سخنرانی
زمان: صبح 22 آذر 1359 / 5 صفر 1401
مکان: تهران، جماران
موضوع: نیاز جامعه به وحدت اقشار ـ خدمتگزاری مسئولان به ملت
حضار: محلاتی، فضل الله (نمایندۀ امام در سپاه پاسداران) و فرماندهان سپاه پاسداران و مسئولین دایرۀ سیاسی ـ عقیدتی ارتش جمهوری اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
اهمیّت تلقین و تکرار مسائل اخلاقی
من اول باید از همۀ توده های ملت تشکر کنم که در این برهه از زمان این طور که شایستۀ حکومت اسلامی است که تمام با هم پشتیبان هم باشند، بپا خاستند و همۀ قشرها به وظایف انسانی ـ اسلامی خود عمل بکنند. و از تمام قوای مسلحه ـ چه ارتش و چه سپاه پاسداران و چه ژاندارمری و چه شهربانی و چه بسیج و همه ـ تشکر کنم که در این موقع حساس همۀ آنها با هم مشغول فداکاری هستند، و برای اسلام خدمتگزار هستند. و من امید این را دارم که همۀ اینها از جنود اسلام و امام زمان ـ سلام الله علیه ـ باشند. بعضی از مسائل است که اهمیتش این قدر زیاد است که باید آن مسائل را تکرار کرد. کتابهایی که برای انسانسازی آمده است مثل قرآن کریم، و کتابهایی که در اخلاق نوشته می شود، و مقصود، ساختن یک انسان است، و ساختن یک جامعه است، به حسب اهمیت، هر موضوعی در آنها تکرار شده است. تکرار در قرآن مجید زیاد است. و بعضیها خیال می کنند که این تکرار چرا؟ و حال آنکه لازم است. یکی از چیزهایی که برای ساختن انسان مفید است تلقین است. انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته بشود، باید آن مسائلی که مربوط به ساختن خودش است تلقین کند به خودش، تکرار کند. یک مطلبی که تأثیر در نفس انسان باید بکند، با تلقینات و تکرارها بیشتر در نفس انسان نقش پیدا می کند. نکتۀ تکرار ادعیه و تکرار نماز در هر روز چندین دفعه، و همیشه این است که انسان با
گفتن و شنیدن، خود انسان قرائت می کند و می شنود آن آیاتی که سازنده است، مثل سورۀ مبارکۀ حمد که یک درس سازنده است. انسان باید اینها را تکرار کند و تلقین کند، و نفس را حاضر کند برای شنیدن. انسان خودش که یک مطلبی می گوید، سامع یک دفعه می شنود، و در قلبش هم وارد می شود. لکن گوینده، اول در قلبش نقش می بندد، بعد آن را می گوید و بعد می شنود، و بعد باز در قلبش وارد می شود. تلقین از اموری است که لازم است. اینکه من در بعض از مسائل برای دوستان دایماً یک مطلب را تلقین می کنم و اظهار می کنم برای این است، که مطلب مهم است. ساختن یک جامعه است. ساختن یک ملت است. و تا ساخته نشود یک ملت و یک جامعه، نمی تواند به آن مقاصد عالیه ای که دارد برسد. و لهذا مسائل مهم را باید تکرار بکنند. گویندگان تکرار بکنند و شنوندگان هم خودشان به خودشان تلقین بکنند تا ان شاءالله تأثیر بکند در نَفْس.
گاهی وقتها گوینده در عین حالی که خوب می گوید، در عین حالی که خوب می نویسد، کتاب توحید هم می نویسد، کتاب اخلاق هم می نویسد، لکن همان نوشتن است و گفتن است و عرضه داشتن است، خودش از آن بیخبر است. بسیار مسائل است که گویندگان هر جا باید باشند می گویند، مسائل را طرح می کنند و خیلی هم خوب طرح می کنند. و خیلی هم خوب عرضه می کنند و دعوت خوب می کنند و موعظه خوب می کنند. لکن از باب اینکه خودشان ساخته نشده اند، می گویند و خودشان بیخبرند. چه بسا اشخاصی که کتاب اخلاق می نویسند و بسیار هم خوب می نویسند، و خودشان متَّصف به اخلاق حسنه نیستند. و چه بسا اشخاصی که توحید را خوب تدریس می کنند و خوب القا می کنند و خودشان بیخبرند. گوینده اگر خودش بیخبر شد، تأثیر در کلامش هم کم خواهد شد. گاهی یک انسانی در گفتار بسیار خوب است و بسیار جمیل صحبت می کند. در نوشتن هم بسیار خوب چیز می نویسد و خوب القا می کند، لکن خودِ نویسنده و خودِ گوینده و خودِ موعظه کننده را وقتی انسان می بیند، می بیند عملش آن طور نیست.
گرچه گفته شده است که: اُنْظُرْ اِلی ما قالْ وَلا تَنْظُرْ اِلی مَنْ قالَ نگاه کن به آن چیزی که گفته می شود، نه به آن شخصی که آن چیز را می گوید. و حکمت را باید اخذ کرد ولو از یک مشرک، لکن در عین حال که این مطلب صحیح است، این مطلب هم باید مورد توجه واقع بشود که وقتی «ما قال» را؛ آن چیزی که گفته می شود شنیدیم، یک نظری هم به «مَنْ قال» بکنیم. ببینیم که خودش چکاره است.
لزوم دعوت به وحدت
دعوت به وحدت از اهم اموری است که امروز در جامعۀ ما لازم است. و تا قشرهای این ملت وحدت نداشته باشند، همفکر نباشند، همعقیده نباشند، و با هم آن راهی که صراط مستقیم است اتخاذ نکنند، با هم آن راه را [طیّ نکنند] به مقصد نخواهند رسید. شما دیدید که این ملت در یک برهه از زمان که با هم وحدت داشتند، و مقاصد دیگری که داشتند کنار گذاشته بودند، و یک مطلب را دنبال می کردند و آن مطلب اینکه رژیم باید برود، آن وقت همه با هم این مطلب را دنبال می کردند و عمل هم می کردند. همچو نبود که بگویند باید برود لکن عمل نکنند. من که ملت می گویم، ملت همین جمعیت کوچه و بازار و خیابانهاست و همین جنوب شهریها، آنها آن وقت مُسْتَهلک بودند. در عین حالی که از رفتن رژیم متأثر بودند لکن جمعیّتی بوده اند که در مقابل این سیل خروشان ملت و این دریای خروشان ملت چیزی نبودند و لهذا حرفی نمی زدند. نمی توانستند اظهار کنند. و شما دیدید که با آن وحدتی که ملت ما پیدا کرد و همه از یک راه می رفتند و یک مقصد داشتند، همۀ قدرتهایی را که دنبال این قدرت شیطانی شاه بود شکستند. و شاه حتی از سربازیهای خودش هم ـ آنهایی که با ملت و جزء توده ها بودند ـ منزوی شد و نتوانست بماند و رفت به جایی که باید برود. این وحدت وتوجه به خدا و الله اکبر بود که شما را بر آن قدرتها پیروز کرد و تا امروز هم در قلۀ پیروزی هستید. بنابراین،
من آن توصیه ای را که می کنم بر همه ملت اولاً و بر قوای مسلَّح ثانیاً این است که توجه بکنند که آن وحدت از دست نرود. و آن توجه به خدا، توجه به قدرت مطلق از دست شما ـ ان شاءالله ـ نرود. شما گمان نکنید که ما الآن تمام مقاصدمان حاصل است و دیگر احتیاج به این مسائل نداریم و برویم سراغ زندگیمان، یک زندگی پست حیوانی. ما الآن در بین راه هستیم، و بحمدالله پیروزمندانه تا اینجا راه را طی کردیم، و این ریشه های فاسدی که در ایران بود، یکی بعد از دیگری از بین رفته و خواهد رفت. و شما ـ ان شاءالله ـ پیروزمندانه احکام اسلام را در این مملکت اجرا خواهید کرد.
لکن مسائلی که باید طرح بشود در یک جمعیتی که از ارتش و از افسرهای عزیز و از پاسداران و رؤسای پاسدار در اینجا مجتمع اند، مسائلی که اینجا باید گفته بشود، یک قسم راجع به این است که خودشان را بسازند. گمان نکنند که حالا که ما آن قدرت بزرگ را از بین بردیم و رسیدیم به یک قدرت و پیروز شدیم بر آن قدرت؛ حالا ما باید همان طوری که آن قدرت شیطانی در راه شیطان عَرْضه می شد و عمل می کرد، خدای نخواسته، شماها و ما هم این طور باشیم.
هدف دشمن؛ ایجاد اختلاف
اشخاص بسیار با شماها دشمن هستند از باب اینکه شماهایی که پاسدار اسلام هستید و کسانی که در ارتش و ژاندارمری و همه جا، دنبال این است که اسلام را تحقق بدهد در این محیط و در این مملکت، و ـ ان شاءالله ـ بعدها هم در جاهای دیگر، ناچار شیاطین، دشمن شما هستند. و آن شیاطینی که دشمن شما هستند، بیکار ننشسته اند. دائماً مشغول نقشه هستند. نقشه های نظامی آن قدرها تأثیر ندارد. آن که تأثیر دارد نقشه هایی است که با آن نقشه ها شما را از باطن و از داخل پوسیده کنند. و شما را پیش ملت از چشم ملت بیندازند. و پشتیبانی ملت را از شما بردارند. نقشه این است که اوّلاً بین خود ارتش تا می توانند اختلاف ایجاد کنند. تا می توانند بین سران ارتش، اگر توانستند بین سران و پایینترها، تا آخر، هر جا توانستند اختلاف ایجاد کنند. و بین ارتش و سپاه پاسداران
اختلاف ایجاد کنند. هر یک را پیش چشم دیگری از چشم دیگری بیندازند. این طایفه را بگویند که اینها تعهد به اسلام ندارند. آن طایفه را بگویند که آنها اطلاعاتی ندارند. سرخود هستند. نظم ندارند. تمام این مسائل برای اینکه شما را فقط از بین ببرند نیست؛ اساس اسلام است. آن چیزی که آنها فهمیده اند و امروز احساس کرده اند این است که اسلام است که آنها را عقب نشانده. اسلام است که این قشرهای مختلف را با هم مجتمع کرده است. اسلام است که قطره ها را به صورت یک سیل خروشان درآورده. آنها اساس مطلبشان این است که به اسلام صدمه وارد کنند. و امروز همۀ ملت از نظامی و قوای مسلَّح گرفته تا بازاری و دانشگاهی و همه جا، زارع و کارگر و کارمند و همۀ قشرهای ملت، اینها امروز باید پاسدار اسلام باشند. اسلام عزیز امروز به ما سپرده شده است. و شما باید این اسلام را نگه دارید و به نسلهای آتیه بسپارید.
مسئولیّت همگانی در برابر اسلام
اگر امروز اسلام خدای نخواسته لطمه ببیند، آسیب ببیند، این گناهش به گردن همۀ ماست. یک قشر خاصی مسئول نیستند. کُلُّکُمْ راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئوُلٌ همه مسئول هستید. همۀ ملت مسئول هستند. همۀ ملت باید مراعات بکنند آن احکام اسلام را. اسلام حق دارد به همۀ ما و به همۀ انسانها. الآن اسلام در دست ماست و ما پاسدار او هستیم، واگر آسیب ببیند همه ما مسئول هستیم. در بارگاه خدا همه مسئول هستیم.
اگر خدای نخواسته در بین پاسداران یک اختلافی باشد یا یک کارهایی در بین آنها واقع بشود که برخلاف مصلحت اسلام است، بر خلاف مصلحت ملت است، برخلاف مصلحت کشور اسلامی است، این مسئولیت دارد. گمان نکنید که خوب، من یک نفرم و یک عمل می کنم این چه ربط دارد به دیگران. امروز این طور نیست. قبلاً هم این طور نبوده. عمل یک شخص در یک جامعه اثر دارد. جامعه عبارت ازاین اشخاص اند. یک چیز دیگری نیست. عمل هر یک از شما تأثیر دارد. وقتی شما یک عمل زشتی کردید،
دیگران هم که می بینند در آنها تأثیر می کند. وقتی شما یک عمل صالحی انجام دادید، دیگران هم وقتی که می بینند در آنها تأثیر می کند. اگر خدای نخواسته شما یک کاری بکنید که برای اسلام ضرر داشته باشد، یک ظلمی بکنید، یک خلافی بکنید، شماها مسئول هستید. و همۀ ملت مسئول اند. همه باید جلوگیری کنند. همه رعیّت هستند. همه راعی هستند و همه مسئول. مبادا این طور بشود که اسلحه را از ظالم گرفتید و خودتان ظلم کنید. رژیم سابق برای کارهایش شد آن رژیم منفور و ملعون، برای خرابکاری شد او. نه برای شخص که شخصش کی بود و پسر کی. عمل، اسباب این شد که مردم را از او منحرف کرد، و با انحراف مردم، نتوانست دوام بیاورد.
دولت و قوای مُسلّح خدمتگزاران ملت
این طور نباشد که ما بگوییم و نکنیم. این طور نباشد که ما دعوت به اتحاد بکنیم و عملمان برخلاف باشد. این طور نباشد که ما در روزنامه هایمان دعوت به اتحاد بکنیم و عملمان غیر از او باشد.
معنی منافق همین است که چیزی را می گوید و خودش عمل نمی کند. شما را دعوت به خیر و صلاح می کند و خودش خیر و صلاح ندارد. شما را دعوت به اسلام حقیقی می کند و خودش آن را نمی خواهد. شما را دعوت به اتحاد می کند و خودش دنبال این نیست که اتحاد را ایجاد کند. شما را از نفاق پرهیز می دهد و خودش آن طور نیست. ما باید با توجه به خدای تبارک و تعالی، قشرهای خودمان را با هم فشرده کنیم.
شما آقایان افسران ـ که ان شاءالله موفق باشید ـ توجه داشته باشید. توجه داشته باشید که ارتش سابق که مورد آن همه طعن و لعن مردم بود، برای کارهایی بود که کرده بود. برای خلافهایی بود که تحمیل به او شده بود. و بعد از آنکه آن قشرهای فاسد آن از بین رفت، و آن قشرهایی که فساد نداشتند ملحق به ملت شده اند می بینید که پیش ملت چه ارزشی شما دارید. آن روز وقتی که شما تنها یا جمعاً از بین مردم عبور می کردید، مردم
اگر به شما هم نگاه می کردند از ترس بود. والاّ قلبهای آنها با شما نبود و به شما پشت کرده بودند.
امروز دلهای ملت همه با شماست. دل ملت با قوای مسلَّحه است. شما از ملت هستید. جدا نیستید. اگر حساب خودتان را همان طوری که در سابق بود از ملت جدا بکنید، ملت به شما پشت خواهد کرد، و برای شما دوام نخواهد بود. همۀ قوای مسلّحه این طورند. همۀ ارگانهای دولتی این طور هستند. اگر یک دولتی، یک قوای مسلّحه ای، یک کارمندی بخواهد به مردم تحمیل بکند، این از اسلام نیست. قوای مسلّحه در خدمت ملت هستند نه تحمیل به ملت. نه زورگویی به ملت. دولت و اتباع دولت خدمتگزار به ملت هستند نه آقای ملت. خدمتگزارند اینها. اگر بخواهید بر همۀ قدرتها مسلط بشوید و نتواند هیچ قدرتی شما را برگرداند به آن حال اوّل ـ که حال ذلّت، حال مسکنت، حال غارتزدگی بود ـ باید همه با هم باشید. خیال نکنید پاسدارها علی حدّه هستند و ژاندارمری علی حدّه و ارتش علی حدّه، و هر کدام یک بساط علی حدّه.
همه خودتان را برادر بدانید، و همه مقصدتان یکی است. مقصدتان این است که اسلام را ـ ان شاءالله ـ تقویت کنید. و اسلام را پیاده کنید؛ آن چیزی که سعادت همۀ ملتها بر پیروی از اوست. همه زیر پرچم توحید هستید. زیر پرچم اسلام هستید. و با این وضع که زیر پرچم اسلام هستید، آسیب پذیر نخواهید بود. و من اینکه مکرّر این مطلب را عرض می کنم برای اهمیت مطلب است که باید هِی تلقین کنیم ما به هم. هر کس موعظه می کند؛ همین را بگوید. هر کس سخنرانی می کند؛ همین مطلب را بگوید. خیال نکند این را گفته اند، خیر، باید همیشه گفت، باید همیشه به گوش مردم و به گوش ملت و به گوش همۀ ارگانهای دولتی هِی خواند به اینکه آقا فراموش نکنید وحدت را. هی نگویید وحدت و دنبالش نباشید، عملاً با هم وحدت داشته باشید. شما برادرهای هم هستید. خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم شما را به عنوان برادری شناخته است. اگر چنانچه
خدای نخواسته، اختلافات سر هواهای نفسانیه در کار باشد، به قوّت ایمانی از بین می رود، و آن کسی که اختلاف ایجاد می کند از فرقۀ اسلام خارج می شود به حسب واقع، ولو در صورت هم بین مسلمین باشد.
من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که همۀ شما را و همۀ ملت ما را و همۀ قوای مسلح را با هم منسجم کند که همۀ آنها قدرت واحده باشند در مقابل اَبرقدرتها.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته