بی تردید، هویت و موجودیت یک جامعه و حفظ آن بارزترین و مهم ترین منفعت ملی است که جامعه آن را برای خود در نظر می گیرد. هر کس در فطرت و وجدان خود به خوبی درمی یابد که باید زنده باشد و امکانات حیات و زندگانی برای او فراهم شود تا بتواند به آرمان های خود فکر کرده و به سوی آن گام بردارد. اگر موجودیت یک جامعه به خطر افتد، آن جامعه هرگز نمی تواند به آرمان های خود برسد. بنابراین حرکت به سوی آرمان ها را باید در بقایِ جامعه و حفظ هویت آن ملاحظه کرد و بر همین اساس است که می گوییم منافع ملی ما ایجاب می کند که جامعه در جهت حفظ هویت و موجودیت خود تلاش کرده و از راه های ممکن برای تأمین این منفعت ملی کمک بگیرد و آن را به خطر نیندازد. همان گونه که ملاحظه می شود اولاً، شاخص در حفظ هویت و موجودیت یک جامعه همان آرمان ها است که به منافع ملی جهت می دهد و ثانیاً، این منفعت به گروه و جمع خاصی یا زبان، دین، ملیت و فرهنگ خاصی مربوط نمی شود، بلکه یک جامعه اسلامی که تحت حکومت واحد و نظارت حاکمِ اسلامی قرار دارد، این منفعت ملی را باید در نظر گرفته و در حفظ و حراست آن بکوشند. خلاصه آن که، موجودیت جامعه و حفظ آن، مصداق بارزی از منفعتِ ملی است که در رأس همۀ منافعِ ملی قرار دارد و مورد قبول همه اقوام، ملل و جوامع است.
قرآن در این زمینه از قول حضرت موسی (ع) نقل می کند که آن حضرت به قوم خود نعمت های الهی را چنین یادآور می شود: «یا قوم اذکروا نعمة الله علیکم اذ جعل فیکم انبیاء و جعلکم ملوکاً وٰاتیکم مالم یؤت احداً من العالمین؛1] ای قومِ من! به یاد آورید آن نعمت های الهی را که در میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را به پادشاهی و قدرت رساند و به شما چیزهایی داد که به دیگر اقوام، عطا نکرد.» سپس حضرت موسی با یادآوری این نعمت های الهی از آن ها می خواهد که برای تشکیل حکومت به سرزمین مقدس وارد شوند و به پاک سازی شهرها از شرک و کفر، و آبادانی آن ها بپردازند و حاکمیت دین الهی و توحید را در آن منطقه پدید آورند، چنان که فرمود:«یا قوم ادخلوا الارض المقدسه التی کتب الله لکم و لاترتدوا علی ادبارکم فتنقلبوا خاسرین؛[2] ای مردم! به این سرزمین مقدس وارد شوید که خداوند برای شما چنین درنظر گرفته است. مبادا از فرمان او روگردان شوید که زیانکار می شوید.» در واقع، این جزوِ آرمانِ ملی یک جامعۀ دینی و الهی است که دین را در عرصۀ زندگیِ جوامع مختلف حاکم کرد تا از برکات آن بهره مند شوند. از این رو از قوم حضرت موسی خواسته شده که در تحققِ آن آرمان ملی بکوشند، اما آنان در پاسخ گفتند: «یا موسی ان فیها قوماً جبارین و انا لن ندخلها حتی یخرجوا منها فان یخرجوا منها فانا داخلون؛[3] ای موسی! در آن سرزمین گروهی مقتدر و ستم کار وجود دارند و ما به همین خاطر هرگز وارد آن سرزمین نمی شویم، مگر آن که آنان از آن دیار خارج شوند که در آن صورت به آن جا وارد می شویم.» در واقع، آنان در این اندیشه بودند که ورودشان به آن سرزمین که تحتِ سلطه و نفوذ عده ای قدرتمند قرار دارد، به هویت و موجودیتِ خودشان که جزوِ بارزترین منافعِ ملیِ آنان است آسیب وارد کرده و به خطر می اندازد و با از دست رفتن موجودیت خود چگونه می توانند آن آرمان الهی را تحقق بخشند، لذا با قاطعیت هرچه بیش تر گفتند: «یا موسی انا لن ندخلها ابداً ماداموا فیها فاذهب انت و ربک فقاتلا انا هیهنا قاعدون؛[4] ای موسی! تا موقعی که آنان در آن سرزمین به سر می برند ما هرگز وارد آن جا نمی شویم. تو برو و با پروردگارت با آنان بجنگید و ما در این جا می مانیم.»
آنان در این که با ورودشان به شهر منافعِ ملی شان تهدید شده و از دست می رود، اشتباه می کردند و خداوند می دانست که اگر با آن گروه بجنگند موفق شده و با حفظ منافعِ ملی شان می توانند به آن آرمان نیز نزدیک شوند. لذا فرمود: «اذکروا نعمة الله علیکم اذ جعل فیکم انبیا و جعلکم ملوکا و اتیکم مالم یؤت احداً من العالمین... ادخلوا
الارض المقدسة التی کتب الله لکم و لاترتدوا علی ادبارکم فتنقلبوا خاسرین.» اما چون نسبت به حفظِ هویت و موجودیت خود احساس خطر کرده بودند، تن به این فرمان الهی ندادند. لذا برخی که مورد لطف خداوند واقع شده بودند و به آینده واقف بودند، به آنان امید داده و گفتند: «ادخلوا علیهم الباب فاذا دخلتموه فانکم غالبون و علی الله فتوکلوا ان کنتم مؤمنین؛[5] شما از این قسمت وارد شوید که اگر چنین کنید، قطعاً پیروز خواهید بود و بر خدا توکل کنید اگر به او ایمان دارید.»
بنابراین سخن در این است که هرگاه منفعتِ ملیِ جامعه که مهم ترین آن ها حفظِ هویت و موجودیت است، به خطر افتد و خطر آن از دست یابی به آرمان ها بیش تر باشد، در این صورت آن آرمان ها تحت الشعاع قرار می گیرند و این اصلی است وجدانی و فطری که عقل و شرع نیز آن را قبول می کنند. این مطلب از آیاتِ دیگر قرآن نیز به دست می آید، آن جا که می فرماید: «و انفقوا فی سبیل الله و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه و احسنوا ان الله یحب المحسنین؛[6] در راه خدا انفاق کنید و خود را (با انفاق زیاد) به مهلکه و خطر نیندازید. نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.» همان گونه که می دانیم یکی از آرمان های ملی، تعاون و هم یاری است که با انفاق و احسان حاصل می شود. اما آرمانی بودن یک آرمان، موجب نمی شود که انسان برای دست یابی به آن، همۀ هستی خود را به خطر اندازد، چون با از دست رفتنِ هویت و موجودیت جامعه چگونه می توان به آرمان رسید. البته این سخن بدین معنا نیست که هرگز نتوان منفعت ملی را فدای آرمان ها کرد، زیرا هرگاه احساس شود که با از دست دادن منفعت ملی بتوان آرمان ها را حفظ کرد و به آن رسید، در این صورت ایثار و شهادت در این راه، مطلوب خواهد بود و بر همین اساس، می توان واقعۀ جان گدازِ کربلا را چنین تفسیر و تحلیل کرد که امام حسین(ع) با آن فداکاریِ عظیم و بی سابقه و دادن جان خود و عزیزانش، اسلام را حفظ کرد. چنان که خود فرمود: «ان کان دین محمد(ص) لایستقیم الا بقتلی فیاسیوف خذینی.» حفظ آرمان ها در این شرایطِ بحرانی جز با قتل و شهادت حاصل نمی شود، لذا همه چیز حتی منافع ملی تحت الشعاع قرار می گیرد، اما اگر از دست دادن جان، تأثیر چندانی در تحقق آرمان ها نداشته باشد، در این صورت باید در حفظ جان کوشید تا بتوان جامعه را به آرمان ها نزدیک کرد و بر همین اساس است که امام حسن(ع) تن به صلح تحمیلی می دهد، چرا که در شرایط و موقعیت خاصی که از سوی معاویه و لشکریان امام حسن(ع) پدید آمد، امام(ع) احساس کرد که ادامه مبارزه نه تنها در تحقق آرمان ها هیچ نقشی ندارد، بلکه با از دست دادن جان خود و عزیزانش زمینۀ و دست یابی به آرمان ها را نیز از بین می برد. اما اگر به طور موقت و با توجه به شرایطی که به صلاح نظام و جامعه است، تن به صلح داده و هویت خود را حفظ کند، می تواند با بسیج امکانات و آگاهی دادن به مردم در راه دست یابی به آرمان ها تلاش نماید. به طور کلی ائمه هداة مهدییّن نیز در آن شرایطِ سخت و خفقان آور توانستند با تاکتیک هایِ مختلف به دفاع از آرمان ها، اهداف و منافعِ ملی بپردازند.
فقهای شیعی نیز در طول تاریخ با بهره گیری از مبانی و اصول سیاسی اسلام و سیرۀ عملی معصومین(ع) و هم چنین شرایط و مقتضیات زمان ـ تا آن جا که در توانشان بود و شرایط اجازه می داد ـ در حفظِ منافعِ ملی و حراست از آن تلاشی جدی و پی گیر داشتند.
امام خمینی(ره) نیز به نوبۀ خود در مقاطع مختلف، منافع ملی جامعۀ اسلامی را در نظر داشت و در حفظ آن تلاش جدی کرد. یکی از نمونه های بارز آن، موضوع پذیرش قطعنامه 598 در جنگ تحمیلی است. امام با توجه به همۀ مصالح اسلام و نظام جمهوری اسلامی احساس کرده بود که ادامۀ جنگ و دفاع مقدس مهم ترین منافعِ ملی که حفظ هویت و موجودیت امت اسلامی است، به خطر انداخته و از بین می برد. از این رو امامِ بزرگوار برای حفظِ منافعِ ملی تن به صلح تحمیلی داد و در پیام بسیار مهم و کم نظیر خود در تاریخ 29 / 4 / 67 چنین فرمودند: «... و اما در مورد قبولِ قطع نامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوار برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوۀ دفاع و مواضعِ اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی به واسطۀ حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظرِ تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور ـ که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم ـ با قبول قطع نامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطعِ کنونی، آن را به مصلحتِ انقلاب و نظام می دانم و خدا می داند که اگر نبود انگیزه ای که همۀ ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم».[7]
امام برای حفظ هویت ملت که از منافعِ ملی مهم است، از جبهه، جهاد و شهادت صرف نظر می کند و موافقت خود را با قطعنامۀ 598 اعلام می دارد و آن را هم چون جامی زهرآلود می داند که چاره ای جز نوشیدن آن نیست، آن جا که امام با دلی پرخون، ولی لبریز از عشق به شهدا و خانواده های آنان، برای تقدیر و تشکر از ملت می گوید: «خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را هم چنان به روی مشتاقان باز و ما را هم از وصول به آن محروم نکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغازِ راهِ مبارزه اند و نیازمند به مشعل شهادت تو. خود، این چراغِ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش، خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده های معظم شهدا و بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطع نامه را سر کشیده ام و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می کنم».[8]
این منافع ملی و پاس داری از آن است که امام را وادار می کند تا جام زهرآلود قطع نامه را سرکشد و از خود مایه بگذارد و آن را به جان بخرد تا در سایۀ آن، منافعِ ملیِ به خوبی حفاظت و پاس داری شود. از این رو امام در همان پیام تصریح می کند: «ما باید برای پیش بردِ اهداف و منافعِ ملتِ محروم ایران برنامه ریزی کنیم».[9]
ازجمله منافعِ ملی پس از حفظِ موجودیت و هویت جامعه حفظ نظام است، چرا که تحقق اسلام، اجرای احکام نورانی آن، رعایت عدالت در همۀ شئون فردی و اجتماعی و... در صورتی، جزو آرمان هایِ ملی هستند که حکومت و نظام اسلامی استقرار یافته و در حفظ آن کوشش به عمل آید تا در کنار آن بتوان به آرمان ها دست یافت. از این رو حفظ نظام و حکومت از جمله منافع مهم ملی کشور است که بدون آن دست یابی به آرمان ها مقدور نیست.
امام خمینی(ره) می فرماید: «اینک که به توفیق و تأیید خداوند، جمهوری اسلامی با دستِ توانای ملتِ متعهد پایه ریزی شده و آن چه در این حکومت اسلامی مطرح است اسلام و احکامِ مترقی آن است، بر ملتِ عظیم الشأن ایران است که در تحققِ محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است که انبیایِ عظام از آدم ـ علیه السلام ـ تا خاتم النبیین ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در راهِ آن کوشش و فداکاریِ جان فرسا نموده اند و هیچ مانعی آنان را از این فریضۀ بزرگ باز نداشته و هم چنین پس از آنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام ـ علیهم صلوات الله ـ با کوشش های توان فرسا تا حد نثار خونِ خود، در حفظ آن کوشیده اند و امروز بر ملتِ ایران خصوصاً و بر جمیعِ مسلمانان عموماً واجب است، این امانت الهی را که در ایران به طور رسمی اعلام شده و در مدتی کوتاه نتایج عظیمی به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند و امید است که پرتو نور آن بر تمام کشورهای اسلامی تابیدن گرفته و تمام دولت ها و ملت ها با یک دیگر تفاهم در این امر حیاتی نمایند و دست ابرقدرت های عالم خوار و جنایت کارِ تاریخ را تا ابد از سر مظلومان و ستم دیدگان جهان کوتاه نمایند».[10]
از این سخن مهم و ارزشمند امام امت به وضوح چنین بر می آید که یکی از آرمان های مهم ملی جامعۀ اسلامی، اجرای احکامِ مترقی اسلام است که برای تحققِ آن انبیایِ سلف و پیامبر اسلام و ائمۀ هداة مهدیین و اصحابِ رسول الله با تمامِ وجود تلاش کردند و انتظار می رود که ملتِ ایران و عموم مسلمانان جهان برای تحقق این آرمانِ مقدسِ توحیدی کوشش کنند و در ایجاد زمینه های دست یابی به این آرمان و رفع موانع آن بکوشند. مهم ترین ابزارهای وصولِ به آن تشکیل حکومت اسلامی است، چرا که در سایۀ آن بهتر می توان احکام نورانیِ اسلام را در جامعه اجرا کرد و به آن آرمان دست یافت. از این رو حفظِ حکومت اسلامی از منافعِ مهم ملی جامعه است که به تعبیر حضرت امام باید آن را با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجادِ مقتضیات بقایِ آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش کرد. البته حضرت امام به دنبال حفظ حکومت اسلامی در ایران و اجرای درست آن، آرمانِ دیگری را مطرح می کند و آن صدورِ انقلاب به جهان، تشکیل حکومت اسلامی در دیگر کشورها و کوتاه کردن دست ابرقدرت های جهان از سر مظلومان و ستم دیدگان است و همگان به روشنی احساس می کنیم، دست یابی به این آرمان و پدیدار شدن زمینه های پذیرش حکومت اسلامی در دولت ها و ملت های جهان، در صورتی حاصل می شود که حکومت اسلامی در جامعه اسلامی ایران به خوبی تحقق یابد و دولت و ملت با مشارکتِ همه جانبه در راهِ حفظ حکومت اسلامی و تقویت آن، کوششی جدی و تلاشی پی گیر کنند و انقلاب اسلامی باید تجربه و موفقیت خود را به جهانیان نشان دهد تا زمینۀ تحقق آن در جهان فراهم شود. از این رو منافعِ ملی ما اقتضا می کند که در حفظ و نگه داری حکومت اسلامی هرچه بیش تر تلاش کنیم.
گفته شد منافع ملی جامعه اسلامی اقتضا می کند که مردم، حکومت اسلامی تشکیل دهند تا به وسیله آن بتوانند به آرمان هایِ بلند و اصیلِ اسلامی و ملی خود برسند. از این رو تشکیل حکومت، ضروری است و در ضرورت آن کسی نمی تواند تردید کند، چرا که جامعه، با داشتن حکومت می تواند تشکّل، هویت و موجودیت خود را حفظ کرده و به رشد و شکوفایی برسد وگرنه هرج و مرج در جامعه پدید می آید و حیات اجتماعی تهدید شده و به خطر می افتد. از این رو حضرت علی(ع) در پاسخ به خوارج که با شعار «لاحکم الالله» و برداشت غلط از آن، درصدد برآمدند تا نظریۀ جامعه منهای حکومت را که نوعی انارشیسم است به جامعه القا کنند، فرمود: «کلمة حق یراد بها باطل، نعم انه لاحکم اِلّالله ولکن هولاء یقولون: لاامرة الّا لله، وانه لابد للناس من امیر بِرًّ اَو فاجرٍ، یعمل فی امرتِهِ المؤمِنُ ویستمتعُ فیها الکافر و یُبَلّغ الله فیها الأجَل، و یجمع به الفی ءُ و یقاتل به العدو و تأمن به السُّبُلُ و یؤخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح برٌّ و یستراح مِن فاجرٍ؛[11] این سخن، سخن حقی است، ولی از آن برداشت سوء و باطل شده است. آری، این صحیح است که هیچ حکم و فرمانی نیست جز از آن ذات حق، ولی این گروه (خوارج و منافقان) می خواهند بگویند که حاکم و تشکیلات حکومتی شما از آنِ خداوند است (خداوند باید بر جامعه امیر باشد و درنتیجه کسی نباید بر جامعه حکومت کند و مردم نیازی به تشکیلات حکومتی ندارند). در حالی که هرجامعه و ملتی به ناچار نیاز به امیر دارد؛ خواه نیکوکار و مشروع باشد و یا باطل (وگرنه هرج و مرج در جامعه پدید می آید و جامعه ای باقی نمی ماند) چون در پرتو حکومت و حاکمیت (صحیح) است که مؤمنان می توانند به ارزش ها و کمالاتِ واقعی خود دست یابند و کافر نیز بهرۀ خود را از آن می برد و در سایۀ این تشکیلات حکومتی است که بیت المال و اموالِ عمومی به خوبی جمع آوری می شود و نیروها در برابر دشمن بسیج می گردد و راه ها ایمن می شود و حق ضعیف از قوی باز ستانده می شود، تا نیکوکاران در آرامش به سر برند و مردم از دستِ بدکاران در امان بمانند.»
از سخنِ مولای متقیان چنین استفاده می شود که جامعه در هر صورت نیازمند حکومت و تشکیلات حکومتی است و بدون حاکم و امیر، دوام نمی آورد. پس منافع ملی جامعه اقتضا می کند که جامعه، حکومت تشکیل دهد و طبق موازینِ شرع، حکومت اسلامی را پایه ریزی کرده و با تمام وجود در رشد، حفاظت، شکوفایی، استمرار و بقایِ آن بکوشد، به خصوص آن که در پرتوِ تشکیل حکومت اسلامی می توان احکام مترقی آن را در جهان اجرا کرد. از این رو امام امت می فرمایند:
«اینک که به توفیق و تأییدِ خداوند، جمهوری اسلامی با دست توانایِ ملتِ متعهد پایه ریزی شده و آن چه در این حکومت اسلامی مطرح است اسلام و احکام مترقی آن است، بر ملت عظیم الشأن ایران است که در تحقق محتوایِ آن به جمیعِ ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است ...»[12]
از این سخن به دست می آید که حکومت و همۀ شئون آن و به طور کلی سیاست در چشم اندازِ وسیع آن، نمی تواند از دین، دیانت و به خصوص از اسلام جدا باشد و کسانی که به طرف داری از سکولاریزم، نغمۀ جدایی دین از سیاست را سر داده اند، به درستی، اسلام را نشناخته اند. از این رو امام در جای دیگری از وصیت نامه خود می فرمایند: «... و اما طایفه دوم که نقشۀ موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا می دانند، باید
به این نادانان گفت که قرآن و سنتِ رسول الله(ص) آن قدر که در حکومت و سیاست، احکام دارند در سایر چیزها ندارند، بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آن ها این مصیبت ها را به بار آورده، پیغمبر اسلام(ص) تشکیلِ حکومت داد مثل سایر حکومت های جهان، لکن با انگیزۀ بسطِ عدالت اجتماعی و خلفای اوّل اسلامی حکومت هایِ وسیع داشته اند و حکومت علی بن ابی طالب(ع) نیز با همان انگیزه به طور وسیع تر و گسترده تر از واضحاتِ تاریخ است و پس از آن به تدریج حکومت به اسم اسلام بوده و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم(ص) بسیارند».[13]
امام در سخنان خود بر درک صحیح و عمیق از اسلام تأکید دارد و به همۀ متفکران و محققان اصیل اسلامی توصیه می کند که با کار فرهنگی ریشه دار و ارائۀ تحقیقات عالمانه و عمیق خود به جامعه اسلامی، به مردم آگاهی داده و آنان را از اشتباه خارج سازند، آن جا که می گوید: «این جانب در این وصیت نامه با اشاره می گذرم، ولی امیدِ آن دارم که نویسندگان و جامعه شناسان و تاریخ نویسان، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند و آن چه گفته شده و می شود، که انبیا ـ علیهم السلام ـ به معنویات کار دارند و حکومت و سررشته داریِ دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می کردند و ما نیز باید چنین کنیم، اشتباه تأسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدنِ ملت های اسلامی و باز کردن راه برای استعمارگران خون خوار است، زیرا آن چه مردود است حکومت های شیطانی و دیکتاتوری و ستم گری است که برای سلطه جویی و انگیزه هایِ منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده اند، جمع آوریِ ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره، دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. امّا حکومتِ حق برای نفعِ مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامۀ عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند، از بزرگ ترین واجبات و اقامۀ آن از والاترین عبادات است، چنان چه سیاستِ سالم که در این حکومت ها بوده از امور لازمه است، باید ملّتِ بیدار و هشیارِ ایران با دیدِ اسلامی این توطئه ها را خنثی نمایند و گویندگان و نویسندگانِ متعهّد به کمکِ ملّت برخیزند و دستِ شیاطین توطئه گر را قطع نمایند».[14]
یکی از منافعِ مهم ملی کشور به کارگیری انواع امکانات، سرمایه هایِ فردی و جمعی، مادی و معنوی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، بهره گیری از ابتکارات و استعدادهای ملی کشور و ... تا به وسیلۀ آن، جامعه بتواند به آرمان های خود نزدیک تر شود، چرا که افراد جامعه برای دست یابی به آرمان ها و نیز حفظ موجودیت و هویت خویش و نظام، باید از هر نوع ابتکار، فعالیت و خلاّقیت دریغ نورزند. به وضوح، همه، این واقعیت را درک می کنند که اگر فرد یا جامعه بخواهد به حیات خود ادامه دهد و شخصیت و هویت خود را در سطح جهانی حفظ کند، باید به او این حق داده شود که از همۀ امکانات و استعدادهای مادی و معنوی برای رشد و شکوفایی خود و جامعه، استفاده کند. بنابراین نمی توان حقّ حیات را برای کسی یا کسانی قائل شد و آنان را به حفظِ نظام و ارزش های آن ملزم کرد، ولی به آن ها اجازه نداد که برای حفظ هویت خود و نظام اسلامی، از امکانات لازم استفاده کنند. بر این اساس می گوییم منافع ملّی جامعه اقتضا می کند که افراد همۀ امکاناتِ مادّی و معنوی خود را در این راه بسیج کنند. در این زمینه امام امّت در وصیت نامه خویش می فرمایند:
«من وصیّتِ دلسوزانه و خادمانه می کنم به ملّت عزیز که اکنون تا حدودِ بسیار چشم گیری از بسیاری از این دام ها نجات یافته و نسلِ محروم حاضر، به فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانه ها و وسایل پیشرفته، مثل هواپیما و دیگر چیزها که گمان نمی رفت متخصّصین ایران قادر به راه انداختن کارخانه ها و امثال آن باشند و همه دست ها را به سوی غرب یا شرق دراز کرده بودیم که متخصّصین آنان، این ها را به راه اندازند و در اثرِ محاصرۀ اقتصادی و جنگِ تحمیلی، خودِ جوانان عزیز ما، قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمت های ارزان تر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم، می توانیم».[15]
امام در این بخش از وصیت نامه، تأکید می کند که موفقیت در امرِ صنایع، مرهونِ بهره گیری از همۀ امکانات مادی و معنوی است که استقلال اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... را به دنبال می آورد. از این رو منافع ملّی کشور اقتضا می کند که با بسیج همۀ نیروها و بهره گیری از امکانات بالفعل و بالقوه، بتوان جامعه را به سوی موفقیت سوق داد. از این رو امام برای تأمینِ این منافع ملی به دولت ها و دست اندرکاران این گونه توصیه می کند: «بر دولت ها و دست اندرکاران است، چه در نسلِ حاضر و چه در نسل های آینده که از متخصّصینِ خود قدردانی کنند و آنان را با کمک های مادّی و معنوی تشویق به کار نمایند و از ورود کالاهای مصرف ساز و خانه برانداز جلوگیری نمایند و به آن چه دارند، بسازند تا خود، همه چیز بسازند و از جوانان، دختران و پسران می خواهم که استقلال و آزادی و ارزش های انسانی را، ولو با تحملِ زحمت و رنج، فدای تجمّلات و عشرت ها و بی بند و باری ها و حضور در مراکز فحشا ـ که از طرف غرب و عمّالِ بی وطن به شما عرضه می شود ـ نکنند که آنان، چنان چه تجربه نشان داده، جز تباهی شما و اغفال تان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخایرِ شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشانیدن تان و مصرفی نمودن ملّت و کشورتان، به چیز دیگر فکر نمی کنند و می خواهند با این وسایل و امثال آن، شما را عقب مانده و به اصطلاح نیمه وحشی نگه دارند».[16]
یکی دیگر از منافع مهم ملّی کشور، وحدت و هم دلی در همۀ زمینه ها است. وحدت و هم دلی تا آن جا مهم است که قرآن در این زمینه می فرماید:
«یا ایّها الذین آمنوا اتّقوا الله حقّ تقاته ولا تموتنّ الاّ وانتم مسلمون، واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرّقوا واذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً وکنتم علی شفاحفرة من النّار فانقذکم منها کذلک یبیّن الله لکم آیاته لعلّکم تهتدون؛[17] ای اهل ایمان! از خدا بترسید آن گونه که شایستۀ خداترس بودن است و زینهار، از دنیا نروید جز به دین اسلام. همگی به ریسمان دینِ خدا چنگ زده و متفرق نشوید [که موجب ضلالت و گم راهی است] به یاد آرید این نعمت بزرگ الهی را بر خودتان، آن زمان که شما با هم دشمن بودید، ولی خداوند [نعمت] الفت و مهربانی را در دل های شما افکند و به لطف و رحمت الهی، همه برادر دینی یک دیگر شدید. در حالی که در پرت گاه آتش بودید پس [خداوند ]شما را نجات داد. این گونه خداوند برای شما بیان می کند [و نعمت ها را به یاد شما می آورد] تا هدایت شوید.»
و نیز خداوند می فرماید: «ولا تکونوا کالّذین تفرّقوا واختلفوا من بعد ما جاءهم البیّنات واولئک لهم عذاب عظیم؛[18] شما [ای مسلمانان] مانند اقوام و ملت هایی نباشید که راه تفرقه و اختلاف پیمودند پس از آن که آیاتِ روشن [برای هدایت آن ها ]آمده بود، برای آن ها [بر اثر اختلاف، تفرقه و رها کردنِ صراطِ حق] عذاب سختی است.»
در این زمینه ده ها آیه و روایت دیگری وجود دارد که ما برای اختصار از ذکر آن ها صرف نظر می کنیم.
امام نیز در وصیت نامۀ خود، که برگرفته از منابع دینی ما است، بر وحدت ملّی و هم دلی با یک دیگر تأکیدِ فراوان دارد و در موارد مختلف و به صورت هایِ گوناگون بر وحدت امت و جامعه تکیه می کند که ما در این جا در چند بند بیان می کنیم:
1) وحدت و هم دلی همۀ اقشارِ ملّت با یک دیگر امام در ارتباط با وحدت همۀ اقشار مردم، می فرماید: «ما مفتخریم و ملّتِ عزیزِ سرتاپا متعهّد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیروِ مذهبی است که می خواهد حقایق قرآن که سراسر آن از وحدت بین مسلمین، بلکه بشریت دم می زند، از مقبره ها و گورستان ها نجات داده و به عنوان بزرگ ترین نسخۀ نجات دهندۀ بشر از جمیعِ قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سویِ فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان می کشاند، نجات دهد ...».[19]
امام در جای دیگر می فرماید: «بی تردید، رمز بقای انقلاب اسلامی، همان رمز پیروزی [است] و رمزِ پیروزی را ملت می داند و نسل هایِ آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکنِ اصلی آن انگیزۀ الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد [است]».[20]
از نظرِ امام، رمزِ پیروزیِ انقلاب، انگیزۀ الهی و وحدتِ کلمه است و انگیزه نیز که مظهرِ توحید و یکتایی است، خود، محورِ حقیقیِ وحدت و اتحاد می باشد. پس بنیانِ پیروزیِ انقلاب، وحدت و هم دلی جامعه همراه با اعتصام به حبل الله است. طبعاً بقا و تداومِ انقلاب نیز بر همین اصل و اساس استوار است که باید آن را با تمامِ وجود حفظ کنیم تا انقلاب که ثمرۀ خون شهدای اسلام است، از آسیبِ دشمنان داخلی و خارجی مصون بماند.
امام هم چنین اشاره دارد که: «همه باید بدانیم که آن چه موجبِ وحدت بین مسلمین است، این مراسم سیاسی است که حافظ ملّیت مسلمین، به ویژه شیعیان ائمه اثنا عشر ـ علیهم صلوات الله وسلّم ـ [می باشد]».[21]
امام پس از بیان اهمیت وحدت و هم دلی میان همۀ اقشار ملّت که ضامن و حافظ منافع ملّی آنان است، در جایی چنین توصیه می کنند: «این جانب به همۀ نسل هایِ حاضر و آینده وصیت می کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومتِ الله برقرار باشد و دستِ استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزۀ الهی را که خداوندِ تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است، از دست ندهید و در مقابل این انگیزه که رمزِ پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است، بی جهت نیست که بوق های تبلیغات در سراسرِ جهان و ولیده های بومی آنان، تمام توانِ خود را صرفِ شایعه ها و دروغ های تفرقه افکن نموده اند و میلیاردها دلار برای آن صرف می کنند. بی انگیزه نیست سفرهای دایمی مخالفانِ جمهوری اسلامی به منطقه».[22]
امام علاوه بر حفظِ وحدت و ایجاد هم دلی میانِ اقشارِ ملّت ایران به همۀ مسلمانان جهان نیز توصیه می کند که روح اخوت و برادری را در خود زنده تر کرده و عملاً آیۀ شریف «انّما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم».[23] را میان خود متجلّی سازند. از این رو می گوید: «امروز و در آتیه نیز آن چه برایِ ملّتِ ایران و مسلمانانِ جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردنِ تبلیغات تفرقه افکن خانه برانداز است. توصیه این جانب به مسلمین و خصوص ایرانیان، به ویژه در عصرِ حاضر آن است که در مقابلِ این توطئه ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدتِ خود به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند».[24]
از دیگر منافع ملّی که در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... تأثیر بسیار مهمی دارد، دست یابی به ارزش های دینی است که در پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت تجلّی می یابد. بی جهت نیست که پیامبر اکرم(ص) اهل بیت را مصداق یکی از دو ثقل دانسته و از قرآن تفکیک ناپذیر دانسته و می فرمایند: «اِنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی، فانهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض».[25]
امام (ره) با الهام از این حدیث مشهور میان عامّه و خاصّه که به حدّ تواتر نیز رسیده است، عترت را ثقل کبیر و از هر چیزی به جز قرآن، اکبر دانسته و می فرماید: «این جانب مناسب می دانم که شمه ای کوتاه و قاصر در باب ثقلین تذکر دهم، نه از حیث مقامات غیبی و معنوی و عرفانی و ... و نه از آن چه بر بشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والای ثقل اکبر (قرآن) و ثقل کبیر (عترت) که از هر چیز اکبر است، جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است و نه از آن چه گذشته است بر این دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر ...، بلکه مناسب دیدم اشاره ای گذرا و بسیار کوتاه از آن چه بر این دو ثقل گذشته است، بنمایم».[26]
آن گاه امام شرح بسیار تأسف بار و غم باری را در زمینه دوری این دو ثقل و خارج شدن آن دو از صحنه های مهم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... و نیز جداسازی و تفکیک آن دو از یک دیگر به دستِ افراد جامعه در عمل، ارائه می دهد و در توصیه ای به همۀ ملت های مسلمان چنین تأکید می کنند: «با کمال جدّ و عجز از ملّت های مسلمان می خواهم که از ائمۀ اطهار و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامیِ این بزرگ راه نمایان عالم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جان فشانی و نثار عزیزان پیروی کنند. از آن جمله دست از فقه سنّتی که بیان گر مکتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملّت ها است، چه احکام اولیه و چه احکام ثانویه که هر دو مکتب فقه اسلامی است، ذرّه ای منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمی انحراف، مقدّمۀ سقوط مذهب و احکام اسلامی و حکومت عدل الهی است».[27]
به روشنی می دانیم که هر جامعه و ملّتی برای دست یابی به آرمان ها و اهداف بلند و ارزشمند خود باید از هیچ تلاشی در این راه دریغ نورزد و در این مسیر خستگی ها و رنج ها را تحمل کرده و تن به مشکلات و دشواری ها بدهد، چرا که دست یابی به آرمان ها هیچ گاه به آسانی و بدون تحمل رنج و زحمت حاصل نمی شود و هر اندازه، آرمان ها مهم تر و ارزشمندتر باشد، طبعاً راه رسیدن به آن نیز دشوارتر خواهد بود. از این رو از یک سو، ملّت باید از هرگونه ایثار و فداکاری دریغ نورزد و از سوی دیگر، با مشکلات و سختی ها باید دست و پنجه نرم کرده و در رفع آن کوشش کند. امام نیز به ملّت ایران و سایر ملّت ها در این رابطه این گونه توصیه کرده است: «یک وصیت به ملّت شریف ایران و سایر ملّت های مبتلا به حکومت های فاسد و دربند قدرت های بزرگ می کنم. امّا به ملّت عزیز ایران توصیه می کنم که نعمتی که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید، هم چون عزیزترین امور، قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاس داری نمایید و در راه آن که نعمت عظیم الهی و امانت بزرگ خداوندی است، کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می آید، نهراسید که «ان تنصروا الله ینصرکم ویثبّت اقدامکم.[28] و در مشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آن ها کوشا باشید و دولت و مجلس را از خود بدانید و چون محبوبی گرامی از آن نگه داری کنید ... و امّا به ملّت های اسلامی توصیه می کنم که از حکومت جمهوری اسلامی و از ملّت مجاهد ایران الگو بگیرید و حکومت های جائر خود را در صورتی که به خواست ملّت ها که خواست ملّت ایران است سر فرود نیاوردند، با تمام قدرت به جای خود بنشانید که مایۀ بدبختی مسلمانان، حکومت های وابسته به شرق و غرب می باشد و اکیداً توصیه می کنم که به بوق های تبلیغاتیِ مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی گوش فرا ندهید که همه کوشش دارند که اسلام را از صحنه بیرون کنند که منافع ابرقدرت ها تأمین شود».[29]
دشمن برای آن که ما را از دست یابی به آرمان های اصیل باز دارد، مشکلات و دشواری هایی را پدید می آورد. گاه ما را با تحریم اقتصادی در تنگنا قرار می دهد، زمانی جنگ را بر ما تحمیل می کند و گاهی دارایی های ما را در بانک های جهان بلوکه می کند و ... اما در این باره همه می دانیم که منافع ملّی اقتضا می کند که در برابر این سختی ها هراسی به دل راه نداده و زانو خم نکنیم و با تحمل این گونه دشواری ها، در محدودۀ توانایی ها و امکانات خود و با استفاده از ابزارها، تکنیک ها و اهرم های فشار، این نوع برخوردها را خنثی کنیم. هرچند ممکن است این شیوه ها راهِ ما را در رسیدن به آرمان ها طولانی تر کند، ولی تن دادن به سختی ها و دشواری ها موجب می شود که ملّت آب دیده تر شده و در برابر حوادث توفنده، زود از پا نیفتد.
حضرت علی(ع) در مورد این که چگونه ممکن است انسانی با بهره گیری از کم ترین و ساده ترین امکانات، در عین حال نیرومندترین و پردل و جرئت ترین آن ها باشد، مثال جالبی مطرح کرده و فرمود:
«وَلاََنّی بقائلکم یقول: اذا کان هذا قوت ابن ابی طالب، فقد قعد به الضعف عن قتال الاقران ومُنٰازَلَة الشُّجْعٰان، اَلاٰ وَاِنّ الشجرةَ البرّیة اصلبُ عوداً والرواتع الخَضِرة اَرَقُّ جَلُوداً والنابتات العِذْیَة اَقْویٰ وَقوداً واَبْطَا خُموداً ...».[30] مقایسۀ درختان جنگل با درختان باغ که همواره دست نوازش باغبان را بر سر دارد، بهترین نمونه برای ارائه این حقیقت است که تن دادن به سختی ها و مشکلات، ملّت را مقاوم تر، پرصلابت تر و قوی تر می سازد و راز آن در این است که درختان جنگل از آغاز با سختی ها، توفان ها، کم آبی ها، دشواری ها و دیگر حوادث روبه رو بوده و توانسته خود را با این محرومیت ها و کمبودها هم آهنگ سازد و به همین جهت محکم تر و آب دیده تر می شود، ولی برعکس، درختان یک باغ که همواره در ناز و نعمت به سر برده و رنج و سختی ها را تحمل نکرده اگر روزی ـ به هر دلیل ـ کم تر به وی رسیدگی شود، زود از پا می افتد.
راستی اگر ملّتی همواره در ناز و نعمت به سر ببرد و در راه تحصیل کم ترین رنج و زحمت را متحمل نشود، طبعاً با کم ترین نوساناتی که در امکانات پدید می آید، زانو خم کرده و تسلیم می شود. ولی اگر ملّتی با سختی ها، دشواری ها و فشارها رشد کند، به خوبی می تواند در برابر حوادث غیرمترقبه ـ خواه از سوی دشمن و یا حوادث طبیعی ـ هویت و حیثیت خود را حفظ کند. بهترین نمونه آن در تاریخ معاصر، مقایسه مردم کویت در حملۀ عراق به کشورشان با ملّت قهرمان ایران است که هشت سال با همۀ وجود خود به دفاع مقدس پرداخت. از این رو، از منافع مهمّ ملّی یک کشور این است که مردم باید در برابر کوران حوادث، سختی ها و دشواری های آن مقاومت کرده و روح صبر و تحمل را در خود زنده سازند.
امام در بخشی از وصیت نامۀ خود می فرمایند: «من وصیّت دلسوزانه و خادمانه می کنم به ملّت عزیز که اکنون تا حدود بسیار چشم گیری، از بسیاری از این دام ها نجات یافته و نسل محروم حاضر، به فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانه ها و وسایل پیشرفته، مثل هواپیماها و دیگر چیزها [را خود به راه انداخته اند] که گمان نمی رفت متخصّصین ایران قادر به راه انداختن کارخانه ها و امثال آن باشند و همه، دست ها را به سوی غرب یا شرق دراز کرده بودیم که متخصّصین آنان، این ها را به راه اندازند. در اثر محاصرۀ اقتصادی و جنگ تحمیلی، خودِ جوانان عزیز ما، قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمت های ارزان تر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم، می توانیم».[31]
از این رو، منافع ملّی ما اقتضا می کند که از یک سو، به راستی تن به کار و تلاش بدهیم و برای فعالیت در زمینه های مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، عمران و آبادانی کشور و ... بسیج شویم و از سوی دیگر، سختی ها و دشواری ها را تحمّل کنیم و این هدف تأمین نمی شود، مگر آن که همگان مطیع فرمان رهبر معظم انقلاب ـ حفظه الله ـ باشیم و منافعِ مقطعی و جناحیِ خود را فدای منافع ملّی کنیم و هیچ چیز را وجه المصالح منافع ملّی خودمان قرار ندهیم، ولی با کمال تأسف مشاهده می شود که برخی ـ خواسته یا ناخواسته ـ منافع ملّی جامعه را فراموش کرده و منافع شخصی و یا جناحی خود را مقدّم بر همه چیز می دانند و این خود، خطر بزرگی است که به راستی حیات، هستی، حیثیت و عظمت ملّت ما را تهدید می کند و ما همگان اذعان داریم که دشمنان با پاشیدن تخم نفاق و تفرقه و ایجاد صحنه هایی از مشکلات و سختی ها در سطح جامعه، می کوشند تا امید ملّت قهرمان ایران نسبت به انقلاب به یأس مبدّل شود و انقلاب مهم ترین حامی و پشتیبان خود را از دست دهد. مگر نه این است که دشمنانِ ما به خصوص آمریکای متجاوز، برای حفظ منافع ملّی و حفظ هویت و حیثیت خود در مجامع بین المللی، این گونه مصمم است و با حضور و دخالت های بی جا و بی موردِ خود در صحنه های بین المللی بر حفظ هرچه بیش تر منافع ملّی خود تأکید می ورزد و ما هم متأسفانه آب به آسیابِ دشمن می ریزیم و او را در رسیدن به اهداف و منافعش مصمم تر و امیدوارتر می سازیم.
به راستی اگر ما همه یک دل و یک زبان، دست در دست یک دیگر دهیم و با تحمل رنج ها، کمبودها، سختی ها و محرومیت ها، بتوانیم کشور را از هر نظر آباد کرده و انقلاب را بالنده تر سازیم تا این امانت بزرگ را به دست صاحب اصلی آن، حضرت حجة بن الحسن العسکری (عج) بسپاریم، در این صورت هم دشمنان را مأیوس می کنیم و هم در حفظ منافع ملّی خود موفق تر خواهیم بود.
آخرین سخن را با کلام نورانی جامع و روشنگرایانۀ حضرت امام (ره) به پایان می بریم، ایشان در بخشی از وصیت نامۀ سیاسی ـ الهی خود می فرماید: «این جانب نصیحت متواضعانۀ برادرانه می کنم که آقایان محترم تحت تأثیر این گونه شایعه سازی ها قرار نگیرند و برای خدا و حفظ اسلام، این جمهوری را تقویت نمایند و باید بدانند که اگر این جمهوری اسلامی شکست بخورد، به جای آن یک رژیم اسلامی دل خواه بقیة الله ـ روحی فداه ـ یا مطیع امر شما آقایان تحقق نخواهد پیدا کرد، بلکه یک رژیم دل خواه یکی از دو قطب قدرت، به حکومت می رسد و محرومان جهان که به اسلام و حکومت اسلامی روی آورده و دل باخته اند، مأیوس می شوند و اسلام برای همیشه منزوی خواهد شد و شماها روزی از کردار خود پشیمان می شوید که کار گذشته و دیگر پشیمانی سودی ندارد و شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب همۀ امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالی متحول شود، یک اشتباه است و در تمام طول تاریخ بشر چنین معجزه ای روی نداده است و نخواهد داد. و آن روزی که ـ انشاءالله تعالی ـ مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یک روزه عالم اصلاح شود، بلکه با کوشش ها و فداکاری ها، ستم کاران سرکوب و منزوی می شوند و اگر نظر شماها مثل نظر بعضی عامی های منحرف است که برای ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فرا گیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانا لله وانا الیه راجعون».[32]
برگرفته از امام خمینی و حکومت اسلامی: نهادهای سیاسی و اصول مدنی
پی نوشتها:
- مائده (5) آیۀ 20.
- )) همان، آیۀ 21.
- )) همان، آیه 22.
- )) همان، آیۀ 24.
- )) همان، آیه 23.
- )) بقره (2) آیۀ 195.
- )) ر.ک:صحیفه امام ، ج 21، ص 90-93.
- )) ر.ک:صحیفه امام ،ج 21، ص 92-93.
- )) ر.ک:صحیفه امام ،ج 21، ص 90-92.
- )) ر.ک:صحیفه امام ، ج 21، ص 403.
- )) نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبۀ 40.
- )) صحیفۀ امام، ج21، ص 402-404.
- )) ر.ک:صحیفه امام ،ج 21، ص 405-407.
- )) ر.ک:صحیفه امام ،ج 21، ص 399-401.
- )) ر.ک:صحیفه امام ، ج 21،ص 415-417.
- )) ر.ک:صحیفه امام ، ج 21،ص 415-419.
- )) آل عمران (3) آیۀ 102 و 103.
- )) همان، آیۀ 105.
- )) ر.ک: صحیفۀ امام، ج 21، ص 396-397.
- )) ر.ک:صحیفه امام ،ج 21، ص 402-404.
- )) ر.ک:صحیفه امام ،ج 21، ص 399-401.
- )) ر.ک:صحیفه امام ،ج 21، ص 402-405.
- )) حجرات (49) آیه 10.
- )) ر.ک: صحیفه امام، ج 21 ص 404-405.
- )) ر. ک: علامه مجلسی،بحار الانوار، ج 5، ص133، 21 ، 23 ، 109 ، 118 ، 126 و 145 و ج2، ص 106 ـ 226، چاپ سوم (بیروت: دار احیاء التراث العربی، والکمال الدّین) ص136.
- )) ر.ک: صحیفۀ امام، ج21، ص 393-394.
- )) ر.ک: صحیفه امام ،ج 21، ص 399-401.
- )) محمد (47) آیۀ 7.
- )) ار.ک: صحیفۀ امام، ج21، ص410-414.
- )) نهج البلاغه، نامۀ شمارۀ 45.
- )) ر.ک:صحیفه امام ، ج21، ص415-417.
- )) ر.ک:صحیفه امام ،ج 21، ص446-448.
.
انتهای پیام /*