سخنرانی
زمان: ساعت 30:6 بعدازظهر 21 مرداد 1359 / 1 شوال 1400
مکان: تهران، حسینیۀ جماران
موضوع: توصیه برای حل مشکلات با روحیۀ مسالمت آمیز و تفاهم
مناسبت: عید سعید فطر
حضار: هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس) و نمایندگان مجلس شورای اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
مقایسه مجلس شورای اسلامی با مجالس سابق
ان شاءالله خداوند این عید سعید را بر همۀ مسلمین و خصوص ملت مسلم ایران مبارک کند. این چهرۀ مجلس اسلامی ماست و اگر از صدر مشروطه ـ الاّ شاید دورۀ اول ـ تا قبل از این مجلس ملاحظه کنید، اینجا جای آن وکلا نبود؛ وکلایی که از طبقۀ اشراف و از طبقۀ ثروتمند و مرفّه، و حاضر نبودند در یک مجلس چندتایشان با هم جمع بشوند و حاضر نبودند در یک مجلس اینطور مسجدی بنشینند و هر کدام در کاخهای بلند ـ الاّ بعضیها که آنها هم از سنخ شما بودند ـ زندگی می کردند. امکان نداشت که یک مواجهه ای بین منِ طلبه با آن تیپهای اشرافی و اعیانی و دارای کذا و کذا اتفاق بیفتد؛ فرضاً اینکه گوش بدهند به اینکه یک طلبه با آنها چه می گوید. این از برکات نهضت است، برکات اسلام است که همۀ نهادهایشان اسلامی و مردمی است. مجلس مردمی این است. پیشتر اسمش را گذاشته بودند «مجلس ملّی». ملت راه داشت در آن مجلس؟ در آن مجلس از ملتها، از خود ملت کسی بود که راه پیدا بکند به آنجا؟ خصوصاً در این دهه های آخر، یک نفر از شما در آنجا راه نداشت و جای شما در آنجا نبود اخلاقاً، که عندالله نبود، به واسطۀ علوّ شأن شما و به واسطۀ اینکه آنها طاغوتی بودند، شما راه نداشتید بر آنجا.
ما امروز مواجهیم با یک چهره های اسلامی که به غیر از اسلام و به غیر از منافع
مملکت خودشان فکر نمی کنند. و من امیدوارم که این مجلس، که مرکب از این طبقۀ انسانی ملت است، چه آنهایی که مسلم هستند و چه آنهایی که باز برادرهای ما هستند و از اقلیتها هستند، این چهره ها، چهره هایی است که مال ملت است، و امروز ملت راه پیدا کرده است به مجلس و دیروز، در گذشته، ملت هیچ خبری از مجلس نداشت و هیچ عملی نمی توانست انجام بدهد. این موجب شکر است در درگاه خدا. همه تشکر کنیم از یک همچو نعمتی که نصیب ما شده است.
و این تنها مجلس نیست که تحول پیدا کرده است از طاغوت به اسلامیت و انسانیت، سایر نهادهای دولتی هم، چه قوای مسلّحه و چه سایرین از قبیل وزرا و امثال اینها، آنها هم همین طور هستند. الآن ملت ما می تواند ادعا کند که ما در همۀ امور ناظریم. من خیلی از مجالس را یاد دارم و در بعضی از مجالس هم رفتم به عنوان تماشاچی. یک دانه از امثال شما در مجلس نبود، الاّ مثلاً، مثل زمانی که مرحوم مدرّس آنجا بود یا در آن اول که ما آنجا را دیگر ندیدیم؛ آن دوره های اول [را. در] دورۀ اول بودند از اشخاصی که نظیر شما بودند. آن چیزی که می خواهم عرض کنم این است که حیف است که چهرۀ نورانی مجلس در آن، یک چیزهایی واقع بشود که مخالف زیّ شما آقایان است.
توصیه به نمایندگان در تفاهم و حل مسالمت آمیز مشکلات
من معذرت می خواهم که چند کلمه موعظه کنم شما را. شما محتاج به موعظه نیستید، لکن تذکر، برادرها، خودش یک امری است. یکی از عذابهایی که در جهنم اهل جهنم به آن مبتلا هستند، خِصامُ اهل النّار است. و یکی از نعمتهایی که اهل بهشت متنعّمند؛ آن اخوانی که اِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلین، آن برادری و محبت که بین اهل بهشت است، یکی از
نعمتهای بزرگ خداست و آن خصامی که در جهنم است، یکی از عذابهایی است که بر اهل جهنم است که دائم توی سر هم می زنند.
اهل معرفت می گویند که هر چیزی که در بهشت و در جهنم ظهور پیدا می کند سابقه ندارد، از خود آدم است. در روایت هم هست اینکه زمین بهشت و جهنم قاع است، هیچ چیز ندارد، صاف است. و در یک روایتی هم که سابقاً من دیدم ـ حالا نمی دانم تمام معنایش درست چه جوری است ـ این است که گاهی در بهشت یک اشخاصی، ملائکة الله ، مشغول یک بنا می شدند و گاهی می ایستادند. ظاهراً پیغمبراکرم شاید در شب معراج این را ملاحظه فرمودند. سؤال کردند از جبرئیل که چراگاهی می ایستند، گاهی کار می کنند. عرض کرد که اینها اعمالی [است ]که مردم می کنند. مادامی که اشتغال دارند به عمل خیر، اینها مصالحشان محقق می شود و مشغول بنا می شوند. آن وقتی که آنها مشغول این کار نیستند آنها هم. در هر صورت، یک مسئله ای است این در پیش اهل معرفت که تمام چیزهایی که در جهنم و بهشت هست این از خود ماست. اینطور نیست که خدای تبارک و تعالی یک آتشی تهیه کرده است که ما را بسوزاند، ما خودمان تهیه می کنیم. در قرآن هم هست که اینها اعمال شماست که به خودتان رد می شود.
ما می توانیم خودمان را در این عالم راجع به این محکی که از دو تا آیۀ شریفه استفاده می شود، بشناسیم که آیا اهل نار هستیم یا اهل بهشت. اگر کارهایمان روی خصام باشد ـ دشمنی ـ [اهل نار هستیم.] یک وقت این است که انسان در یک مسئله ای صحبت می کند، مباحثه می کند، خوب بین اهل علم و طلبه ها متعارف است که گاهی وقتها به فریاد می کشد مطلب، به داد و قال می کشد مطلب، لکن وقتی که مباحثه تمام شد، برادرند. بعد از مباحثه اینطور نیست که این مباحثه اسباب دشمنی باشد. دو تا دوستند، دو تا رفیقند، سر یک مطلبی، مطالبی، او آن طرف مطلب را می گیرد و او آن طرف مطلب [را] و اتفاقاً این یک ورزشی است که در بین طلبه ها هست و یک ورزش علمی است که قوی می کند
آنها را. در سایر طبقات شاید نیست اینطور ورزش. اینها تا حد جنگ و دعوا با هم مقابل می شوند. مرحوم آقای آسید احمد زنجانی ـ رَحِمَهُ الله ـ نقل می کردند که در روزنامۀ ملاّ نصرالدین که قفقاز طبع می شده، عکسی انداخته بوده از دو تا طلبه، دو تا اهل علم، یکی این طرف، یکی آن طرف نشسته و دعوا کرده اند، دندان یکی بیرون افتاده، کفش یکی هم بالای سر آن یکی است. و او برای انتقاد از این طایفه این را نوشته بود، این را عکسبرداری کرده بود. او نمی دانست که در عین حالی که گاهی وقتها به این مسائل هم می رسند، لکن به مجرّد اینکه مباحثه تمام می شود، با هم می نشینند، رفیق و با هم دوست و برادر[ند.]
ما اگر در مسائلی که پیش می آید، در هر وضعی که باشد، البته مسائل زیاد الآن در مجلس طرح می شود و شما بعدها هم مواجه هستید با مسائل زیادی که برای ملت است و هر کسی نظر دارد و هر کسی اجتهاد دارد، هر کسی باید مسائل را طرح بکند و بگوید، اما همان طوری که طلبه ها مسائل را می گویند، که منتهی به این نشود که حالا که من مخالف با شما هستم در نظر و شما مخالف من هستید در نظر این منتهی به این بشود که نه، ما دو تا خصم و دو تا دشمن با هم هستیم. اگر اینطور باشد که واقعاً ـ خدای نخواسته ـ روی خصام باشد، باید ما خودمان را بشناسیم به اینکه ما اهل ناریم. برای اینکه خصام اینجا آن خصام را می آورد. چنانچه ایمان در کار باشد، برادری در کار باشد و با برادری و حسن نیت [و] رفاقت مسائل طرح بشود، همه باید نظر خودشان را بدهند و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. این موافق هر که باشد، باشد؛ مخالف هر که هم باشد، باشد؛ برای اینکه شما وکیل مردم هستید، امین مردم هستید. امین و وکیل باید مسائلی که طرح می شود آن مقداری که می تواند و می فهمد اظهار کند، لکن به طور خصومت، به طور تنازع و خصومت نباشد،
هر چه بتوانند آرامتر، لکن حالا صدا هم بلند شد، باشد. اما آن صدایی که از طلبه ها توی مدرسه بلند می شود، دنبالش هیچ ابداً اثری از خصومت نیست. دو تا رفیق، دو تا دوست هستند سر یک مسئلۀ علمی کار به آنجایی می رسد که این فریاد سر او می زند، او فریاد سر این می زند، لکن به مجرّد اینکه مباحثه تمام شد، همان دو تا برادرند که بودند؛ همان دو تا دوستند که بودند. هیچ ابداً دیگر دنباله ندارد که آن مطالب را او گفته، این مطلب را ما. با هم برادریم، مطالب با هم دعوا دارند. مسائل که طرح می شوند، آن مسائل با هم اختلاف دارند. آنهایی که مسائل را طرح می کنند، مسائلشان باید با هم اختلاف داشته باشد، نه خودشان. خودشان دوست، رفیق و برادر، ولی مسائل را باید طرح بکنند و اشکال دارند، بکنند و طرح بکنند مسائلی که روی مصالح اسلام است، روی مصالح کشور است و آن مقداری که می توانند بررسی بکنند و آن مقداری که قدرت دارند نظر بدهند، لکن بعد از اینکه مجلس تمام شد، همان طوری که بعد [از] اینکه مباحثۀ طلبه ها تمام شد، می نشینند با هم چای می خورند و رفیق و دوست هستند، آنها هم همین طور باشند.
رعایت مصالح اسلام و کشور
لازم نیست که انسان وقتی که در یک مطلبی مخالف یک کس دیگری است، دشمن او هم باشد. همه مسلمان، همه مؤمن، همه اهل این کشور و همه مصلحت این کشور را می خواهید و ما و شما هم مصلحت اسلام را می خواهیم و هم مصلحت این اشخاصی که در دارالاسلام زندگی می کنند و تحت لوای اسلام هستند، از نمایندگانی که سایر اقلیتها هستند و مصالح آنها [را می خواهیم]. اسلام اقتضای این را می کند که مصالح همه در نظر گرفته بشود و علی السواء هم در نظر گرفته بشود. همه اهل این مملکت هستند، حق دارند در این مملکت و شما هم وکلای این مملکت هستید و می خواهید خدمت بکنید. هر یکی تان وکیل همه هستید و هر یکی تان باید مصالح همۀ مملکت را در نظر بگیرید. بنابراین، بهترین مباحثه ها همین مباحثۀ برادرهاست با هم که [در] کارهایشان، اگر
اختلافی هم دارند، [با] برادری حل می کنند، نه به طور خصمانه.
البته من می دانم که بسیاری از اشخاص هستند که اینها بسیار منزّه و مبرّا هستند، اکثریت شما هم همین طور است و من امیدوارم همه تان اینطور باشید. من همه را نمی شناسم، لکن من چهره ها را می بینم که همه شان از همین ملت و از همین جمعیتی هستند که در این مملکت هستند. هیچ از آن بالاها نیامده اند اینجا تا بخواهند یک مقاصدی داشته باشند غیر مقاصد ملّی و اسلامی. از این جهت، من امیدوارم که این مجلس، خدمت بزرگ بکند و ان شاءالله ، کارها را با آسانی به پیش ببرد و هماهنگی کنند با دولت، با رئیس جمهور، با سایر ارگانهایی که هستند. همه تان می خواهید یک مطلبی پیش برود. نه آقای رئیس جمهور می خواهند که این مملکت ـ خدای نخواسته ـ آشفته باشد ـ رئیس یک مملکتی نمی خواهد آن مملکت آشفته باشد ـ و نه وکلای مجلس می خواهند که این مجلس آشفته باشد؛ برای اینکه شما همۀ مملکت هستید. مملکت از خود شماست. نمی شود که یک کسی برای خودش طرح خلاف بزند و نه وزرایی که هستند و بودند و بعدها هم ان شاءالله ، خواهند بود. اینها هم همه شان نظرشان به این است که اسلام را تقویت کنند، احکام اسلام را پیاده بکنند، برای این مملکت خدمت بکنند. وقتی بنا شد همه با هم به حسب عقاید، یکی هستند، همه می خواهند خدمت بکنند، همه می خواهند که این مملکت را به پیش ببرند، همه می خواهند که این جرثومه های فسادی که در مملکت هست قطع بکنند، همه یک راه می خواهند بروند. این دیگر تخاصمی در کار نیست و نخواهد بود.
اگر بله، فرض کنید که یک طایفه ای بودند، آمده بودند در مجلس و می خواستند مقاصد شوم خودشان را یا مقاصدی که به تَبَع آن، ابرقدرتها و خدمتگزاری به آنها بود، می خواستند انجام بدهند، آن وقت دعوا می شد. آن وقت باید هم حقیقتاً بشود. آن وقت مخاصمه هم صحیح است؛ برای اینکه مخاصمه با آن اشخاصی که توطئه گر هستند، اشخاصی که می خواهند مجلس را به هم زنند، می خواهند مملکت را به هم بزنند، این لازم است و باید باشد، بعد از اینکه نمی شود اینها را با هدایت [به راه آورد] و مأیوس
هستید که اینها را با هدایت بتوانید به راه صحیح وادار کنید. اما شماها که همچو مقصدی در کار ندارید.
من یقین دارم که هیچ یک از شماها بنایتان نیست که این مملکت را به هم بزنید. همه می خواهید مملکت آرامی باشد که برادرهای شما در این مملکت زندگی آرام داشته باشند، زندگی مرفّه داشته باشند و همه می خواهید که دست اجانب از این مملکت کوتاه باشد و کوتاه خواهد بود، ان شاءالله و همه می خواهید که به این مملکت خدمت بکنید. خودتان هم از سنخ همان جمعیت هستید، نه از آن طبقه های بالایی که هیچ خبر از پایین ندارند و هیچ اطلاعی ندارند که به این پایین دست ها چه می گذرد. شما خودتان از بین همین جمعیتها آمده اید و می دانید که چه می گذرد به این مردمی که در این کشور هستند، به این زاغه نشینان چه می گذرد. خودتان هم زندگیهایتان همین طورهاست، با یک قدر اختلاف مختصر. بنابراین، آن چیزی که لازم است برای همۀ ماها و همۀ شماها و همۀ ملت و همۀ کسانی که این مملکت را می خواهند اداره بکنند، این است که با هم تفاهم داشته باشند، اگر مسئله ای را برخلاف می بینند، بنشینند [و] بخواهند [که] حل کنند، صحبت کنند. در مجلس، اگر یک مطلبی را می بینند که دارد خلاف واقع می شود، صحبت کنند، بنشینند مشورت کنند با رفقایشان و من امیدوارم که ان شاءالله ، با خوشی و خوبی و طلیعۀ این باشد که پیروزی نهایی را ان شاءالله ، پیدا کنید.
ضربه پذیری قدرتها با اتحاد ملتها
هیچ خوفی ما از ابرقدرتها نداریم. در عین حالی که دستمان از همۀ آن سلاحهای آدمکش کذا کوتاه است، لکن ایمانمان ما را وادار می کند که نترسیم، خوف نداشته باشیم. و یک ملتی وقتی یک مطلبی را همه با هم خواستند، نمی شود تحمیلشان کرد. تحمیل در وقتی است که همه نخواهند، متفرق بشوند. اگر متفرق شدند، آن وقت جای این می شود که یک دسته ای به دستۀ دیگر یک مطلبی را تحمیل کنند. اما چنانچه اینها با هم مجتمع باشند، نه دیگر در بین خودشان تحمیلی هست ـ برای اینکه جای تحمیل دیگر نمی ماند ـ و نه دیگران می توانند تحمیل بکنند. قدرتها هر چه هم بزرگ باشند،
وقتی مقابل با ملت می شوند، نمی توانند کاری بکنند.
من شاید یک دفعۀ دیگر هم این را گفته باشم که سفیر شوروی آمد پیش من، گفت که دولت افغانستان از ما خواسته است که برویم آنجا و چه بکنیم. من متوجه نبودم که اینها کار را کرده اند. حالا آمده اند دارند می گویند. دولتی هم در کار نبوده ـ دولت هم بعد خودشان درست کرده اند ـ لکن به او گفتم که این اشتباه است از شما. ممکن است برای شما که قدرتمند هستید، یک کشوری را بگیرید. این آسان است برای شما. قوای زیاد دارید، می گیرید. اما یک ملت را نمی توانید مهار کنید. شما وقتی وارد شدید در آنجا، نمی توانید پیش ببرید و مزاحمت برای شما همچو ایجاد می شود که فَشَل می شوید، لکن کاری کرده بودند و بنا هم داشتند بکنند. نه این بود که می خواستند حالا استمزاج کنند؛ از من اجازه بگیرد شوروی که مملکت اسلامی را برویم بگیریم.
مطلب اینطوری است که یک ملتی وقتی که همه با هم باشند، پشتیبان هم باشند، برادر با هم باشند، این قدرتهای بزرگ بر فرض اینکه بیایند و با توپ و تانکشان هر کاری می خواهند بکنند، لکن وقتی وارد شدند، در ملت هضم می شوند. ملت آنها را هضم می کند. ما ابداً از این توطئه ها نمی ترسیم. مضافاً به اینکه به نظر من اینکه حالا هی می آیند صحبت می کنند، بعضیها آمده اند هی گفته اند که «یک توطئۀ خیلی بزرگتر در کار است، از کجا تا کجا چه شده، از کجا تا کجا چه شده»، به نظر من، درست نیست. توطئه به این معنا نیست الآن، لکن باید با کمال دقت، مراقبت بشود. باید ارتش ما، ژاندارمری ما، سپاه پاسداران ما با کمال دقت و همۀ ملت ما ـ همۀ ملت الآن سپاه اسلام هستند ـ باید مراقبت کنند، باید رفت وآمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرند و به مجرّد اینکه ملت دید که یک رفت وآمد مشکوکی است، اطلاع بدهند، در محلّه ها دیدند که رفت وآمدی در یک خانه ای هست، که غیر عادی است، اطلاع بدهند فوراً. آنها هم فوراً کنترل کنند این چیزها را. در عین حالی که همۀ اینها باید بشود، لکن مطمئن باشید که
نمی توانند کاری بکنند و نمی توانند این مملکت را به آن آسیب برسانند.
ما بعد از اینکه همۀ مسائل را هم مفروض بگیریم، فرض بگیریم که اینها آمدند و همه به قول خودشان، همۀ ملاّها را کشتند و همۀ مؤمنین را از بین بردند، ما از چه می ترسیم؟ ما از یک جایی که این وضع را دارد، منتقل می شویم به یک جایی که بهتر از اینجاست. چرا ما بترسیم؟ من نمی گویم ما غلبه به آنها می کنیم، لکن ما غلبۀ ایمانی داریم به آنها. ما همان منطقی را داریم که در صدر اسلام بود که اگر آنها را بکشیم ما به بهشت می رویم.اگر آنها ما را بکشند باز هم ما به بهشت می رویم. این منطق اهل ایمان است. آنکه ایمان به خدای تبارک و تعالی دارد، آنکه قرآن را به آن ایمان دارد، منطقش این است که ما ضرر نمی کنیم. هیچ طرف قضیه ضرر نیست. چنانچه کشته بشویم، لباسمان را عوض کرده ایم، لباس بهتری پوشیده ایم و اگر بکُشیم یک غیر انسانی را از دنیا بیرون کرده ایم. بنابراین، ترسی از چیزی نداریم. ولی مع ذلک، شما مطمئن باشید که نخواهد شد. ملت، اسلامی است و برای خدا دارید کار می کنید. ملت ما برای خداست که دارند کار می کنند. آنهمه جوانها را دادند، برای خدا بود، هیچ برای چیز دیگری نبود. تعقّل ندارد که یک کسی جوانش را بدهد برای اینکه یک خانه پیدا کند یا فرض کنید که شب یک غذای خوبی [پیدا کند]، این معقول نیست. اینها برای خدا آمدند به میدان و همین مطلب در ذهنشان بود که ما برای خدا داریم کار می کنیم و اجرمان را هم از خدا می خواهیم. هیچ طلبی هم هیچ کداممان از هم نداریم. همه برای خدا ان شاءالله ، کار کرده باشیم و بکنیم و از خدای تبارک و تعالی اجرش را بخواهیم و خدای تبارک و تعالی خواهد داد، یا اینجا و آنجا، یا آنجا.
خداوند ان شاءالله ، همۀ شما را موفق کند. من بحق، خدمتگزار شما هستم و این چند لحظه ای که از عمر من باقی است، من در خدمت شما هستم. خداوند ان شاءالله ، شما را به کمال معرفت برساند و دشمنهای این کشور و این اسلام را ان شاءالله ، یا هدایت کند و یا اینکه به جزایشان برساند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته