سخنرانی
زمان: 26 آبان 1358 / 26 ذی الحجه 1399
مکان: قم
موضوع: خطرهای تهدیدکنندۀ انقلاب
حضار: استاندار اصفهان و کارکنان بنیاد مسکن قم
بسم الله الرحمن الرحیم
عملکردهای ناروا
از اصفهان شکایات زیاد هست. حتی همین دیروز یا پریشب یک کاغذی از آقای خادمی آمده بود. تعبیر ایشان در آن کاغذ این بود که در اطراف اصفهان مشغول غارت کردن مردم اند. این تعبیر ایشان است. آقایان هم یک دسته ای آمدند اینجا. یک جمعیت زیادی آمدند اینجا. و بعد هم نماینده هایشان آمدند اینجا. من گفتم که من از وضع آنجاهایی که مشغولند برای خدمت اطلاعی ندارم که دقیقاً بتوانم بگویم که در کجا مطلب چه جور واقع می شود. من گرفتاریم زیاد است، و نمی توانم هم به همۀ مسائل مطلع بشوم. لکن من وظیفه ام هست که آقایان را متوجه کنم به یک مطلب. و آن مطلب این است که امروز که جمهوری اسلامی است، و همه جناحها در زیر پرچم اسلام مشغول انجام وظیفه هستند. اگر خدای نخواسته یک مطلبی برخلاف مقاصد اسلامی واقع بشود، این نه اینکه ضرر به همان کسی که این کار را انجام می دهد می خورد، این ضرر به مثلاً اگر در پاسبانها این طور، پاسدارها این طور باشد ضرر به اصل پاسدارهای جمهوری اسلامی می خورد. از آنجا هم یک قدم بالاتر می رود. و به جمهوری اسلامی لطمه وارد می شود. از آنجا هم آنهایی که با اسلام مخالف اند، می گویند که این رژیم هم همان رژیم است. به مردم می گویند دیدید، خوب از دست یک ظلمی شما رها شدید به دست یک ظلم دیگری، یک ظالم دیگری مبتلا شدید. این در آن زمان اگر هر چه برایمان واقع می شد،
بر ما واقع می شد، بر اسلام واقع نمی شد. اسلام از آن نتیجه هم می برد. لکن امروز که جمهوری اسلامی است، و به اسم اسلام هر کسی الآن مشغول یک کاری هست، امروز چنانچه یک خطایی واقع بشود، یک اشتباهاتی واقع بشود، یا خدای نخواسته یک عمدی واقع بشود، امروز پای اسلام حساب می شود. آنها هم که بخواهند فضولی کنند، و قلمهای مسمومی که در داخل و خارج الآن مشغول توطئه هستند و می بینند که منافع خودشان و اربابانشان از دست رفته، و باید یک فکری بکنند که اوضاع را منقلب کنند، آنها مشغول این هستند که یک چیزی ببینند، این را اضافه کنند و آن قدر که می توانند باد بزنند به آن تا این نهضت را لکه دار کنند.
خطر فساد درونی
از این جهت وظیفۀ هر کسی که در هر جا مشغول خدمتی است، در رأس همۀ خدمتها این است که موازین اسلامی را حفظ بکنند. اگر بنا شد که مثلاً پاسدار اسلامی موازین اسلام را حفظ نکند، مثل این است که روحانی اسلامی موازین اسلام را حفظ نکند. همانطوری که اگر روحانی اسلام موازین اسلامی را حفظ نکند، به اسلام صدمه وارد می شود. این هم وقتی الآن شده است، جزء دستگاه اسلام، جزء بنگاه اسلام، اگر بنا باشد که یک وقت خدای نخواسته صدای مردم درآید از اینها، بگویند که اینها مثل سابق بودند، آنها هم که غرض دارند، همین مسائل را در مطبوعات خارجی و در بوقهاشان بلند کنند که اینها دارند چه می کنند، و چه می کنند و حاصل مسائل، مسائل کمونیستی است، نه مسائل اسلامی. آن وقت آنها هم بگویند که اسلام هم همین است، فرقی ندارد. یک دسته هم که خودشان را به اسم اسلامشناس جا زدند، اینها هم همین مسائل را به اسم اسلام درست بکنند. این یک پوسیدگی است که، از باطن برای نهضت پیدا می شود که شما هر چه ظاهرش را خیلی پر سر و صدا درست بکنید، تزیین کنید، یک وقت مطلع می شوید که، از باطنش پوسید و از بین رفت. همانطور که گفتم مثل یک خربزه می ماند که، خیلی هم به آن خدمت بکنید، خیلی هم کارهایش را درست بکنید، لکن در باطنش
یک کرمی است که، کرم دارد خرابش می کند. بعد هم خربزه را باز می کنید، می بینید خربزه کرم زده است. کاری نباید بکنند[اسلام لکه دار شود] همه قشرهایی که الآن مشغول خدمت اند؛ قشر روحانی که مشغول خدمت است، و مثلاً دادگاهها و اینها، قشر پاسدارها، قشر نظامیها، ارتشیها، اینهایی که همه الآن در خدمت اسلام و برای اسلام مشغول اند، اینها کاری نکنند که ما به دست خودمان اسلام را از پا درآوریم. اسلام را در نظر خارج و داخل جوری جلوه بدهیم که برخلاف آنی است که هست. عدالت نباشد تو کار، موازین در کار نباشد. یک برنامۀ اسلامی در کار نباشد. هرج و مرج و هر که هر کاری دلش می خواهد بکند.
خطر التقاط و بیراهه پویی
آنکه من به حسب کلی باید بگویم به همه، و تنبه بدهم این است که نباید در هر امری قدرت نمایی بشود. باید همه قشرهایی که مشغول برای خدمتند و خودشان هم می گویند برای اسلام است، باید گوششان به این باشد که اسلام چی می گوید، ما هم تبع آن باشیم. اما من چه می فهمم و از اسلام خودم این را می خواهم بفهمم، این میزان نیست. هر مسئله ای، هر مطلبی، کارشناس لازم دارد. اگر یک مریضی بگوید که من چه کار دارم به نسخه، من خودم می خواهم خودم را معالجه کنم، این می میرد. مریضی که بخواهد خودسر، خودش خودش را علاج کند، این منتهی به مردنش گاهی می شود. اگر بنا باشد که به کارشناسهای اسلام ما کاری نداشته باشیم، آنهایی که می دانند به قواعد اسلام چه جور باید عمل کرد، و چه جور باید، آنها را ما کار نداشته باشیم، خودمان هر چه به نظرمان رسید، یا فرض کنید آنهایی که از خارج الهام می گیرند، و از کمونیستها و از مارکسیستها الهام می گیرند، آنها هم نفوذ کنند در بین ما، و هر طوری که آنها می خواهند عمل کنند، ما یک وقت بفهمیم که اسلام را می خواهند با مارکسیستی منطبق کنند، خوب، این است که خطر برای اسلام دارد. این خطر را باید همه تان توجه کنید به آن. و با جدیت این خطر را رفعش کنید. شکست از دشمن اهمیتی ندارد پیش من.
خطری عظیم تر از خطر امریکا
اگر امریکا بریزد و ما را از بین ببرد، به نظرم خیلی چیزی نیست. البته عظیم است، اما از آن عظیمتر شکست در مکتب است. ما مکتبی که داریم، یک جوری عمل به آن بکنیم، یک جوری نمایشش بدهیم که در خارج قلمها و قدمها هم به آن باد بزنند. و هیاهو درست بکنند و مکتب ما را شکست بدهند که ما نتوانستیم، یا مکتب اسلام هم همین است که آنها می گویند. خوب، الآن یک دسته ای هستند که این طور تأویل و تفسیر می کنند، و اسلام را می خواهند بدنام کنند. اینها نمی دانند آن چیزی [را] که نمی دانند اینها دارند می گویند آن، این است که در اروپا شکست خورده، آن مسئله، و تفاله ای که در اروپا کنارش ریختند، در خارج کنارش ریختند، اینها آمدند حالا در ایران و در ممالک اسلامی می خواهند یک سر و صورتی به آن بدهند. حال آن که، نمی دانند این را. اینها چون مطلع از اسلام و از برنامه های اسلام و از وضع اسلام نیستند، خودسر هر کدام هر کار دلشان می خواهد بکند.
از هر کدام بپرسی که چی است، می گوید، خوب ما انقلاب کردیم. خیال می کنند انقلاب کردیم یعنی می خواهیم هرج و مرج باشد. انقلاب که هرج و مرج نیست. البته لازمۀ هر انقلابی یک مفاسدی هست. اما آنهایی که متعهد هستند و علاقه مند هستند به این انقلاب و اعتقادشان این است که ما منقلب کردیم یک رژیم ظالم را به یک رژیم عادل، باید همه قشرها روی موازین عدل اسلامی رفتار کنند. و هر کسی خودش سرخود نباشد که هر چه دلش بخواهد بکند.
حالا من به عده ای که حالا آمده بودند و از رؤسای پاسدارها بودند، اینجا بودند، به آنها گفتم که بروند در تهران و با آن آقایانی که آنجا هستند یک جلسه ای قرار بدهند، و مشورتی بکنند، و یک راهی درست کنند که همه جا روی یک موازین عقلایی و موازین اسلامی عمل بشود. و چنانچه این طور عمل بشود، من امیدوارم که ان شاءالله پیروز بشویم و ... همۀ کارهامان اصلاح بشود.