سخنرانی
مأموریت های رضاخان در ایران ـ وظایف نیروهای مسلح
سخنرانی در جمع پرسنل ژاندارمری (مأموریت رضاخان ـ وظایف نیروهای مسلح)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 11 ش‍ه‍ری‍ور ‭1359

زمان (قمری) : 22 ش‍وال‌ ‭1400

مکان: تهران

شماره صفحه : 176

موضوع : مأموریت های رضاخان در ایران ـ وظایف نیروهای مسلح

زبان اثر : فارسی

حضار : پرسنل ژاندارمری جمهوری اسلامی

سخنرانی در جمع پرسنل ژاندارمری (مأموریت رضاخان ـ وظایف نیروهای مسلح)

سخنرانی

‏زمان: 11 شهریور 1359 / 22 شوال 1400‏

‏مکان: تهران، حسینیۀ جماران‏

‏موضوع: مأموریتهای رضاخان در ایران ـ وظایف نیروهای مسلح‏

‏حضار: پرسنل ژاندارمری جمهوری اسلامی‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

مأموریت رضاخان در سرکوب عشایر و نابودی روحانیت

‏     رضاخان هجوم کرد به تهران و با دستیاری انگلستان، حکومت ایران را به دست‏‎ ‎‏گرفت و بعد از چندی، احمد شاه‏‎[1]‎‏ را از صحنه بیرون کرد و خودش به جای احمدشاه‏‎ ‎‏نشست و به تدریج، مأموریت خودش را شروع کرد به انجام دادن. مأموریتهای زیادی‏‎ ‎‏داشت. قدرتهای بزرگ هر چه را که بر خلاف میل خودشان و برخلاف منافع خودشان‏‎ ‎‏می دیدند، باید به دست این آدم نابود بشود یا سرکوب. اول شروع کرد به سالوسی و‏‎ ‎‏ریاکاری و در همین تهران، آنطوری که آن وقت می گفتند، در همۀ تکیه هایی که در ماه‏‎ ‎‏محرّم برای عزا بپا بود، می گفتند: با پای برهنه، شمع هم دستش می گیرد و می رود. این‏‎ ‎‏یک چهره بود که از رضاخان در ایران نمایش پیدا کرد و بعد به اسم اینکه امنیت را‏‎ ‎‏می خواهد به ایران برگرداند، شروع کرد به مبارزه با عشایر ایران و عشایر ‏‏[‏‏را،‏‏]‏‏ که یکی از‏‎ ‎‏پایگاههای مهم ایران بودند، گرچه نواقصی داشتند، ولی خدمتهایی هم می کردند،‏‎ ‎‏عشایر را یکی پس از دیگری سرکوب کرد و از محالّ خودشان، بعضی از آنها را کوچ داد‏‎ ‎‏به جاهای دیگر و آنها را تقریباً از بین برد.‏

‏     بعد مأموریتهایی ـ در خلال همۀ اینها همه گاهی با هم می شد ـ شروع کرد ‏‏[‏‏به‏‏]‏‎ ‎‏مخالفت با روحانیون، به اسم اینکه می خواهم تصفیه بکنم. و این سنگر بزرگ اسلامی را‏‎ ‎‏[‏‏از بین برد‏‏]‏‏ که یک خدمتگزارانی به ایران بودند و به اسلام بودند، بدون اینکه بر بودجۀ‏

‏دولت یک شاهی تحمیل بشوند، لکن خدمتهاشان، یکی از بزرگترین خدمتهای آنها،‏‎ ‎‏این بود که تربیت می کردند مردم را. شما در پرونده هایی که در دادگستری و غیر‏‎ ‎‏دادگستری هست و بوده، می بینید، از آنهایی که تحت تربیت روحانیین بودند، پروندۀ‏‎ ‎‏جنایتی نمی بینید. برای آرامش کشور، اینها یک عامل مؤثر بودند و برای هدایت مردم به‏‎ ‎‏راه صحیح و اخلاق و اعمال صحیح یک راهنماهای مهمی بودند.‏

‏     من آنچه که در بسیاری از صحبتهایم از روحانیون بحث می کنم نه این است که من هر‏‎ ‎‏که معمّم است از او پشتیبانی می کنم. «ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد.» لکن وقتی‏‎ ‎‏که ما در سابق دیدیم که جزء برنامۀ انگلیسها، که رضاخان را آورده بودند ـ شاید در رأس‏‎ ‎‏برنامه هم بود ـ این بود که باید این طایفه از بین بروند. با تمام قوا، از تبلیغات مجلات و‏‎ ‎‏روزنامه ها وگویندگان و اینها گرفته تا هرجا که روشنفکری و روشن فکرنمایی بودند، بر‏‎ ‎‏ضد روحانیت بسیج شدند. کم کم آن صورت دومش را نشان داد. آن وجهۀ دومش را‏‎ ‎‏کم کم نشان داد. در زمان این شخص نالایق، که مملکت ما را به تباهی کشاند، به پیغمبر‏‎ ‎‏اکرم در روزنامه سبّ‏‎[2]‎‏ کردند، در روزنامه به پیغمبر سبّ کردند و به مرئی و منظر این‏‎ ‎‏دولت بود و آن دولتمردان. مجلس درست کردند و در آنجا از پیروزی اسلام بر کفر‏‎ ‎‏انتقاد کردند. این روشنفکرها دستمالها را درآوردند و گریه کردند که اسلام بر شاه ایران،‏‎ ‎‏شاه آن وقت ایران غلبه کرده است.‏‎[3]‎‏ شعراشان شعر گفتند، نویسندگانشان نوشتند،‏‎ ‎‏گویندگانشان گفتند. ما از اینکه انگلستان اینقدر اصرار داشت بر اینکه این طایفه را از بین‏‎ ‎‏ببرد، می فهمیم که از این طایفه اینها رنج می برند و باید اینها سرکوب بشوند. ‏

ذائقۀ تلخ ملت از نیروهای مسلح در رژیم پهلوی

‏     مع الأسف، در آن وقت یک ارتشی درست کردند و یک ژاندارمری درست کردند و‏‎ ‎‏یک شهربانی درست کردند که تلخی اعمال آنها در ذائقۀ ملت ما بود و برای شما که الآن‏

‏خدمتگزار هستید، زحمت ایجاد کرده. شما برادرهای عزیز که الآن خدمت می کنید به‏‎ ‎‏این کشور، مواجه هستید بایک اسمی که در زمان رضاخان و در زمان بعد از او، خصوصاً‏‎ ‎‏در زمان رضاخان، مردم یک ذائقۀ تلخی از همۀ این قوای مسلحه داشتند و دارند، و این‏‎ ‎‏اشکالی است که برای شما پیش آورده اند که تا آمدید شماها این ذائقۀ تلخ را شیرین‏‎ ‎‏کنید، خیلی زحمت دارد. خیلی باید جانفشانی کنید. خیلی باید با مردم رفتار خوب‏‎ ‎‏بکنید. پادگانهای شما باید پایگاه اسلامی باشد و مستضعفین را همراهی کند و مستکبرین‏‎ ‎‏را اعتنا نکند. مدتی شما زحمت بکشید تا آن ذائقۀ تلخی که در ملت از این جمعیت،‏‎ ‎‏[‏‏هست، از بین برود‏‏]‏‏ شما که آن وقت نبودید؛ گمان ندارم یکی از شما هم آن وقت‏‎ ‎‏بودید، لکن این اسم به طوری شد در آن وقت که وقتی گفته می شد، تلخ بود در ذائقۀ‏‎ ‎‏مردم. آن وقت خود همین مرد، خود همین رضاخان، در یک روزی که وارد شده بود در‏‎ ‎‏یک پادگان ژاندارمری، دستهایش را در جیبش گذاشته بود و معرفی کرده بود اینها را به‏‎ ‎‏اینکه اینها دزدند! در عین حال که سرکردۀ همۀ دزدها خودش بود، منتها دزدها یواشکی‏‎ ‎‏یک کُتی، یک شلواری، یک کاسه مسی از مردم می بردند و این علنی مازندران را با آن‏‎ ‎‏طول و عرض، از همۀ اشخاصی که دارای یک ملکی بودند گرفت و به اسم خودش ثبت‏‎ ‎‏کرد.‏

‏     اینطور معرفی می کرد از یک جمعیتی که اینها اینطور هستند یا می خواست تعلیمشان‏‎ ‎‏بدهد که تکلیف این است.‏

تلاش برای خوش بین نمودن مردم به نیروهای مسلح

‏     در هر صورت، شما آقایان که از پرسنل ژاندارمری هستید و اینجا آمده اید، مدتها‏‎ ‎‏باید زحمت بکشید تا اینکه اثبات بکنید که ژاندارمری این جور نبود. ژاندارمری وقتی‏‎ ‎‏که در خدمت طاغوت بود و می دید خود آن آدمی که در رأس واقع شده سرکردۀ‏‎ ‎‏دزدهاست، قهراً این اشخاص هم تبعیّت می کردند و به خیال خودشان ‏اَلنّاسُ عَلی دینِ

مُلُوکِهِم‎[4]‎‏ بودند. نه شما تنها، این شهربانی و پاسبانها که با مردم تماسشان در شهرها زیاد‏‎ ‎‏بود؛ اینها طوری معرفی شده بودند پیش مردم که اگر اسم اینها را می بردند یا شخص آنها‏‎ ‎‏را می دیدند، چندش به آنها رخ می داد. اینطور با آنها مخالف بودند. شهربانی هم باید‏‎ ‎‏مدتها زحمت بکشد تا اینکه این مطلبی که در ذهن مردم منعکس بود، بیرون کند. سایر‏‎ ‎‏قوای انتظامی هم اینطور. اینها هم شرارتهایی کردند در این مملکت و سرکوبیهایی از‏‎ ‎‏خدمتگزاران این مملکت کردند که اسم آنها هم وقتی که می آمد، مردم از آنها متنفّر‏‎ ‎‏بودند. بنابراین، شما آقایان که حالا در خدمت اسلام هستید، چه شما و چه قوای مسلّح‏‎ ‎‏دیگر مثل ارتش و مثل شهربانی، مدتها باید شما زحمت بکشید و خوش رفتاری بکنید و‏‎ ‎‏خدمت صادقانه بکنید تا اینکه از دل مردم این مطلب بیرون برود، با اینکه ما می دانیم که‏‎ ‎‏شما هیچ کدام آنجا نبودید آن وقت، هیچ یک از شما نبودید.‏

حاکمیت اجانب بر کشور توسط رژیم پهلوی

‏     من یادم است، از اوّلی که رضاخان آمد به ایران یا آمد به تهران تا حالا من شاهد همۀ‏‎ ‎‏قضایا بوده ام. این بنا داشت به اینکه این مملکت را با هر طوری که می تواند طوری بار‏‎ ‎‏بیاورد و بعد هم پسر خلفش آن هم طوری بار بیاورد این مملکت را که همۀ چیزهایی که‏‎ ‎‏اینها از ما می برند، هرچه که از ذخایر ما آن وقت انگلستان و بعد هم امریکا ببرند،‏‎ ‎‏هیچ کس نباشد که کلمه ای در مقابل آنها بگوید و اگر می گفت، سرکوبی می کردند و اگر‏‎ ‎‏مخالفت می شد، می کوبیدند اینها را. مخالفت از طرف روحانیون چند مرتبه شد، لکن‏‎ ‎‏هم با حیله و هم با قدرت آنها را کوبیدند. بعد هم که شما ملاحظه کردید که دانشگاه ما را‏‎ ‎‏به چه صورت درآوردند، دبیرستانهای ما را به چه صورت درآوردند. از همان دبستان‏‎ ‎‏شروع کردند آدم غربی درست کردن، آدم معتقد به غرب و مخالف با اسلام درست‏‎ ‎‏کردن. از همان بچۀ کوچولو شروع شد و همین طور تا اینکه یک قشر زیادی مخالف با‏‎ ‎


‏همه چیز، با همۀ مآثر اسلام، با همۀ مآثر کشور، اینها تربیت می کردند. دانشگاهی بود که‏‎ ‎‏از تویش مثل نصیری‏‎[5]‎‏ و شریف امامی‏‎[6]‎‏ و امثال اینها بیرون می آمد؛ اینهایی که به تمام‏‎ ‎‏معنا وابسته به انگلستان و اخیراً به امریکا بودند. یک همچو مملکتی را اینها درست‏‎ ‎‏کردند، با امر انگلستان در زمان رضاخان، و با فرمان امریکا در زمان محمدرضا، که حالا‏‎ ‎‏که اینها رفتند، شما می بینید که همه چیز باید متحول بشود. البته متحول هم خیلی شد.‏‎ ‎‏حالا در هر جا که شما بروید، محتاج به این است که از سر درست بشود. ادارات یک‏‎ ‎‏اداراتی است که به فرم همان ادارات زمان طاغوت است و باید تصفیه بشوند و متحول‏‎ ‎‏بشوند به یک اداره ای که به درد مردم بخورد.‏

وظیفۀ قوای مسلح در خدمتگزاری به مردم

‏     قوای انتظامیه، قوای مسلّحه باید خودشان را در خدمت مردم قرار بدهند، آنطوری‏‎ ‎‏که عناوین خودشان اقتضا می کند. ژاندارمری، پاسبان و امثال ذلک، ارتش ‏‏[‏‏و مانند‏‏]‏‎ ‎‏اینها باید این مملکت را حفظ بکنند. اینها برای حفاظت ملت و مملکت آمده اند و برای‏‎ ‎‏پاسبانی از مملکت خودشان متشکّل شده اند. باید اینها توجه به این معنا داشته باشند که‏‎ ‎‏همۀ این قوای مسلّحه باید در خدمت مردم باشند. بودجه ای که اینها را اداره می کند از‏‎ ‎‏جیب مردم است. نباید از جیب مردم بودجه اش اداره بشود و به سر مردم تحمیل بکند و‏‎ ‎‏ـ عرض می کنم که ـ اذیت و آزار بکند، چنانچه در عصر این دو غیر انسان بود.‏

‏     شما باید توجه به این معنا داشته باشید که باید خدمت به این کشور بکنید و خدمت به‏‎ ‎‏این ملت بکنید. اگر ـ خدای نخواسته ـ در یک پادگانی، یک نفر آدمی پیدا شد که خلاف‏‎ ‎‏رویّۀ اسلامی و انسانی کرد، باید رؤسا توجه کنند، جلویشان را بگیرند. مبادا یک وقتی باز‏‎ ‎‏همان مسائل سابق در پادگانهای ژاندارمری یا در مراکزی که سایر قوای مسلّحه هستند،‏‎ ‎‏یک همچو مسائلی که در سابق بود، باز تکرار بشود. باید با کمال دقت، کسانی که در‏

‏رأس هستند اشخاص ناظر بفرستند، همه جا را تحت نظر بگیرند؛ برای اینکه اگر ـ خدای‏‎ ‎‏نخواسته ـ از چهار نفر یک امر خلاف قاعده ای، یک امری که در زمان سابق اتفاق‏‎ ‎‏می افتاد، بست و بند با خانها و کوبیدن مردم اتفاق می افتاد، اگر حالا در چهار جا اتفاق‏‎ ‎‏بیفتد، همه تان بدنام می شوید؛ برای اینکه مردم ذائقه شان تلخ است و اگر ببینند که در‏‎ ‎‏چهار جا یک فسادی ایجاد شده است و یکی از کارهای سابق انجام گرفته است، همۀ‏‎ ‎‏شما را مردم محکوم می کنند.‏

‏     بنابراین، همۀ شما موظفید که از آن چیزهایی که بر خلاف واقع است، هم خودتان را‏‎ ‎‏حفظ کنید و هم دیگران را. اگر کاری کردند، به سران ژاندارمری اطلاع بدهید که آنها‏‎ ‎‏جلوگیری بکنند تا این ذائقه تغییر بکند. البته بسیار تغییر کرده است؛ یعنی، بسیار جلو رفته‏‎ ‎‏است این تغییر. ولهذا، شما الآن وقتی که در جمعیتها می روید، مردم برای شما شعار‏‎ ‎‏می دهند. کی همچو مسائلی سابق بود؟ مردم پشت به آنها می کردند. اگر با زور هم‏‎ ‎‏می آوردندشان یک جایی که یک ـ فرض کنید که ـ اشخاصی بودند، آنها با زور بودند و‏‎ ‎‏[‏‏با‏‏]‏‏ جمع همراه نبودند. در هر صورت، الآن ما و شما و همۀ ملت خدمتگزار به اسلام و‏‎ ‎‏خدمتگزار به کشور هستیم و باید همه مجتمعاً با دست واحد، همه یکدست خدمت به‏‎ ‎‏این کشور بکنیم تا اینکه ان شاءالله این کشور به قدرت کاملۀ الهی به پیش برود و شما‏‎ ‎‏سرافراز باشید و کشور ما سرافراز باشد.‏

حفظ مملکت در پرتو نظم و انسجام نیروهای مسلح

‏     نکته ای که می خواهم عرض بکنم و این اختصاص به شما ندارد، این یک امر عامی‏‎ ‎‏است نسبت به همۀ قوای مسلّحه اینکه اینطور توهّم نشود که حالا ما آزاد هستیم و آزاد‏‎ ‎‏شدیم و آن زد و بند و زد و خوردهایی که پیشتر بود، نیست و آن کتکها و حبسها نیست و‏‎ ‎‏آن اعدامها نیست، حالا باید انضباط هم نداشته باشیم. اگر یک قوای مسلّحه ای‏‎ ‎‏بی انضباط باشد، یعنی، چنانچه فرمانده حکم کرد، اجرا نکند، اگر آن طبقۀ بالایی، که‏‎ ‎‏صاحب منصبند، یک امری را گفتند، اینها اجرا نکنند، اگر اینطور باشد، انسجام از بین‏

‏می رود. آن وقت ـ خدای نخواسته ـ اگر یک امری پیش بیاید، نمی توانید شما مقابله کنید.‏‎ ‎‏شما قوای مسلّحه، از ژاندارمری گرفته تا ارتش تا شهربانی تا پاسدارها، همه چنانچه‏‎ ‎‏منظّم نباشید و سلسله مراتب ملاحظه نشود، این اسباب این می شود که افرادی باشند یک‏‎ ‎‏یک. ژاندارمری وقتی می تواند خدمت بکند، ارتش وقتی می تواند خدمت بکند که‏‎ ‎‏اجتماع تو کار باشد. یک یک افراد که کار ازشان نمی آید. این «یک یک»ها وقتی متصل‏‎ ‎‏به هم شدند و یک نظمی داشت، می توانند کار انجام بدهند. اما اگر یک یک، یکیهایی‏‎ ‎‏باشند که با هم منسجم نیستند یا نظم ندارند، اینها علاوه بر اینکه کاری ازشان نمی آید،‏‎ ‎‏اخلال هم می کنند.‏

‏     باید توجه داشته باشید که امروز شما خدمتگزار اسلام هستید و باید برای خدا کار‏‎ ‎‏بکنید. امر خداست که باید این مسائل را بادقت ملاحظه کنید و نظم را حفظ کنید و سلسله‏‎ ‎‏مراتب را حفظ بکنید. این یک مطلبی است که مربوط به شما تنها نیست و مربوط به همۀ‏‎ ‎‏قوای مسلّحه است. چنانچه توجه به اینکه مبادا یکی خلاف بکند، آن هم اختصاص به‏‎ ‎‏شما ندارد؛ همۀ قوای مسلحه باید در این معنا باشند. امر به معروف و نهی از منکر بر همۀ‏‎ ‎‏ملت واجب است. اگر یک خلاف یکی کرد باید نهیش بکنید، باید باز دارید او را از این‏‎ ‎‏کار. اگر یک آدمی در یک پادگانی یک عملی کرد که بر خلاف وظیفه بود، باید اطلاع‏‎ ‎‏بدهید تا اینکه این را جلویش را بگیرند.‏

‏     باز این مطلب را باید به ملت عرض بکنم که سرباز بودن برای ملت، امروز جزء‏‎ ‎‏وظایف است. نگذارد ملت که این پادگانها در ارتش تهی بشود. سرباز حالا «سربازِ‏‎ ‎‏وظیفه» است. در زمان سابق، سرباز اجباری بود؛ به اجبار می بردند، اسمش را وظیفه‏‎ ‎‏می گذاشتند. اما الآن این اجبار در کار نیست، الآن یک امر الهی است. دفاع از مملکت‏‎ ‎‏اسلامی، دفاع از نوامیس مسلمین از واجبات شرعیۀ الهیه ای است که بر همۀ ما واجب‏‎ ‎‏است و این موقوف بر این است که نظامیها، هم منظم و منسجم باشند و هم مراتب را‏‎ ‎‏حفظ بکنند و هم اشخاصی که می توانند در نظام وارد بشوند، خودشان را معرفی کنند و‏‎ ‎‏این پادگانها را پر کنند از جمعیتها. از قراری که بعضی از رؤسای ارتش گفته اند، گفتند که‏

‏الآن پادگانهای ما پر نیست؛ برای اینکه نظام وظیفه را خیلی به آن عمل نمی کنند. لازم‏‎ ‎‏نیست که نظام وظیفه را با الزام بیایند شما را ببرند. شما می خواهید یک مملکتی را حفظ‏‎ ‎‏بکنید. ملت می خواهد که در مقابل این قدرتهایی که همه با هم منسجم شدند و اطراف‏‎ ‎‏کشور ما هستند، ملت می خواهد که جلوی اینها را بگیرد. این تا اینکه نظام، نظام صحیح‏‎ ‎‏نباشد و منسجم نباشد و پادگانها پر از جمعیت نباشد و مملکت یک نظام بزرگ نداشته‏‎ ‎‏باشد و ان شاءالله ، یک نظام بیست میلیونی شما داشته باشید تا بتوانید از این توطئه ها که‏‎ ‎‏الآن برای مملکت ما در کار است جلوگیری بکنید ‏‏[‏‏عملی نیست‏‏]‏‏. خداوند ان شاءالله ‏‎ ‎‏تعالی، حامی شما باشد و حامی این مملکت. وان شاءالله ، شما پیروز باشید و با پیروزی،‏‎ ‎‏اسلام را به پیروزی برسانید.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

  • - آخرین پادشاه سلسله قاجاریه.
  • - دشنام دادن، لعن و نفرین.
  • - حملۀ اعراب و لشکر مسلمین به ایران و شکست سپاه ساسانی از لشکر اسلام.
  • - «مردم بر آیین پادشاهان خویش هستند.» این جمله ای است که به عنوان ضرب المثل به کار برده می شود و در ردیف روایات و احادیث به شمار نمی آید.
  • - نعمت اللّه نصیری، رئیس ساواک در رژیم شاه.
  • - جعفر شریف امامی، رئیس مجلس سنا، که در اوج انقلاب، پس از جمشید آموزگار به نخست وزیری رسید.