مصاحبه
زمان: 27 آبان 1358 / 27 ذی الحجه 1399
مکان: قم
موضوع: گروگان های امریکایی، استرداد شاه و آینده روابط ایران و امریکا
مصاحبه کننده: خبرنگار تلویزیون سی ـ بی ـ اس امریکا
[حضرت آیت الله ، آقای مک فار از تلویزیون (سی بی اس) یکی از سه ]شبکۀ مهم] تلویزیون امریکا برنامه ای دارند تحت عنوان «شصت دقیقه» که هر هفته روز یکشنبه پخش می شود. و این برنامه یکی از پر بیننده ترین برنامه ها و در عین حال یکی از مورد اعتمادترین برنامه ها از نظر امریکاییهاست. استدعا کردند از حضورتان سئوالاتی بکنند در مورد وقایع اخیری که در این جریانات از سفارت امریکا می گذرد.]
بله. مانعی ندارد. اما من از ایشان تقاضا می کنم که تحریف نکنند. بعضی از اشخاصی که آمدند اینجا و مصاحبه کردند، حرفهای ما را تحریف کردند. بعضی دروغها هم اضافه کردند. و این کار برخلاف آداب خبرنگاری است. و من از شما تقاضا دارم که حرفها، درست بدون کم و زیاد، بدون تحریف، بدون دخالت خودتان در مسائل پخش بشود.
[به عرضتان می رساند حضرت آیت الله که اطمینان داشته باشید و ایشان یقین دارند که بعد از اینکه این مصاحبه پخش شد در امریکا، حضرت عالی خیلی از نتیجه اش خوشحال خواهید بود. تشکر می کنند از پذیرششان و اظهار امیدواری می کنند که ان شاءالله سرماخوردگی رفع شده باشد، رفع کسالت شده باشد. استنباط ایشان این است که حضرت عالی سئوالات را رؤیت فرمودید. سئوالاتی را که می خواند خدمتتان، خیلی مهم هست. تنها مسئله این است که احتمالاً در رابطه با جوابهای حضرت آیت الله ایشان سئوالاتی در همان رابطه خواهند کرد. ولی در اصل سؤالها همین هست. و آن سئوالاتی که احتمالاً در آن رابطه باصطلاح ارتباط پیدا می کند با سؤالاتی که قبلاً گذاشتند. و بستگی به جواب حضرت عالی، ممکن است سئوالات باصطلاح برای توضیح بیشتر، ولی اطمینان می دهند که واقعاً این مصاحبه در سرتاسر دنیا تأثیر خواهد گذاشت و ایشان خودشان اهمیتش را تشخیص می دهند.]
[آیا حضرت عالی هنوز می فرمایید که اگر شاه به ایران باز نگردد گروگانهای امریکایی آزاد نخواهند شد؟]
بسم الله الرحمن الرحیم. این مسئله مربوط به ملت است. سی و پنج میلیون ملت ما خواستشان این است. و باید ما بررسی کنیم راجع به اینکه چرا ملت ما می خواهد که شاه بیاید و تا نیاید دست از این گروگانها برداشته نخواهد شد. و چرا کارتر این قدر اصرار دارد که شاه را نگه دارد.
اما راجع به اینکه چرا ملت ما اصرار دارد. قضیه این نیست که شاه بیاید ایران. ملت ما شاه را که دشمن خودش می داند می خواهد چه بکند. یک تحفه ای نیست برای ملت ما که بخواهد او را در موزه نگه دارد. بلکه مطلب این است که دو جهت هست که ملت ما می خواهند شاه بیاید و ما اصرار داریم، این دو جهت یکیش اهمیتش بیشتر از دیگری است. یک جهت راجع به اینکه ما ملتی هستیم که الآن اقتصادمان خیلی قوی نیست و داراییهای ایران بسیار در دست شاه مخلوع و بستگان اوست. و این در بانکهای امریکا و سایر کشورها متمرکز است. و اینها همه مال ملت است. و اینکه ما اصرار داریم شاه را بیاوریم برای این است که معلوم بشود که این اموال فقرا که در دست اینها و عمال اینها هست در کجاها هست و باید برگردد به ملت. و مطلبی که اهمیتش بیشتر از این است، این است که ما می خواهیم او بیاید و ما ریشۀ این جنایاتی که این شخص در طول سی و هفت سال تقریباً به ایران کرده است و این خیانتهایی که به ایران کرده است و این آدمکشیهای دستجمعی که کرده است ما به دست بیاوریم که این با امر کی بوده. یک انسان، یک آدم که می خواهد در یک مملکتی حکومت کند بیجهت این قدر جنایت نمی کند. این عامل اشخاصی بوده است. خود ایشان هم می گوید من مأمور بودم برای وطنم. ما می خواهیم آن آمر را پیدا بکنیم که آن که امر کرده است که ایشان در وطنش اینهمه جنایت بکند این کیست و چه اشخاصی هستند؟ از این جهت ملت ما اصرار دارد به اینکه این آدم بیاید، و این دو مطلب ثابت بشود و در محاکمه، محکمه هر جور حکم کرد عمل بشود.
و اما اینکه کارتر اصرار دارد به اینکه ایشان نیاید، باید ما ببینیم که این از باب این است
که آقای کارتر بشردوست است و حس انساندوستی این آقا، این آقای کارتر او را وادار کرده است که این قدر اصرار بکند و در مقابل ملتهای اسلامی بایستد و ارعاب بکند و آن همه مطالب پیش بیاید و منطقه را به خطر بیندازد. این برای این است که یک آدمی است انسان دوست و برای انسان دوستی این نحو می کند؟ ما در آقای کارتر این انساندوستی را سراغ نداریم. برای اینکه از اعمال ایشان معلوم است که ایشان این حس را ندارند. کسی که یک جانی را در حفظ خودش و حمایت خودش به عنوان انساندوستی نگه می دارد نباید در ممالک بسیار، این قدر جنایتها و این قدر آدمکشیها را علت باشد. این آدم انساندوست نیست. و حس انساندوستی این چیز را نکرده است. اگر در ایشان حس انساندوستی بود، سی و پنج میلیون انسانهایی که در ایران بودند که یکیشان هم محمدرضا بود و همه از یک ملت و از یک کشور هستند، چه شد که در ظرف سی و هفت سال آن همه جنایات بر ما شد.
و اخیراً با دست این شخص آن همه کشتار شد. و در حکومت آقای کارتر بود و ایشان ابداً حس انساندوستیشان اسباب این نشد که یک تقاضایی لااقل از این شخص بکنند که نکن این کار را. بلکه آن طور که ما می دانیم ایشان علاوه بر اینکه تقاضا نکرده اند تهییج هم کرده اند. و اما اینکه اصرار دارند و از جهت انساندوستی معلوم شد نیست. معلوم می شود برای این است که اسرار او فاش نشود. اسرار رؤسای امریکا فاش نشود. ما با بودن شاه در اینجا اسرار شخص کارتر و اسرار اسلاف او را فاش خواهیم کرد و به ملت امریکا ارائه خواهیم کرد. و ملت امریکا می فهمند که گرفتار چه رؤسای جمهوری هستند که ملتشان را به تباهی کشیده است و آبروی ملتشان را در بین مسلمین از بین برده است. ما برای این می خواهیم که بیاید، و ایشان برای این جهت می خواهد که نیاید. این اصرار او به نیامدن برای اینکه خوف این را دارد که اسرار فاش بشود و ایشان دیگر نتوانند در مملکت خودشان یک زندگی صحیح داشته باشند و دیگر ریاست جمهوری ایشان هم فاتحه اش خوانده بشود. و مملکت امریکا هم اگر مطلع بشود از مسائل و مطلع بشود از مصایب ما و مطلع بشود و رسانه های گروهی به آنها بفهمانند که در این مملکت چه
گذشته است و اینها از دست رؤسای جمهور امریکا و دیگر رؤسای ابرقدرت، بر ما گذشته است، اگر یک همچه احساسی را بکنند این طرفداری از کارتر را نمی کنند. و من هم احتمال این را می دهم که طرفداری از کارتر یک قشر از اشخاصی است که تحت نظر خود آنها هستند. نظیر آن طرفدارهایی که در اینجا از شاه می شد. از شاه مخلوع می شد که وقتی که مثلاً رئیس جمهور امریکا می آمد به ایران، عدۀ کثیری را می بردند به استقبال به اسم ملت. در صورتی که ملت هرگز از این امور اطلاع صحیح نداشت و هرگز حاضر نبود که استقبال بکند از شاه یا از مهمانهای شاه. لکن آنها عدد زیادی داشتند که این کارها را انجام می دادند. من احتمال می دهم که آقای کارتر هم عدد زیادی از قبیل سازمان امنیت و اشخاصی که مربوط به خودش است داشته باشد. و آنها به دانشجوهای ما در خارج این اهانتها را می کنند و این سختیها را می گیرند. و خود آقای کارتر هم که آقای انساندوستی است دانشجوهای ما که برای تحصیل علم آنجا رفتند، در آنجا آن طور با آنها رفتار می کند و وادار می کند که آنها را اذیت کنند. وادار می کند که سگ به جان آنها بیندازند. و آن طور جنایات را بکنند.
این آقای انساندوست وضعش این است. و ما که یک ملت مظلومی هستیم ما می خواهیم که آن کسی که به ما خیانت کرده است خودش و اساس کارها معلوم بشود.
[ولی این جواب این نیستش که آیا به اصطلاح اسرا آزاد خواهند شد یا نه؟ و ایشان آن جواب را می خواهند.]
جواب شد. برای اینکه ملت نمی گذارد. ملت ما می خواهد و نمی شود غیر از این. ما برخلاف ملت نمی توانیم عمل بکنیم.
[آیا این اسرا بنابراین همین جا خواهند ماند برای همیشه؟]
خواهند بود تا شاه بیاید. اختیار این اسرا در دست کارتر است. این اسرا را می تواند کارتر آزاد کند. مادامی که بفرستد مجرم ما را به ما تحویل بدهد و ما هم اسرا را.
[و تنها در آن صورت است که شاه برگردانده بشود. در غیر این صورت ولاغیر؟]
این قدر بخواهد سؤال کند بیشتر از یک سؤال را جواب نمی دهم بگویید من وقت
ندارم. وقت ندارم. سؤال کنید جوابتان را بدهم.
[البته من نظرم این است که فقط مشخص بشود جواب. هیچ قصد جسارت خاصی ندارم.]
مشخص است دیگر. صحبتی نیست. مشخص است دیگر نه وقت نیست. طولانی نمی شود. من این طور که بخواهم طولانی صحبت کنم حالم مقتضی نیست. و آن وقت جوابهای دیگرش می ماند. اگر میل دارند همین یک جواب را بحث کنند.
[حضرت آیت الله ، آقای کارتر می گوید که، دولت ایران را متهم به عملیات تروریستی می کند و مصرّاً می گوید که اگر خدای ناخواسته چنانچه صدمه ای به این اسرا وارد بشود رژیم شما مسئول این مسئله خواهد بود.]
ملت سی و پنج میلیونی تروریست هستند؟! از آقای کارتر باید پرسید که تشخیص شما در مسائل سیاسی هم همینطور است که یک ملت سی و پنج میلیونی که همه پشتیبانی از اینها کردند باز شما می گویید تروریست هستند! من دیدم کلامی که از ایشان صادر شده است، مع الأسف کلام عاقلانه ای نبوده است که اینها دانشجو نیستند. اینها لات هستند. اینها تروریست اند. شما دانشجوها با «لات» در منطق شما یکی هستند؟! لاتها و اراذل با دانشجوها را شما در منطقتان یکی می دانید؟! توهین به دانشجوها در سراسر کشورهای عالم نیست این مطلب؟ ملت ما را شما تروریست می دانید؟ تشخیص شما در مسائل سیاسی هم همینطور است که ملت ما را تروریست بدانید؟! شما مطمئن باشید که ملت ما مسلم است و مسلم تروریست نیست و با اینها با کمال رأفت عمل می کند. بهتر است از معاملۀ شما با دانشجوهای ما در خارج کشور که آن طور شما دارید عمل می کنید. آیا عمل شما تروریستی است که دانشجوهای ما را آن طور اذیت می کنند و سگها را به جان آنها می ریزند. یا نگهداری اینها در یک محفظه ای که محل خودشان بوده است و همه جور آسایش برایشان فراهم است. و آمدند دیدند و ما اجازه دادیم که هر روز بروند آنها را ببینند؟ این عمل تروریستی است یا این عمل انسانی است؟ و اعمالی که امثال شماها
انجام می دهید یک اعمالی است که شبیه به اعمال تروریستی است.
[حضرت امام، آقای سادات رئیس جمهوری مصر که یک مرد بسیار مذهبی و مسلمان هست گفتند که ـ با عرض معذرت از جسارت که گفتۀ ایشان نیست ـ اینکه شما آبروی اسلام را می برید. در واقع ایشان جسارتش را به حدی رسانده که حضرت امام را یک مرد دیوانه توصیف کرده. ممکن است استدعا بکنم که حضرت عالی نظرتان را در مورد این اظهارات آقای سادات بفرمایید؟]
اسلامی که پیش انورسادات هست غیر از اسلامی است که پیش مسلمین هست. اسلام انورسادات با مخالفت نصّ قرآن می سازد. قرآن کریم نصّش هست که با دشمنهای اسلام دوستی نکنید. و ایشان با کارتر و بگین دوستی کردند برخلاف مسلمین.
معلوم می شود که الفاظ در نظر شما هم یک معانی دیگری پیدا کرده است که او را مذهبی متعهد به اسلام می دانید و او را یک مسلم صحیح می دانید. در قرآن کریم هست کسانی که با دشمنهای اسلام دوستی می کنند اینها مسلم نیستند. آقای سادات ادعای اسلام می کند. لکن با دشمنهای اسلام به مسلمین حمله می کند. آقای سادات می داند که در جنوب لبنان از دست اسرائیل چه می گذرد. و بر فلسطین از دست این جانی چه می گذرد، و او با او دوستی می کند، و باز خودش را مسلم می داند. کارهای ایشان را باید با معیارهای اسلامی سنجید تا ببینیم که آیا آبروی اسلام را ایشان حفظ کردند و کارهای ملت ما را باید با معیارهای اسلامی سنجید تا ببینیم به اسلام خیانت کردند، آبروی اسلام را بردند. کارهای آقای سادات همینهاست که گفتم و امثال اینها. حتی ملت خودش هم با او موافق نیستند و مسلمین هم او را محکوم کردند. و اما کارهای ما از این قبیل است که ما یک ملتی بودیم در تحت فشار امریکا و دیگر ابرقدرتها استقلال ما از دست رفته بود. آزادی ما از دست رفته بود. ذخایر ما به باد رفته بود. و ما قیام کردیم برای اینکه آزادی خودمان را به دست بیاوریم.
قیام کردیم برای اینکه استقلال خودمان را به دست بیاوریم. آیا آقای سادات قیام
برای حفظ استقلال، قیام برای حفظ اسلام، قیام برای تحقق جمهوری اسلامی را برخلاف اسلام می دانند؟! و آبروی اسلام را در خطر می دانند که یک ملتی جباران را از بین ببرد و رژیم شاهنشاهی را از بین ببرد و رژیم جمهوری اسلامی برقرار کند؟! آیا این آبروی اسلام را از بین می برد؟! آیا ما که یک جانی را می گوییم باید بیاید و محاکمه بشود، جانی که به اسلام خیانت کرده است، به قرآن کریم خیانت کرده است، به ملت مسلم خیانت کرده است، آیا ما که او را برای محاکمه می خواهیم آبروی اسلام را بردیم یا کسی که می گوید که طیاره من حاضر است برای پذیرفتن او. و یک کسی که خیانتکار به اسلام و مسلمین است شما پذیرایی می کنید. آیا شما خیانت به اسلام کردید و آبروی اسلام را بردید یا ملت ما که می خواهند این جانی را بیاورند و محاکمه کنند و آن جنایاتی که کرده است و آن خیانتهایی که کرده است فاش کنند؟ این معلوم می شود که الفاظ اسلام و الفاظ خیانت، آن محتوای خودش را طور دیگری پیش آقای سادات هست. بنابراین، اینها باید تصحیح بشود. محتوای هر کلمه ای باید به همان معنای خودش باشد.
[بنابراین آیا سادات خائن به اسلام است؟]
خیانت به اسلام و مسلمین کرده است. اینکه با کارتر و بگین در کمپ دیوید آن قرارداد را کرده است برخلاف مصالح مسلمین، این خیانت به اسلام است. اینکه حمایت از خائن بر مسلمین می کند خیانت به اسلام است. اینها همه خیانت به اسلام است و سادات خائن به اسلام است. و من از ملت مصر می خواهم که این خائن را برکنار کنند. چنانکه ما آن خائن را برکنار کردیم.
[حضرت آیت الله ، در ازای آزادی اسرای زن و سیاهانی که دستور فرمودید، شما چه انتظاری از دولت امریکا دارید؟]
ما آزادی زنها را و آزادی سیاهها را برای این قائل شدیم که زنها در اسلام یک احترام ویژه دارند و سیاهپوستان هم تحت فشار امریکا بودند و ظلم بر آنها شده است. و
آنها را ما آن طور مقصر نمی دانیم. بلکه آنها شاید تحت فشار بودند که اینجا آمدند. ولهذا ما برای امتثال امر اسلام و خدا این عمل را کردیم. و انتظاری از آقای کارتر نداریم و پاداشی نمی خواهیم.
تمام مطلب ما این است که کارتر، این خیانتکار را به ما پس بدهد. و شخص مجرمی که بر یک مملکتی به یک ملتی جرم کرده است، در تمام قوانین دنیا این است که باید پس داده بشود به خود آن مملکت. و ایشان برخلاف تمام موازین عقلی و عقلایی عمل می کند.
[آزاد شده اند الآن؟]
اطلاع ندارم.
[حضرت آیت الله ، به نظر ما یک مرد بسیار بسیار مهربان می آیید. یک مرد مقدسی. چهرۀ مقدسی دارید. خیلی قیافۀ حضرت آیت الله مردمی هست و من هم به عنوان یک انسان فقط آرزو می کنم، دعا می کنم که خدای ناخواسته هیچ گونه آسیبی باصطلاح وارد نشود به روابط بین دو تا مملکت. چیز خارق العاده ای پیش نیاید.]
من هم از خدا می خواهم که آقای کارتر توجه به مصالح کشور خودش و کشور ما داشته باشد و این جانی که به حسب همۀ قواعد باید برگردد به مملکت ما، به مملکت ما برگرداند. وقتی که برگرداند دیگر مسائلی پیش نخواهد آمد.
[من نوۀ حضرتعالی را زیارت کردم اینجا، من هم به نوبۀ خودم بچه دارم، نوه دارم و واقعاً از ته قلب آرزو می کنم که ناراحتی پیش نیاید.]
نه، ان شاءالله ناراحتی پیش نمی آید. بگویید که ما برای اسلام همه چیزمان را می دهیم، هم نوه مان را می دهیم، هم پسرمان را می دهیم و هم ملت ما حاضر است همه چیزش را بدهد. شما از این جهت نگران ما نباشید!
[نه ایشان نگران ما نیست، می گوید نگران هر دو ملت است.]
نگرانی ملت، دست کارتر است که رفع کند!
[حضرت امام آیا جنابعالی یا به طور کلی ایران در حال حاضر با امریکا در حال جنگ هستید؟]
«جنگ» مقصود چیست؟ اگر مقصود این است که نظامیهای ما با نظامیهای امریکا در حال جنگند، همچو چیزی نیست. و اگر جنگ اعصاب است، آقای کارتر جنگ اعصاب دارد پیش می آورد. و ما از همۀ جنگها همیشه گریزان هستیم. و ما ملتی هستیم که مسلم هستیم و سِلم را برای همۀ ملتها آرزو داریم. لکن آقای کارتر نمی گذارند این سِلم باقی باشد بقای این سِلم برای ما و برای ملت امریکا و برای ملتهای منطقه به این است که آقای کارتر این انساندوستیشان را یک قدری کنار بگذارند و شاه را که تمام جنایتها را مرتکب شده است به ما بدهند، تا اینکه مسائل ما حل شود. و این جاسوسی که لانۀ جاسوسی که در اینجا درست کردند مبدلش کنند به دستگاه انسانی نه دستگاه حکومت بر یک ملت. نه دستگاه جاسوسی از برای یک ملت. این دو مشکله ای است که ما داریم.
و این دو مشکله اگر حل بشود. نزاعی در کار نیست. و ما با ملت امریکا ابداً خلافی نداریم. نزاعی نداریم. ملت امریکا هم مثل سایر ملتها پیش ما هستند. و ما در سِلم هستیم با همۀ ملتها. لکن چنانچه یک وقت آقای کارتر بخواهد یک عملی انجام بشود که برسد به آن مسائل، ما از آن هم استقبال می کنیم.
[اگر حضرت آیت الله این قدر اطمینان داشتید که سفارت امریکا یک لانۀ جاسوسی هست، چرا سفارت را تعطیل نفرمودید؟ چرا با امریکا قطع رابطه نفرمودید؟ چرا صبر کردید تا یک گروه جوانهای ایرانی بروند و این کار را انجام بدهند، سفارت را تصرف بکنند؟]
ما هرگز احتمال نمی دادیم که یک سفارت مرکز جاسوسی باشد. و جوانهای ما اگر این احتمال را دادند و رفتند آن غیر از آنی است که من احتمال بدهم. من احتمال این مطلب را هرگز نمی دادم.
من احتمال نمی دادم که آقای کارتر برخلاف همه موازین بین المللی عمل بکند و اینجا را مرکز جاسوسی و مرکز توطئه و مرکز حکومت بر ملت قرار بدهد. ما حالا بعد از اینکه جوانهای ما رفتند و شاید آنها روی این احتمالات رفته باشند که من نمی دانم که
آنها روی چه احتمال رفتند و مورد تأیید همه ملت ما شده است. الآن ما فهمیدیم این مسئله را و ما این مرکز جاسوسی را خواهیم بست. و مادامی که کارتر در رأس امور است معلوم نیست که بتوانیم با دولت امریکا همکاری داشته باشیم.
[ولی کارتر تا حداقل یک سال دیگر رئیس جمهور خواهد بود.]
خوب، قضیه روابط مربوط به دولت است. و ما هر وقت توانستیم که صلاح دیدیم که روابط را بکلی قطع کنیم و دولت صلاح دانست این کار خواهد شد.
[آیا این چیزی است که مورد بررسی هست در حال حاضر. آیا این قطع روابط یک چیزی است که الآن دارد روی آن فکر می شود.]
بررسی می شود.
[اجازه می فرمایید دو تا از سئوالاتی که قبول فرمودید سؤال کنند؟
در سال هزار و نهصد و هفتاد و شش ایشان با شاه مصاحبه ای کردند در کاخ نیاوران. و در آن مصاحبه برای شاه قسمتهایی از نظریۀ روانشناسانی که مال سازمان سیا بودند برایش خواندند. آنها این مرد را خیلی زیرک ولی قدرت طلب و خطرناک بررسی کرده بودند. هفتۀ گذشته روزنامه نیویورک تایمز با جسارت بسیار در این مورد راجع به حضرت آیت الله نظر داد. نظر عده ای از شخصیتهای مختلف را جویا شد. در واقع حضرت آیت الله ، یک روانشناسی گفت که، روحیۀ انتقام در وجود شما بسیار قوی است. ممکن است استدعا کنم در این مورد توضیح بفرمایید نظرتان را.]
این روانشناسها حفظی صحبت می کنند یا سیاسی. حفظی بدون بررسی یا از روی سیاست بحثها را می کنند. امّا شاه را گفتند که آدم با ذکاوتی است. اگر ذکاوت داشت مبتلا نمی شد به این ابتلایی که الآن مبتلا شده است و به نصیحت علمای اسلام گوش می کرد. اینکه مبتلای به این بلیات شد برای این است کُودَن بود، نه ذهنش صاف بود، و اما آن جهت دیگر که خودخواه و قدرت طلب و اینها بود، همین طور هست و شاید یک مقدار هم برای همین جهت بود که ابتلائات پیدا کرد.
و اما راجع به اینکه، انتقامجو هستیم، این را باید شما خودتان ـ از این ملت و از این اجتماع ملت ـ بر یک مطلب توجه داشته باشید. آیا سی و پنج میلیون جمعیت ما همه
انتقامجو هستند. و از روی انتقامجویی همچو قیامی کردند؟ یا سی و پنج میلیون خودشان را خواستند از زیر بار ظلم و ستم و چپاولگری و اینها خارج بکنند؟ این ملتی که می خواهند آزاد باشند، به کسی که آزادی آنها را سلب کرده است با او مخالفت می کنند. این در لغت شما و در لغت این روانشناسان انتقامجویی است؟ یک ملتی که می خواهند استقلال خودشان را به دست بیاورند و در مقابل کسانی که استقلال آنها را از آنها گرفته است قیام کردند، و نهضت کردند این در لغت روانشناسان شما انتقامجویی است؟ ما چه انتقامجویی داریم.
ما می خواهیم که این شخص بیاید اینجا و ما جنایاتی که او کرده است اصولش و ریشه هایش را پیدا بکنیم. و ملتهای دنیا را خبردار بکنیم از اینکه دشمن بشریت چه اشخاصی هستند. این انتقامجویی نیست. بلکه این یک امر انسانی است که ملت قیام به او کرده و برای دفاع از خودشان قیام کردند. دفاع از مصالح یک مملکتی در لغت ما اسمش انتقامجویی نیست. ممکن است در لغت روانشناسان شما اسمش انتقامجویی باشد و لغتها جای خودش را عوض کرده باشند.
[حضرت امام، اجازه می فرمایید که ایشان بروند به سفارت امریکا و با گروگانها صحبت بکنند و از سلامتیشان باصطلاح و رفتار خوبی که با آنها می شود به دنیا بگویند.]
مانعی ندارد. خوب، بروند آنجا. جوانهای آنجا هستند. و آنها هم مانعی پیششان نیست که کسی برود ببیند. آنها ببینند آنها سالم اند و حالشان خوب است و در رفاه هستند. ابداً چیزی که موجب گرفتاری آنها باشد نیست. فقط در یک محلی هستند که حفاظت می شوند. و شما مطمئن باشید که آنها حفاظت می شوند و ابداً آسیبی به آنها نخواهد وارد شد. اسلام اصلش با این امور، با اسیر اسلام بسیار رفتار انسانی می کند و او را از همه جهات حفظ می کند. و ما هم تابع اسلام هستیم و جوانهای ما هم دانشجوهای اسلامی هستند. و به آنها ـ حتماً بدانید که ـ رفتار خوب می کند. حتی من پسرم را گفتم که باید
آن جهت را شما گوشزد کنید و خودتان مشاهده کنید. و ایشان گفتند که نه، آنها حالشان خوب است.
و من امیدوارم که تا آخر هم حال اینها خوب باشد و ابداً آسیبی به آنها وارد نشود. و آنها از امریکا بخواهند و از کارتر بخواهند که وسائل آزادی آنها را او فراهم کند. ملت ما یک امر مشروعی دارد. یک حرف مشروعی دارد. این حرف را قبول کنند. اینها هم آزاد خواهند شد.
[اجازه می فرمایید، بگویم فقط خودشان بروند. می فرمایید که خودشان تنها بروند.]
این را باید با آنها تفاهم کنند.