از گذشته تا به حال حقوقدانان بر سر این مسئله اتفاق نظر داشته اند که همواره بشر صرف نظر از وجود دین و مذهب،نژاد و تفکر از حقوق و تکالیفی بر خوردار است که دسته بندی این اصول به ایجاد شاخه ای از حقوق به عنوان حقوق بشر منجر شده است.
اکنون که به فضل الهی و به یُمن مقاومتها و پایداری های سرسختانه شما مردم غیور، پایگاه های رژیم سلطنت استبدادی و حکومت ضد اسلامی خاندان پهلوی و پایه های استعمار نو و کهنه، یکی پس از دیگری، درهم ریخته شده اند... لازم می داند که از عموم مردم ایران- از کارگران، کارمندان، بازاریان، پیشه وران، دانشگاهیان و فرهنگیان- دعوت نماید که از روز شنبه 28 بهمن 57 - 19 ربیع الاول 99 - اعتصابات خود را پایان داده و فعالیتها و کارهای خود را آغاز نمایند.
امام خمینی(ره) با بینش و آگاهی خاص خود، عمق خطری را که از سوی ایالات متحده امریکا و صهیونیسم جهانی به وجود آمده، درک کرده و بر این اساس، از دیدگاهِ روشِ شناخت مشکل و مقابله با آن، موضوع را به عنوان «مسأله برخورد با دیگر اندیشه ها» مطرح نمودند.
در دیدگاه انقلاب تاریخی امام، فردای بهتر در گرو بازگشت به اصالتهای انسانی، اخلاقیات فراموش شده امروز جامعۀ جهانی، خلوص و تقوای اجتماعی می باشد و در این دیدگاه که دنیا را مزرعه ای برای آخرت می داند، حیات این جهانی مقدمه ای است برای حیات جاودان.
ظهور تروریسم در عرصۀ بین الملل و در مطالعات حقوقی و بین المللی محصول تحولات و توسعۀ روابط بین المللی و رابطۀ انسان با انسان به سوی ساختار قدرت گرایی است. ترور و تروریسم، ابزاری برای ساختارسازی قدرت، و رسیدن به اهداف اقتدارگرایی است. تروریسم پدیده ای است با گونه های گوناگون و پیچیده که در هر زمانی به تناسب شرایط زمانی و مکانی، امنیت و آرامش انسان ها را با خطر مواجه کرده است.
پس از فاجعۀ هفتم تیر و حضور گستردۀ مردم در حمایت از امام و نظام جمهوری اسلامی، سازمان در تداوم اقدامات تروریستی خود، ابتدا تلاش کرد امکان بمب گذاری در «بیت امام» را بیابد و بعد از ناکامی در این قصد شوم، رییس جمهور و نخست وزیر را هدف قرار داد.
امام براساس ایدۀ «وحدت اسلامی» هیچگاه درصدد تبدیل جامعه به اجتماع توده دار بی انگیزه و مطیع نبوده است. ایشان از مردم می خواستند که ضمن اقدام به تشخصات خونی، ملی و مذهبی، اجتماع واحد باشند و چنین آرزویی هم با تمسک به اسلام امکان پذیر است. ایدۀ «وحدت اسلامی» نشان می دهد که امام هیچ گاه از نژادپرستی و شخص پرستی حمایت نکرده است؛ هیچ گاه به آزار و سخت گرفتن بر اقلیت های دینی و مذهبی روی نیآورده اند. این ویژگی ها نشان می دهد که حکومت اسلامی امام، تا چه اندازه در نقطۀ مقابل فاشیسم بوده است.
حکومت اسلامی بر مبنای عدل تشکیل می شود؛ حکومتها از جمله حکومت اسلامی باید تابع مردم باشند؛ حکومتها باید برای مردم باشند، نه مردم برای حکومتها؛ حکومت اسلامی، حکومتی است خدمتگزار، و وظیفه حکومت خدمت به مردم است؛ پیوند و رشته اتصال این اصول بر مبنای خدا محوری است؛ زیرا در حکومت الهی است که عدل معنی می شود. رضایت مردم اصلی است مورد قبول، و خدمت به مردم اصل و محور است؛ و اساس حکومت حقانیت می یابد، به این معنی که ارادۀ مردم، سرچشمۀ قدرت حکومت؛ و ارادۀ خداوند، سرچشمه مشروعیت و حقانیت حکومت می باشد.
هویت و موجودیت یک جامعه و حفظ آن بارزترین و مهم ترین منفعت ملی است که جامعه آن را برای خود در نظر می گیرد. هر کس در فطرت و وجدان خود به خوبی درمی یابد که باید زنده باشد و امکانات حیات و زندگانی برای او فراهم شود تا بتواند به آرمان های خود فکر کرده و به سوی آن گام بردارد. اگر موجودیت یک جامعه به خطر افتد، آن جامعه هرگز نمی تواند به آرمان های خود برسد. بنابراین حرکت به سوی آرمان ها را باید در بقایِ جامعه و حفظ هویت آن ملاحظه کرد و بر همین اساس است که می گوییم منافع ملی ما ایجاب می کند که جامعه در جهت حفظ هویت و موجودیت خود تلاش کرده و از راه های ممکن برای تأمین این منفعت ملی کمک بگیرد و آن را به خطر نیندازد.
مسأله استقلال سیاسی یک کشور در مقابل بیگانگان، تنها یک مسأله اسلامی صرف نیست تا از احکام اسلامی به حساب آید و لازم باشد آن را روی ادله دینی به اثبات برسانیم بلکه یک حق اساسی و اولیه بشر است که دیگران بر سرنوشت او حاکم نباشند و هر ملتی بتواند بدون دخالت بیگانگان، بر مقدرات کشور خود حکومت کند.
امام خمینی(س) در تیرماه 1367 با پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت، جنگ را به اتمام رساندند بدون اینکه جمهوری اسلامی به خواسته های اولیه و مطلوب خود (شکست کامل دشمن) دست یابد. دلایل این کار و اینکه امام خمینی(س) در چه شرایطی حاضر به چنین اقدامی شدند، سؤالی است که در ادامه به آن پاسخ داده می شود
دین اسلام که شامل عقیده و شریعت(یعنی تعالیم حوزۀ اندیشه و قوانین اجرایی) می باشد، یعنی هم دارای جهان بینی کامل درباره انسان و زندگی بوده و هم از شریعتی با قوانین رفتاری، حقوقی، وظایف و اخلاق برخوردار است، یقیناً یک دین اصلاح طلب و تغییر دهنده می باشد، چرا که نه عقیده و اندیشه اسلام و نه شریعت و احکام آن، هیچکدام، فساد، ظلم، سلطه و طغیانگری را نمی پذیرد و یکی از وظایف مسلمان، ایجاد اصلاح در جامعه از طریق نابود کردن ظلم و ابزار آن و ریشه کنی فساد، اسراف و رفع ظلم از همه انسانهاست و باید تا جائیکه می توانند در این راه بکوشند.
به نظر امام، سخن گفتن پیرامون خیزش امت، زمانی مفهوم دارد که این خیزش وبیداری، بر اساس خودکفایی ملت وتکیه بر امکانات خود به وجود آمده باشد، اما زمانی که برمبنای امکانات وتواناییهای بیگانگان بنا شده، یک اندیشۀ التقاطی خواهد بود. به طوری که پایه اصلی آنرا دیگران، یعنی بیگانگان تشکیل می دهند.
نگاه اخلاقی به سیاست، ادامۀ همان سنتی است که ایشان در شرح چهل حدیث خود داشتند؛ یعنی اینکه اصلاح جامعه، از طریق اصلاح درون ممکن است و تنها با تهذیب نفس و نظارت مستمر بر خود، می توان جامعه ای صالح پدید آورد و سیاستی اصیل پی افکند.
هدف ما در این بحث، تأکید بر تفاوتهای اساسی میان نظریۀ انقلاب به عنوان یک نظریه فکری و تطبیق عملی این نظریه می باشد. چون موضوع این محور همایش، پیرامون روش امام خمینی میان اصول ثابت فکری و منافع امت می باشد، بنابراین لازم است موضوعاتی را که پس از این می آید به صورت علمی بررسی کنیم. بحث به دو محور کلی تقسیم می شود: محور اوّل مفاهیم مقدماتی و نظری است که با شیوه ای علمی انجام می شود. بررسی هر پدیده، و صحیح نیست ابزار روشی را برای پدیده ای که با آن هماهنگ نیست به کار ببریم. اما محور دوم مربوط می شود به فضاهای شناختی و فکری رهنمودهای امام و منابع اعتقادی ایشان که در تماس با دقیقترین جزئیات احکام شرعی در هنگام اجرای آن بوده است و هدف آن تأمین منافع مستضعفین و امت اسلامی می باشد.
آن چه در سده های اخیر، ملت ها عملاً شاهد آن بوده اند این بوده و هست که مفسّر منافع ملی قدرت ها در صحنۀ جهانی، گذشته از اهداف، قدرت آنان است و غالباً در سیاست گذاری و اقدامات خارجی تا جایی که به مانعی جدّی برخورد نکرده، افکار عمومی را توجیه نموده و پیش رفته اند و از آن به عنوان منافع ملی کشور خود یاد می کنند همان گونه که امروز دولت آمریکا، هم چون اروپائیان در قرن نوزدهم حضور در خلیج فارس و دیگر نقاط استراتژی جهان را دفاع از منافع ملی و حیاتی آمریکا قلمداد می کند.
دخالتِ مستقیم و قرار گرفتن در رأس سیاست و سیاست گذاری، از جلوه های رفتارِ سیاسی ائمۀ معصومین علیهم السلام است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام پس از 25 سال عدم دخالتِ مستقیم در امورِ مملکتی، هجوم مردم برای بیعت با خویش را رد نکرد و خلافت ظاهری را پذیرا شد. امام مجتبی علیه السلام نیز حدودِ شش ماه در رأسِ خلافتِ ظاهری بود. امام هشتم علیه السلام حدود دو سال، ولایت عهدیِ مأمون را پذیرفت.
انقلاب اسلامی بازتاب بسیار گسترده ای در جهان داشته است. اندیشمندان مختلف علاقه مند به مسائل جهان و به خصوص مسائل خاور میانه، در مورد این پدیدۀ شگرف، آثار متنوع و گوناگونی از خود به جا گذاشته و تا کنون صدها مقاله و کتاب علمی در این مورد نگاشته شده است. هنوز هم مطالعه بر روی این پدیده، تازگی خود را از دست نداده و هستند کسانی که به ریشه یابی و تعلیل و تحلیل آن می پردازند.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.