکرشان، برای ملتشان، برای دولتشان همه شان دست به هم‏‎ ‎‏بدهند، عمل بکنند. جمهوری اسلامی بهتر از این چی؟‏

مقایسۀ تحولات بعد از انقلاب با زمان شاه

‏     خوب، البته مشکلات هست، همه جا مشکلات هست. باید ملاحظه بکنند که‏‎ ‎‏مشکلات مثلاً کسانی که در دولتهایی که در سابق انقلاب کرده اند ـ آن مشکلات در‏‎ ‎‏ایران هست؟ آن طور مشکلاتی که بعد از ‏‏[‏‏شصت سال‏‏]‏‏ الآن هم یک کسی که نوشته بود‏‎ ‎‏از شوروی، یک کسی به من گفت ـ او پسرش آنجا بوده است ـ الآن هم صفهایی طولانی‏‎ ‎‏آنجا هست، الآن هم کمبود در آنجا هست. الآن هم شوروی احتیاج به امریکا دارد در‏‎ ‎‏اینکه مثلاً ارزاقش را به او بدهد، با آن بساطی که دارند. خوب، یک همچو انقلابی که در‏‎ ‎‏ایران شده است، حالا هم یک دو سال تقریباً یک خرده کمتر یا بیشتر از آن گذشته است.‏‎ ‎‏آیا جای دیگری همچنین چیزی هست تا شما بگویید که اینجا با سابق مثل هم‏‏[‏‏اند‏‏]‏‏؟ آیا‏‎ ‎‏این قدر خدمتی که در این دو سال با همه گرفتاریهایی که هست شده است و همه جا‏‎ ‎‏مشغول به تعمیر، مشغول به بازسازی، مشغول به خدمت هستند، و همۀ ملت کمک‏‎ ‎‏می کنند. آیا جای دیگر همچو چیزی سراغ دارند تا بیایند بگویند که اینجا با زمان‏‎ ‎‏شاه‏‏[‏‏یکی است‏‏]‏‏؟ خوب، باید یعنی این قدر انسان بی انصاف باشد که بگوید که حالا با‏‎ ‎‏زمان شاه فرق نکرده است. حالا آزادی اش را ملاحظه می کنی. خوب، هر که هر‏‎ ‎‏نامربوطی می خواهد می گوید. آزاد هم هست، دارد می گوید. هر که هر نامربوطی هم‏‎ ‎‏می خواهد تو خیابانها فریاد می زد و می گوید این آزادی غلط الآن هستش. ولیکن‏‎ ‎


‏خوب، کدام وقت در زمان شاه سابق شما یک کدامتان، یک قدم می توانستید خلاف‏‎ ‎‏بگویید؟ همه دست به سینه ایستاده بودید یا نه؟ اگر خیلی هم مردم خوبی بودید، کنج‏‎ ‎‏خانه هایتان بودید، کاری به کاری نداشتید، یا یک کلیاتی یک وقتی فرض کنید در یک‏‎ ‎‏روزنامه ای یا در نوشته ای می گفتید. حالا دارید شما یک وضع آزادی، یک وضع خوبی‏‎ ‎‏دارید رفتار می کنید. بهتر از آزادی ما چه داریم؟ آن وقت همه چیزمان بسته به غیر بود،‏‎ ‎‏حالا بسته به غیر نیستیم ما. البته همۀ عالم، یک احتیاجاتی دنیا به هم دارد؛ این وابستگی‏‎ ‎‏نیست. مثلاً ما احتیاج داریم که گندم بخریم. پول می دهیم گندم می خریم مثل یک آدمی‏‎ ‎‏[‏‏که به‏‏]‏‏ نانوایی احتیاج دارد. اینها اسمشان وابستگی نیست. وابستگی این بود که زمان شاه‏‎ ‎‏بود و الاّ خوب، شوروی هم از امریکا احتیاجش را می خرد اما وابسته به امریکا نیست.‏‎ ‎‏امریکا هم احتیاج دارد به یک جایی که از آنجا یک چیز، از ژاپن مثلاً چیز وارد بکند.‏‎ ‎‏مبادلات تجارتی؛ اسمش وابستگی نیست. وابستگی آن بود که ما در زمان شاه داشتیم که‏‎ ‎‏همه چیزمان را باید آنها بیایند اداره بکنند. مستشار بیاید و لشکر ما را آن طور بکند که‏‎ ‎‏کردند و آن طور خرابکاری. این مبادلات و باب خرید و فروش که متقابل یک اشخاصی‏‎ ‎‏با هم خرید و فروش دارند این وابستگی اسمش نیست. الآن ایران وابسته به هیچ جا‏‎ ‎‏نیست. و این بهترین چیزی است که جمهوری اسلامی آورده و آزادی هم هست.‏

‏     در عین حالی که این قدر از آزادی را معلوم نیست که انسان اجازه بدهد و لیکن‏‎ ‎‏هستش الآن و قبلاً هم خیلی زیاد بود. بنابراین، اینکه «نق نق» می زنند نه این است که واقعاً‏‎ ‎‏آنها عقیده شان این است که خیر، دولت، یک دولت چیزی نیست یا فرض کنید که یک‏‎ ‎‏گرفتاریهایی الآن هست و ما وابستگیهایی داریم و ما آزادی نداریم و این حرفها. این‏‎ ‎‏جور نیست. اینها کارشکنی است از اشخاصی که اشتباه می کنند اگر مردم صحیحی باشند.‏‎ ‎‏این هم برای این است که شما حرفهایتان را نزدید و مسائلی را که داشتید نگفتید. و یا این‏‎ ‎‏است که یک اشخاص مُغْرِضی هستند که آن اشخاص مغرض را با هیچ جور نمی شود‏‎ ‎‏درستش کرد. اینها اشخاصی هستند که می خواستند مثلاً چه بشود. خیال می کردند که‏‎ ‎‏وقتی جمهوری اسلامی شد آنها هم باید بیایند. آن که اصلاً نه به اسلامش اعتقاد دارد و‏‎ ‎


‏نه به جمهوری اسلامی اعتقاد دارد، آن باید بیاید مملکت را اداره بکند! حالا دیده‏‎ ‎‏نمی شود این طوری. آن نقش را می زند. نمی شود که ما بگوییم که آن آدمی که سرتا ته‏‎ ‎‏بنایش بر این بوده است که بیاید یک مثلاً وزارتی را بگیرد یا مثلاً دولت را تشکیل بدهد،‏‎ ‎‏حالا دستش کنار است و خودش هم فراری هست. نمی شود بگویند دیگر نق نزن. او نق‏‎ ‎‏خواهد زد.‏

‏     بنابراین یک مقداریش تقصیر خود ماهاست و آن اینکه آن کارهایی که کرده ایم‏‎ ‎‏نمی گوییم و اینکه این ارگانهایی که در همۀ اطراف مملکت هست نرسیدیم به اینکه‏‎ ‎‏اصلاحشان بکنیم. اشکالاتی در آنجا هست. هیچ اشکال ندارد که در دادگاهها، در‏‎ ‎‏کمیته ها، در این طور موارد، در بین مثلاً این پاسدارها، با اینکه خیلی مردم خوبی هستند،‏‎ ‎‏لکن ممکن است یک اشخاصی وارد شده باشد به اسم پاسداری و اینها، و فساد بکند. یا‏‎ ‎‏در دادگاهها وارد شده باشد یکی کسی و فساد بکند. در صدر اسلام هم بعضی اشخاص‏‎ ‎‏وارد می شدند اشتباهی توی اسلام و فسادکاری می کردند اینها باید البته رسیدگی بشود و‏‎ ‎‏باید در همۀ اموری که نقایصی که هست و زیاد هم البته هست این نقایص باید با بررسیها،‏‎ ‎‏با این رسیدن به این طور موارد باید بررسی بشود و درست بشود که این نقایص هم که‏‎ ‎‏اشکال دارند به آن، مثلاً به دادگاهها گاهی، یا به زندانها، یا به جاهای دیگر، رسیدگی‏‎ ‎‏می خواهد که درست بشود که ببینیم چه جوری است و اصلاحش بکنیم. و امیدوارم که‏‎ ‎‏اصلاح هم بشوند.‏

‏     و چنانچه این جمهوری اسلامی ـ ان شاءالله ـ با آن معنای واقعی و محتوای حقیقی اش‏‎ ‎‏تحقق پیدا بکند و این تحولی که الآن در ایران پیدا شده اصلاً نظیر ندارد این تحول، که در‏‎ ‎‏ظرف مدت کوتاهی، یک ملتی که توی فسادها داشت زندگی می کرد جوانهایی که‏‎ ‎‏عمرشان را در عشرتگاهها داشتند می گذراندند، در مشروب خانه ها ‏‏[‏‏سپری‏‎ ‎‏]‏‏می کردند‏‎ ‎‏یکدفعه متحول شدند به اینکه داوطلب شدند برای جنگ، داوطلب شدند برای شهادت.‏‎ ‎‏و خوشحالی می کنند، گریه می کنند بعضیها که ما را اجازه نمی دهند برویم، شما یک‏‎ ‎‏کاری بکنید اجازه بدهند. این یک تحول معجزه آسایی است که شده است، و امیدوارم‏‎ ‎


‏که این تحول محفوظ باشد. و مادامی که محفوظ باشد آسیب نمی بیند اینجا. و فرض‏‎ ‎‏کنید که دخالت نظامی هم بکنند، هر کاری بکنند آسیب نمی بیند، من دست آخرش را‏‎ ‎‏می گیرم که خیر آسیب هم ببیند و ما هم همه مان را از بین ـ خدای نخواسته ـ ببرند، لکن ما‏‎ ‎‏تکلیفمان را عمل کردیم.‏

مفهوم نداشتن ترس، در راه حق

‏     ما مسلمان هستیم، ما مسئولیم پیش خدا. ما امروز که کشور دستمان افتاد و شما آقایان‏‎ ‎‏دارید اداره اش می کنید مسئولید پیش خدا. اینطور خیال نکنید که ما حالا هر کاری بکنیم‏‎ ‎‏شده است. نه، همۀ کارهای شما در محضر خدا ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ و مسئولید و از شما سؤال‏‎ ‎‏می شود. از الفاظتان سؤال می شود، از آن چیزهایی که عمل می کنید سؤال می شود،‏‎ ‎‏همه اش سؤال شدنی است.‏

‏     و اگر ما هم فرض بکنیم، اینکه فرضی است غیر صحیح، اما فرض هم بکنیم که ما‏‎ ‎‏نابود بشویم اما، ما در راه یک حقیقتی نابود شدیم و نابودی نیست این، این «بود» است،‏‎ ‎‏و این همچو است که اگر یک همچو چیزی در ایران فرض کنید واقع بشود، دنیا را به‏‎ ‎‏تزلزل می اندازد، و زندگی برای دنیا حاصل می شود. بنابراین، هیچ خوفی ما از این مسائل‏‎ ‎‏نداشتیم و هیچ وقت هم از جنگ و ـ نمی دانم ـ از این ارعابهایی‏‎[3]‎‏ که اینها می کنند، نباید‏‎ ‎‏بترسیم، چرا بترسیم؟ برای اینکه ما تکلیف داریم عمل می کنیم و ما حقّیم. وقتی که حق‏‎ ‎‏هستیم، چرا باید بترسیم؟ همان کلمه ای که حضرت علی بن حسین به پدرشان عرض‏‎ ‎‏کردند بعد از اینکه فرمود که خیر کشته خواهید شد و چطور. فرمود که ما بحق نیستیم‏‎ ‎‏مگر؟ گفتند چرا، ما بحقیم. گفت پس چرا بترسیم. دیگر ترسی نداریم ما.‏‎[4]‎‏ مسئله این‏‎ ‎‏طوری است. ‏

‏     ان شاءالله امیدوارم همه موفق باشید. و هم کارهای خودتان را زیر نظر خودتان بگیرید‏‎ ‎


‏که کارهایتان در نظر خدا هست و اعمالتان ثبت می شود و هم ادارۀ خودتان را که شما‏‎ ‎‏متکفل ادارۀ آن هستید. اشخاص را، اشخاص صحیح در آنجا باشد. یک وقت اشخاص‏‎ ‎‏فاسد در آنجا نباشد که بخواهد فسادکاری بکند. و اگر اشخاص غیر صحیح هستند،‏‎ ‎‏موعظه شان کنید، چه بکنید. اگر دیدید قابل اصلاح نیستند، کنارشان بگذارید، اشخاص‏‎ ‎‏صحیح پیدا بکنید.‏

‏     و امیدوارم که همۀ کارها اصلاح بشود و با موفقیت پیش برویم، و این گرفتاریها‏‎ ‎‏ان شاءالله بکلی رفع بشود.‏

‎ ‎

  • - آقای محمد جواد باهنر، در مقام نخست وزیری در دوره ریاست جمهوری شهید محمد علی رجایی.
  • - محمد رضا شاه.
  • - ترساندن ها.
  • - بحار الأنوار، ج44، ص367.