سخنرانی
زمان: بعدازظهر 18 مرداد 1359 / 27 رمضان 1400
مکان: تهران، حسینیۀ جماران
موضوع: دولتهای اسلامی منشأ گرفتاریهای مسلمین ـ بازگشت به اسلام واقعی
حضار: اعضای کنگرۀ آزادی قدس، نمایندگان سازمانهای آزادیبخش جهان
بسم الله الرحمن الرحیم
مشکل مسلمین حکومتهای مسلمین است
این ماه مبارک رمضان بر همه مسلمین مبارک باد! و مبارک آن روزی است که مسلمین با احساس وظیفه بتوانند بر مشکلات خودشان غلبه کنند.
مشکل مسلمین فقط قدس نیست، این یکی از مشکلاتی است که مسلمین دارند. افغانستان مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ پاکستان مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ ترکیه مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ مصر مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ عراق مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ باید ما تحلیل کنیم که مشکل که در همۀ اقطار مسلمین هست، از کجا پیدا شده است و راه حلّش چیست. چرا مسلمین در همه جای دنیا تحت فشار حکومتها و ابرقدرتها هستند و راه حلّ این مسئله چیست تا اینکه هم رمز پیروزی بر همۀ مشکلات به دست بیاید و هم قدس و افغان و سایر بلاد مسلمین آزاد بشوند.
مشکل مسلمین، حکومتهای مسلمین است. این حکومتها هستند که مسلمین را به این روز رسانده اند. ملتها مشکل مسلمین نیستند. ملتها با آن فطرت ذاتی که دارند، می توانند مسائل را حل کنند، لکن مشکل، دولتها هستند. شما سرتاسر ممالک اسلامی را وقتی که ملاحظه کنید کم جایی را می توانید پیدا بکنید که مشکلاتشان به واسطۀ حکومتهایشان ایجاد نشده. این حکومتها هستند که به واسطۀ روابطشان با ابر قدرتها و سر سپردگی شان با ابرقدرتهای چپ و راست، مشکلات را برای ما و همۀ مسلمین ایجاد کرده اند. اگر این مشکل از پیش پای مسلمین برداشته بشود، مسلمین به آمال خودشان خواهند رسید و راه
حلّش با دست ملتهاست.
تحول ملت منشأ دفع مشکلات
شما دیدید که مشکل ما که از مشکلات دیگران بیشتر بود ـ و قدرت شیطانی شاه مخلوع از همۀ قدرتها بیشتر بود و طرفداران او ابرقدرتها و همۀ حکومتهای اسلامی و غیر اسلامی بودند ـ ملاحظه کردید که حل این مشکل به پناه بردن به یک کشوری یا یک قدرتی یا یک ابرقدرتی نبود. حل مشکل را خود ملت کردند. ملت ما متحوّل شد از خوف به شجاعت و از یأس به اطمینان و از توجه خود به توجه به خدا و از تفرقه به اجتماع. این تحول، تحول معجزه آسا اسباب این شد که این مشکل بسیار بزرگ را، مشکلی را که شاید همه جا و همۀ دنیا محال می دانستند، حلّش کند.
شما گمان نکنید که ایران دارای سلاح بود. ایران سلاحش سنگ بود، چوب، مشت [...]، لکن سلاح معنوی داشت. سلاح معنوی اش ایمان به مکتب، ایمان به خدای تبارک و تعالی و توکل به مبدأ قدرت و وحدت کلمه [بود]. حالا که می بینید دست ملت ما ـ یعنی، غیر نظامیها ـ تفنگ است، این تفنگی است که به غنیمت از بستگان شاه به دستشان افتاده، والاّ تفنگی در کار نبود، ایمان بود. ملت از مرکز گرفته تا سرحدّات، هرجا بروید، یک کلمه می گفتند. آن روز این گروههای فاسد مفسد زیر خاک بودند؛ مثل حیواناتی که در سوراخها بودند و میدان مال ملت بود. از مرکز تا سرحدّات، هر جا می رفتید، حتی بچه های کوچک، صدایشان بلند بود که ما اسلام را می خواهیم، جمهوری اسلامی را می خواهیم. مریضهایی که در بستر و در بیمارستان بودند هم همین منطق را داشتند. جوانها هم همین منطق را. دانشگاه و مدرسه هم همین منطق و زنها و مردها هم منطقشان همین بود. از آن خواب گرانی که ما را ابرقدرتها خوابانده بودند و از همۀ مسائلی که باید به آن توجه داشت، غفلت کرده بودیم. ناگاه بارقه ای از جانب خدای تبارک و تعالی پیدا شد و ما را بیدار کرد و این مشکل به نظرِ همه محال را، حل کرد.
مشکل، شاه مخلوع و دار و دستۀ او بود و حل مشکل به دست خود ملت بود. نه یک
تفنگ از خارج برای ملت ما آمد و نه یک حکومت خارجی به ما کمک کرد، بلکه آنها مخالف ما بودند. عراق سرسخت مخالف با ما بود. کویت سرسخت مخالف با ما بود و مصر هم که حالش را می دانید. و سایر ممالک را [حال] دولتهایشان را می دانید. در عین حالی که همۀ قدرتها یک طرف صف آرایی کرده بودند و ملت ما با دست خالی یک طرف، ملت ما هجوم کرد و این سد [را]، که خیال می کردند ممتنع است شکستنش، شکستند.
وظیفه علمای بلاد اسلامی در بیدار نمودن مردم
باید کاری کرد که ملتها هر جا هستند، ملتها بفهمند تکلیف خودشان را. اگر بخواهید و بخواهند و دانشمندها بخواهند و علمای همۀ بلاد اسلامی و دانشگاههای همۀ بلاد اسلامی بخواهند مشکلۀ اسلام و ممالک اسلامی حل بشود، باید مردم را بیدار کنند؛ این مردمی که با تبلیغات چند صد ساله، به آنها باورانده بودند که نمی شود با امریکا یا با شوروی مخالفت کرد، و الآن هم باور ملتهای دیگری هست. باید اینها [را] به ایشان فهماند که می شود.
بهتر دلیل بر اینکه یک امری ممکن است، وقوع اوست و این امر واقع شد در ایران. دولتهای دیگر، ملتهای دیگر گمان نکنند که ایران از آنها عُدّه و عِدّه بیشتر داشت خیر، شاید در عشایر عراق بیشتر از ایران اسلحه باشد، لکن مغزهای اینها را به واسطۀ تبلیغات دامنه داری که شده است، شست وشو کرده اند و از اسلام مأیوس کرده اند، و این مغزها را پر کرده اند از اینکه با این قدرتها نمی شود طرف شد. این از چیزهایی است که با تبلیغات خودِ آنها و عمّال آنها در داخل ممالک تحقق پیدا کرده است.
باید آنهایی که در همۀ ممالک هستند، آنهایی که دلشان برای ملتها می تپد، آنهایی که به اسلام اعتقاد دارند و برای اسلام می خواهند خدمت کنند، هر کدام در محل خودشان، ملت خودشان را بیدار کنند؛ تا ملت، خودشان را که گم کرده اند، پیدا کنند. ملتها خودشان
را گم کرده اند، مملکت خودشان را گم کرده اند. هر چه در ذهنشان وارد می شود، این [است] که نمی شود با این قدرتها طرف شد، اینها چه ها و چه ها خواهند کرد. باید از مغز ملتها این «نمی شودها» را بیرون کرد و به جای آن، «می شودها» را گذاشت. نه، می شود این کار را کرد. یک میلیارد جمعیت ـ تقریباً ـ جمعیت مسلمین با دارا بودن آنهمه امکانات و آن سرزمینهای وسیع و آن مخازن زیرزمینی وسیع و آن پشتوانۀ اسلامی ـ الهی، نباید در ذهنشان بیاید که نمی شود. این قدرت بزرگ شیطانی شوروی، که با تمام قوا افغانستان را می خواهد خفه کند، نتوانسته است. ملت اگر یک چیزی را نخواهند، نمی شود تحمیلشان کرد. باید ملت را بیدار کرد تا بخواهند. ملت ما هم قبل از بیست سال، خواب بود، توجه نداشت. از بیست سال به این طرف هی گفتند، گویندگان گفتند، علما گفتند، دانشگاهیها گفتند. کم کم رسید به تظاهرات، کم کم رسید به ریختن در خیابانها، کم کم رسید به «الله اکبر»، و قدرت بزرگ شیطانی در مقابل «الله اکبر» نتوانست بماند؛ و همه می خواستند بماند. من مطلع بودم همۀ قدرتها می خواستند که این نوکری که برای همه شان خدمتگزار بی چون و چراست، در ایران بماند تا منافعشان را ببرند و هر چه ما ذخایر داریم آنها به رایگان ببرند، لکن ملت وقتی نخواهد، نمی شود. باید ملت را بیدار کرد که آن چیزی را که خیال می کرد نباید بخواهد، بخواهد و آن امری را که به خیالش نمی شود، بیدارش کرد که می شود. ملت[ها] از دولتهای خودشان بخواهند که تسلیم بشوند، و الاّ همان کاری را که ملت ایران کرد، با آنها بکنند تا حلّ مشکل بشود. حلّ مشکل بدون اینکه این اشخاصی که سر راه ایستادند و مانع هستند از اینکه مشکلات حل بشود، اینها را باید از بین راه بردارند. هر جا شما بروید، در هر کشوری از کشورهای اسلامی نه، بلکه همۀ کشورهای دنیا، این سران قوم هستند که مانع هستند از رشد فکری و معنوی و مادی ملتها. این سران کشورها هستند که وابستگان خودشان را در دانشگاهها معلّم می کنند، و معلّمهای دانشگاه، جوانهای ما را خراب می کنند. مانع، این
حکومتهاست؛ حکومتها با اختلاف مراتب. حکومتها جلوی رشد جوانهای ما را گرفتند و جلوی پیشرفت مسلمین را.
ملی گرایی، اساس بدبختی مسلمین
آنهایی که، آن قدرتهای بزرگی که مطالعه کردند روی کارها سالهای طولانی، صدها سال فرستادند و مطالعه کردند روی گروهها، روی افراد، روی اشخاص و مطالعه کردند حتی روی زمینها، جنگلها ـ همه جا ـ در جامعه ها این را یافته اند که اسلام است که می تواند جلویشان بایستد. از این جهت، آن چیزی که از همه چیز برای آنها مطرح است، اسلام است و آن چیزی که سر راه اسلام قرار دادند، این حکومتهای فاسدند. با دست حکومتهای فاسد و با تبلیغ حکومتهای فاسد، این نژادپرستی ها و گروه پرستی ها در بین مسلمین رشد کرده. عربها را در مقابل عجمها و ترکها قرار دادند و عجمها را در مقابل عربها و ترکها را در مقابل دیگران و همۀ نژادها را در مقابل هم.
اینکه من مکرّر عرض می کنم که این ملّی گرایی اساس بدبختی مسلمین است برای این است که این ملّی گرایی، ملت ایران را در مقابل سایر ملتهای مسلمین قرار می دهد، و ملت عراق را در مقابل دیگران و ملت کذا را در مقابل کذا. اینها نقشه هایی است که مستعمرین کشیده اند که مسلمین با هم مجتمع نباشند. در عراق، حکومت عراق، حکومت سابقتر از این حکومت ـ که این بدتر از آن است ـ اینها طرح می کردند که ما می خواهیم مجد بنی امیه را احیا کنیم در مقابل اسلام. اسلام که آمده بود همۀ مجدها را فانی کند در مجدالله ، اینها می گفتند ما مجد بنی امیه را باید احیا کنیم و این چیزی نبود که شعور اینها برسد، تلقینی بود که ابرقدرتها می کردند که اسلام متفرق بشود، مسلمین با هم متفرق بشوند، دشمنِ هم بشوند. در ایران از سالهای طولانی، اشخاص بی اطلاع از اساس مسائل، ولو فرض کنید بعضی شان مغرض نبودند، اینها هم هی طبل ملّیت را کوبیدند،
همان ملّیتی که می خواست اساس اسلام را در ایران بربچیند.
اسلام آمده است که همۀ نژادها باهمند؛ مثل دنده های شانه می مانند؛ هیچ کدام بر هیچ کدام تفوق ندارند، نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه ترک بر هیچ یک از اینها و نه هیچ نژادی بر دیگری و نه سفید بر سیاه و نه سیاه بر سفید، هیچ کدام بر دیگری فضیلت ندارند. فضیلت با تقواست، فضیلت با تعهد است، با تعهد به اسلام است. اینها تبلیغاتی بوده است، تلقیناتی بوده است که از ابرقدرتها که می خواستند ما را بچاپند، شده است و مع الأسف، بعض اشخاص مسلمان صحیح هم باورشان آمده.
در چندین سال قبل ـ محتمل است، گمان می کنم زمان رضاخان بود ـ یک مجمعی درست کردند و یک فیلمهایی تهیه کردند و یک اشعاری گفتند و یک خطابه هایی خواندند، برای تأسف از اینکه اسلام بر ایران غلبه کرد، عرب بر ایران غلبه کرد. شعر خواندند، فیلم [به] نمایش گذاشتند که عرب آمد و طاق کسری را، مدائن را گرفت و گریه ها کردند. همین ملّیها، همین خبیثها گریه ها کردند. دستمالها را درآوردند و گریه کردند که اسلام آمده و سلاطین را، سلاطین فاسد را شکست داده و این معنا در هر جا، به یک صورتی به ما، به ملتها تحمیل شده در ممالک عربی، عرب باید چه باشد. این تلقین است. این مخالف با قرآن است. در ممالک غیر عربی، هر کدام خودشان باید، ملت خودشان باید جلو باشد. این برخلاف تعلیمات اسلام است. این آن است که این ابرقدرتها آرزویش را می کنند و کردند و عمل کردند. وقتی اینها غلبه کردند، در جنگ دوم غلبه کردند بر عثمانی، عثمانی را تکه تکه کردند، شاید قریب پانزده تا کشور کردند و هر کدام [را] یک نوکری از خودشان بالا سرش گذاشتند و مع الأسف، آنهایی که اساس مطلب را مطّلع نبودند، آنها هم این مسائل را اهمیتی به آن نمی دادند و الآن هم نمی دهند.
حل مشکلات جهان اسلام در بازگشت به اسلام
مشکل ما الآن دولتهای ماست. مشکل اسلام دولتهای اسلامی است. این مشکل باید حل بشود. اگر دولتهای اسلامی به خود بیایند و گرایش [پیدا] کنند به اسلام و از عروبت
برگردند به اسلامیت، و از ترکیّت برگردند به اسلامیت، حل می شود مسائل و اگر آنها نکنند، این مشکل هست تا وقتی سایر کشورها مثل ایران بشوند. ایران با مشت، این مشکل را حل کرد و باید همۀ کشورها با مشت خودشان این مشکل را رفع کنند.
ما نباید بنشینیم که حکومتهای ما کاری برای ما انجام بدهند. حکومتهای ما برای خودشان هستند. این حکومتهایی که در بلاد مسلمین هست، اینها به اسلام هیچ کاری ندارند. اگر یک دفعه اسلام بگویند، برای این است که شما را بازی بدهند. اسلام صدّام هم مثل اسلام محمدرضا خان است. اسلام آن مصری هم؛ سادات هم، مثل اسلام صدّام است. این یک اسلامی است که در لفظ گفته می شود، لکن پایگاه درست می کند و می گوید ما همراه هم می شویم، برویم ایران را از بین ببریم. ایران یعنی چه؟ یعنی، یک مملکت اسلامی. با کافر هم عهد می شود برای کوبیدن مسلمین. این فرم اسلام آقای سادات! اسلامش این فرم است. آقای صدّام هم اسلامش این فرم است که می گوید: اسلام. می گوید: مسلم. می گوید چه، می گوید: ما با ملت ایران [...]، در بعضی از نطقهایش گفته که با ملت ایران ما کاری نداریم، ما همراه هستیم، با حکومت ایران هم همراهیم. اما روزی نمی شود، الاّ اینکه سرحدّات این ملت را، سرحدّات این مملکت را با آتش و توپهای کذا مورد تجاوز قرار می دهد. این یک فرم اسلامی است؛ اسلام وارداتی از امریکا و وارداتی از شوروی!
ما تا به اسلام برنگردیم؛ اسلام رسول الله ، تا به اسلام رسول الله برنگردیم، مشکلاتمان سر جای خودش هست، نه می توانیم قضیۀ فلسطین را حلش کنیم و نه افغانستان را و نه سایر جاها را. ملتها باید برگردند به صدر اسلام. اگر حکومتها هم با ملت ها برگشتند که اشکالی نیست و اگر برنگشتند، ملتها باید حساب خودشان را از حکومتها جدا کنند و با حکومتها آن کنند که ملت ایران با حکومت خودش کرد تا مشکلات حل بشود، والاّ هی ما روز قدس بگیریم، فریاد بزنیم، هی آقایان اجتماع کنند و حرف بزنند، فریاد و حرف جلوی آنها را نمی گیرد. بلی، گاهی می گیرد، منتها ما حرف هم نمی زنیم.
اگر در روز قدس، تمام ملتها قیام می کردند و فریاد می زدند، نمی توانست آن حکومت احمق جلوی فریادشان را بگیرد. یک جمعیت کمی قیام می کنند. اگر در روز قدس تمام کشورهای اسلامی، ملتها همه برخیزند و فریاد بزنند، نه برای قدس تنها، برای همۀ ممالک اسلامی، پیروز خواهند شد. ما با فریاد، محمدرضاخان را بیرونش کردیم. شما خیال می کنید با تفنگ بیرون کردیم؟ با فریاد، با «الله اکبر»! اینقدر «الله اکبر» بر مغز اینها کوبیده شد که خودشان را باختند و فرار کردند. از این مملکت رفتند.
مسلمین باید فریاد بزنند، گمان نکنند که فریاد و شعار فایده ندارند. نخیر، شعار فایده دارد، اما اگر همه فریاد بزنند. فریاد منِ تنها هیچ چیز نیست. فریاد یک محله، یک شهر هیچ چیز نیست. شما ببینید فریادهایی که حالا از ایران بلند می شود، منحصر به تهران، قم، اهواز نیست. یکوقت می بینید که سپاه پاسداران امر می کند به تمام ملت که فلان شب بروید بالای پشت بام «الله اکبر» بگویید، همه اطاعت می کنند. در قبل از این انقلاب مگر می شد که یک دسته ای بگویند بروید بالای منبر، گوش کنند به او؟ مدرّسین محترم قم می گویند که فلان روز باید راهپیمایی بشود، همۀ ملت راهپیمایی می کنند و چند نفر اهل علم محترم قم همین طور. باید ملتها اینطور بشوند که وقتی یک گروهشان گفت که فلان عمل را انجام بدهید، این را یک فرمانی بدانند که از بالا صادر شده و باید عمل کنند. ملت ما حالا اینطور شده. ما میل داریم ملتها همه اینطور بشوند.
صدور معنویت انقلاب اسلامی به جهان
ما که می گوییم «انقلابمان را می خواهیم صادر کنیم»، می خواهیم این را صادر کنیم، می خواهیم این مطلب را، همین معنایی که پیدا شده، همین معنویتی که پیدا شده است در ایران، همین مسائلی که در ایران پیدا شده، ما می خواهیم این را صادر کنیم. ما نمی خواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله کنیم. عراق با ما الآن مدتهاست دارد حمله می کند و ما هیچ حمله ای به آنها نمی کنیم. آنها حمله می کنند ما دفاع می کنیم. دفاع
لازم است. ما می خواهیم که این انقلابمان را، انقلاب فرهنگی مان را، انقلاب اسلامی مان را به همۀ ممالک اسلامی صادر کنیم. و اگر این انقلاب صادر شد، هر جا صادر بشود این انقلاب، مشکل حل می شود.
شما کوشش کنید که اینطوری که ایران انقلاب کرد و اینطوری که ایران الآن هم حاضر برای همه چیز است، ملتهای خودتان را بیدار کنید. آنهایی که برای اسلام دلشان می سوزد، آنهایی که برای کشورشان دلشان می سوزد، ملتهای خودشان را بیدار کنند تا این تحول الهی، که در ایران پیدا شد، در آنجاها پیدا بشود. هر جا پیدا بشود، مسئله حل است. دیگر آن وقت نترسید که چهار تا فاسد بیایند مسجد الاقصی را بگیرند. آن وقت دیگر ترس نکنید. حل است مسئله. اما وقتی یک ملتی، دو طایفه، ده طایفه، صد طایفه می شوند و هر کدام به خلاف دیگری هستند، و حکومتها هم اینجور حکومتها هستند، دیگر توقّع نداشته باشید که با این طرز فکر و با این طرز حکومت، بتوانید غلبه بکنید. باید تعلیمات اسلام را گرفت و همان طوری که اسلام دستور داده است که مؤمنین، همۀ مؤمنین در همه جا برادر هستند و امر کرده است به اینکه اعتصام به حبل الله بکنید و متفرق از هم نشوید و دستور داده است به اینکه تنازع با هم نکنید والاّ فَشَل می شوید، مسلمین وقتی می توانند از گیر ابرقدرتها و از گیر حکومتهای فاسد خودشان خلاص بشوند که این امر خدا را اجابت کنند. این دعوت الهی است. از صدر اسلام تا آخر، این دعوت را اجابت کنند. اگر دعوت را اجابت نکنند و هی بخواهند بگویند که آقا بیایید بکنید این کار را، تا این دعوت اجابت نشود، کاری از ما نمی آید. کار وقتی از ما ساخته است که اسلامی فکر کنیم و به قرآن و اسلام گرایش پیدا کنیم و به تعلیمات صدر
اسلام عمل کنیم.
من امیدوارم که شما عزیزانی که از اطراف آمدید برای روز قدس، موفق بشوید و همۀ مسلمین موفق بشوند و ان شاءالله یک روزی همۀ مسلمین با هم برادر و همۀ ریشه های فساد از همۀ بلاد مسلمین کنده بشود و این ریشۀ فاسد اسرائیل از مسجد الاقصی و از کشور اسلامی ما کنده بشود و ان شاءالله تعالی با هم برویم و در قدس نماز وحدت بخوانیم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته