دخالت در سیاست در نگرش امام خمینی

سید محمد شفیعی

معنای سیاست

واژۀ سیاست از حیثِ لغت و کاربردهای مختلف ، دارایِ معانی گوناگونی است از جمله : حکم راندن و اداره کردنِ امور مملکت، عدالت و داوری. [1]

لغت دانانِ عرب در تبیین معنی کلمۀ سیاست می نویسند : «ساس الناس سیاسة، تولّی ریاستهم و قیادتهم؛[2] به سیاست قوم خود پرداخت ؛ یعنی رهبری و مدیریّت آنان را پذیرفت».

زعامت و ریاستِ جمعی را به عهده گرفتن، از مفاد اساسیِ کلمۀ سیاست است. البته ، این واژه به معنی رام کردن و تربیت نمودن نیز آمده است.

هم چنین در معنای سیاست آمده است : «القیام علی الشیی بما یصلحه؛[3] اقدام به کاری براساس مصلحت.» چنان که «سیاستِ فاضله» سیاستی است که موجب تکمیلِ اخلاق و سعادتِ انسان ها می شود.[4]

سیاست بر حسبِ نوع تفکّرِ حاکم بر سیاست مدار ، به سیاست حیوانی ، شیطانی و انسانی تقسیم می شود.[5] سیاستِ انسانیِ مورد نظرِ این نوشتار ، سیاستی است که از آن به نام «سیاست فاضله»[6] یاد شد که سیاست مداران ، عهده دار امانت و خلافت الهی اند و سیاست از دیدگاه اسلام بدین معنا است . آن چنان که در حدیث آمده است: الامام عارف بالسیاسیة و امام مجتبی علیه السلامفرمود : « نَدَبَنٰا الله  السیاسة الاُمّة. »[7]

و در حدیث دیگر چنین آمده است : «ثم فوّضوا الی النبی  صلی الله علیه و آله امر الدین و الامة لِیسوس عبادهِ ؛[8] امرِ دین (جامعه) و امت به پیامبر  صلی الله علیه و آله سپرده شده تا به سیاست گذاری بپردازد. »

با توجه به معانی واژۀ سیاست، هدفِ آن نیز در جامعه به دست می آید: «مدیریتِ صحیح جامعه و زعامت بر مردم . »

ارسطو هدف سیاست را در نیکی خلاصه می کند و در کتاب معروف خود می نویسد:

« غایتِ همۀ دانش ها و هنرها نیکی است و غایتِ دانشِ سیاسی که از همه دانش ها ارجمندتر است، بالاترین نیکی هااست. در سیاست ، نیکی جز دادگری نیست که صلاحِ عامّه بِدان وابسته است».[9]

بی تردید سیاست مسئله بسیار مهمی است تا آن جا که افلاطون می گفت: «سیاست و اخلاق برای تأمین سعادت بشری ، ضروری اند.»[10]

شهید بزرگوار آیة الله  بهشتی  قدس سره می گفتند: «سیاست از دیانت و حتی از عبادت جدا نیست.»[11] و هم چنین مدرّس ، قهرمان میدان دین و سیاست ، می گفت : « دیانتِ ما عینِ سیاستِ ما و سیاستِ ما عینِ دیانت ما است.»

امام در تعریف سیاست می گوید: «مگر سیاست چیست؟ روابطِ ما بین حاکم و ملت؛ روابط ما بین حاکم با سایر حکومت ها.»[12]

 حضور در صحنه های سیاسی و پرهیز از جامعه گریزی

راز اصلیِ روی آوردنِ جامعه به امور سیاسی را ، برخی در طبیعت آدمی می جویند[13] و برخی آن را از ضرورت هایِ زندگیِ اجتماعی می دانند. در هر دو صورت، هنگامی که آدمی به جامعه قدم می نهد[14] باید بدان گردن نهاده و به ضرورتِ وجودِ حاکم و زمام دار ، اذعان کند.

امام  قدس سره به عناوینِ مختلف ، امت را به دخالت در تعیینِ سرنوشتِ کشور تشویق کرده و از انزوا و جامعه گریزی بر حَذَر می داشت:

«وصیتِ من به ملتِ شریف آن است که در تمامِ انتخابات ، رییس جمهوری و چه نمایندگانِ مجلسِ شورای اسلامی و چه انتخابِ خبرگان ، برای تعیین شورای رهبری یا رهبر ، در صحنه باشند... و چه بسا که در بعضِ مقاطع، عدمِ حضور و مسامحه، گناهی باشد که در رأس گناهانِ کبیره است. » [15]

 الفت یا عزلت

برخی ، احادیثِ مربوط به عزلت را در توجیهِ گوشه نشینی های بی هدف و فسادانگیز خود به کار می برند . اینان بدین باورند که اسلام ، دین انزوا و گوشه نشینی است و حال آن که اسلام ، اصالت رادر  زندگی اجتماعی و پیوستن به هم نوعان خود می داند و گواهِ این حقیقت ، مسائلی چون : نماز جماعت، نماز جمعه ، حج ، تعاون ، دستگیری از دیگران، صلۀ رحم، اهتمام [16] به امور مسلمین و هزاران نکتۀ دیگر ... است . در سیرۀ عملی و سنت اجتماعیِ رسول خدا نیز می بینیم که ایشان همگان را به وحدت ، انسجام اجتماعی و پیوندِ اخوّت دعوت می کرده و از تفرق و کناره گیریِ از اجتماع منع می نموده است تا آن جا که می فرمایند:

لاصلوة لمن لا یصلی فی المسجد مع المسلمین الاّ لعلة و لاغیبة لمن صلّی فی بیته رغب عن جماعتنا و مَنْ رغب عَن جماعة المسلمین سَقَط عدالته و وَجَبَ هجرانه؛ [17] رسول خدا فرمود: کسی که نماز جماعت با مسلمانان در مسجد را بدون عذر ترک کند نمازش مقبول نیست و کسی که از مردم با ایمان کناره می گیرد و در منزل خود نماز می خواند، غیبت از او ، جایز و عدالت از وی ، ساقط می شود و کناره گیری از او لازم است . »

و امام صادق  علیه السلاممی فرمودند:

« من خَلَع جماعة المسلمین قدر شِبر خلع ربقة الایمان من عُنقه.[18]

کسی که به قدرِ یک وجب از مردمِ با ایمان فاصله بگیرد ، از ریسمان ایمان بریده است.»

 توضیح

در بیانِ فوق ، کناره گیری از مؤمنان و مردمی که در خطِ امامتِ خود حرکت کرده و در افکار و رفتار آنان ، خدا و اصالت های انسانی و دینی حاکمیت دارد نکوهش شده است ، ولی اگر جامعه، جامعه ای آلوده، منحط و منحرف از خطِ امامت باشد ، در این صورت کناره گیری از آن نه تنها مذموم نیست ، بلکه ممدوح است . رسول خدا میفرمایند:

«یا ایها الناس اِنَّ الطمع فَقْرٌ و الیأس غِنیٰ و القناعة راحة و العزلة عبادة ؛ [19] ای مردم ! طمع کاری ، فقر و بدبختی است و عدم چشم داشتِ به آن بی نیازی است و قناعت، مایۀ راحتی است و گوشه نشینی ، عبادت است. »

شیخ بهایی در «اربعین» نقل می کند که حواریون به عیسی (ع) گفتند :

« یا روح الله  مَنْ نُجالس ؟؛ ای روح خدا ! با چه کسی نشست و برخاست کنیم؟»

«قال : من یذکرکم الله  رؤیته و یزید فی عِلمکم منطقه و یرغبکم فی الاخرة عَمَله؛ [20] پاسخ داد با کسی که دیدارش شما را به یاد خدا آورد ، سخنش بر دانش شما بیفزاید و کردارش شما را به آخرت تشویق کند .»

پس ، باید با توجه به زمان و جوِّ خاصِ حاکم بر آن، ملاحظه کرد که رضای خدا در چیست؟ در انزوا، یا پیوستن به اجتماع؟ دخالت ، یا بی طرفی ؟ بی تفاوتی ، یا احساسِ مسئولیت؟ البته داشتن روحیۀ تفرّد و جامعه گریزی باعث رکود و از هم پاشیدگی جامعه می شود و اسلام از آن بیزار است ، امیرالمؤمنین  علیه السلام به همگان می فرمود:

« و الزموا السواد فاِنّ ید الله  علی الجماعة و ایاکم و الفرقة فاِنَّ الشاذ من الانسان للشیطان ـ کما ان الشاذ من الغنم للذئب ؛ [21]

همگان با مردم و ملازمِ آنان باشید ، زیرا دستِ خدا با جمع و جماعتِ مؤمنین است . تکروان ، اسیرِ شیطان خواهند شد همان گونه که گوسفند جدا گشته از شبان و رمه ، دچارِ گرگ خواهد شد. »

مجالست با افراد شایسته ، شرافتمند و خیرخواه موجبِ درمان بیماری هایِ روحی است ، چنان که مجالست با مردم عاری از فطرتِ انسانی ، جانکاه خواهد بود. عیسای مسیح به یاران فرمود:

« اخزن لسانک لعمارة قلبک و لیسعک بیتک و احذرِ من الریاء و فضول معاشک و استح مِنْ ربک و اَبکِ علی خطیئتک و فَرّ مِن الناس فرارک مِن الاسد و الاْفعی فاِنَّهم کانوا دواءِ و الیوم داءِ ثم القِ الله  متی شئت؛ [22]

زبان خود را (از هرزه گویی) حفظ کن تا قلب تو آباد شود ، خانۀ خود را وسعت بخش، از ریا بر حذر باش، از پرداختن به زواید زندگی خودداری کن، از خدا خجالت بکش و حیا پیشه کن ، و بر خطاهای خود گریه کن و از مردم دوری کن چنان که از شیر و افعی می گریزی ، چرا که مردم شفا دهنده بودند ، ولی امروزه مجالستِ با آنان بیماری زا است .»

 انزوای ممدوح و مذموم

امام صادق  علیه السلام دربارۀ عوامل مشروعِ انزوا فرمودند:

« صاحب العُزلة مُتَحَصِّنُ بحُصن الله  تعالی و مُتَحَرِّس بحراسته فَیٰا طُوبی لِمن تَفَرّد به سَرّا و عَلانیة و هو یحتاج الی عشرة خِصال: علم الحق و الباطل و تحبیب الفقر و اختیار الشدة و الزهد و اغتنام الخلوة فی العواقب و رویة التقصیر فی العبادة مع بذل المجهود و ترک العجب و کثرة الذکر بلاغفلة فاِنَّ الغفلة مصطاد الشیطان و رأس کل بلیة و سبب کل حجاب و خلوة البیت عما لا یحتاج الیه فی الوقت ؛ [23]

انسانِ گوشه گیر در پناه خدا و در حراستِ او است ، پس خوشا به حال کسی که در آشکار و پنهان از غیر خدا بریده و به خدا پیوسته باشد و البته این چنین کسی به ده ویژگی نیازمند است : اطلاع کامل از معیارهای  حق و باطل ؛ دوست داشتن زندگی فقیرانه ؛ تحمل مشکلاتِ زندگی ؛ غنیمت دانستن فرصتِ گوشه نشینی ؛ دقتِ نظر و توجه به سرانجام امور ؛ خود را در عبادت مقصّر دانستن ؛ از خودپسندی بر حذر بودن ؛ همیشه و در همه حال به یاد خدا بودن ، زیرا غفلت از خدا ، دامِ شیطان است و منشأ همۀ پیش آمدها و ریشۀ همه حجاب ها است ؛

به دور بودن از هر آن چه که به کار نمی آید و در عین حال موجب جلب توجه می شود.»

در حدیث فوق از عواملِ ممدوح انزوا و به طور غیر مستقیم از عوامل مذموم آن ، سخن به میان آمده وبه خوبی انزوای ممدوح از مذموم متمایز شده است ، البته با توجه به شرایط ممدوحیّت انزوا و حدیثِ اهتمام به امور مسلمین [24] تشخیص گوشه نشینیِ مجاز از غیرِ مجاز کار هر کس نیست و در این مورد استمداد از نیرویِ غیبی و استفاده از الگوهای راستینِ انقلاب و خطِ امام راه گشا است.

 جلوه های دخالت ائمۀ معصومین  علیهم السلام در سیاست

دخالت ائمۀ معصومین علیهم السلام در سیاست بر چند گونه بوده است:

 1 ـ دخالت مستقیم

دخالتِ مستقیم و قرار گرفتن در رأس سیاست و سیاست گذاری، از جلوه های رفتارِ سیاسی ائمۀ معصومین  علیهم السلام است. امیرالمؤمنین علی  علیه السلام پس از 25 سال عدم دخالتِ مستقیم در امورِ مملکتی، هجوم مردم برای بیعت با خویش را رد نکرد و خلافت ظاهری را پذیرا شد. امام مجتبی  علیه السلام نیز حدودِ شش ماه در رأسِ خلافتِ ظاهری بود. امام هشتم علیه السلام حدود دو سال ، ولایت عهدیِ مأمون را پذیرفت.

 2 ـ دخالت غیر مستقیم

دخالتِ غیر مستقیم ائمه در امورِ سیاسی در صورتی بود که شرایط دخالتِ مستقیم فراهم نبوده است، مثلاً در سال 22 ه . ق که ایران فتح شد و اُسرایِ ایرانی را وارد مدینه کردند، عُمَر طی بخشنامه ای اسیران را در معرضِ فروش قرار داد تا از این راه بیت المال را سامان بخشد. امیرالمؤمنین علی  علیه السلام رسماً از این کار جلوگیری کرده و سهمیۀ خود و پسرانش و برخی از صحابه که به آن حضرت هبه شده بود ، را به اُسرا بخشید و برای لغوِ بخش نامۀ عُمَر وارد عمل شد و به عُمَر تذکر داد که پیامبر  صلی الله علیه و آلهفرمود : « ایرانیان، مردمِ خردمندی هستند و دینِ مرا یاری خواهند داد ، بنابراین نباید به گونه ای توهین آمیز با آنان عمل کرد عمر نیز مجبور شد تا طبق نظرِ آن حضرت رفتار کند.

 3 ـ دخالت ارشادی

دخالت ارشادی و تبلیغی ائمۀ معصومین  علیهم السلام تا زمانی بود که دخالت مستقیم و غیر مستقیم زمینه ای نداشته است. ائمه به سؤال هایِ خلفایِ ناحق و فتاوای فقهای درباری پاسخ می دادند ، از جمله : متوکلِ عباسی ، نذر کرده بود که وقتی از بیماری شفا یافت، اموالِ کثیری را در راه خدا انفاق کند. هنگامِ وفایِ به نذر، صاحب نظرانِ درباری به اختلاف سخن گفته و روی ده هزار درهم توافق کردند. متوکل نظرِ امام هادی  علیه السلام را جویا شد. امام فرمود : « هشتاد درهم کافی است.» او دلیل خواست . امام این آیه را تلاوت کرد: «لقد نصرکم الله  فی مواطن کثیرة» که عبارت از هشتاد مورد جنگ و درگیری با سپاه کفر است .[25] هم چنین یحیی بن اکثم به ابن سکیّت گفت : « پاسخ سؤال هایِ مهم مرا از امام صادق بگیر که : چرا امیرالمؤمنین علی  علیه السلامدر جنگ جمل ، دستور داد مجروحان را به قتل نرسانند و فراریان را تعقیب نکنند ، ولی در جنگِ صفین، عکس آن را عمل کرد؟ » امام پاسخ داد : « در جنگ جمل ، پشتوانۀ اصلی مخالفان کشته شده و عایشه نیز اسیر شده بود ، ولی در جنگ صفین ، معاویه در رأس قدرت  و در پی تجهیزِ مجددِ لشکر بود. بنابراین ، فراریان را گرد آورده ، مجروحان را درمان نموده و به سوی جبهۀ نبرد روانه کرد . یحیی بن اکثم پس از دریافتِ پاسخ حکیمانه امام گفت : « و فی ظهور علمه تقویة للرافضة».[26]

به متوکل گزارش دادند که از قم اسلحه به امام هادی رسیده و قصدِ تو را دارد . سربازانِ او شبانه به بیتِ امام  علیه السلامحمله کرده و امام را به دربار بردند، متوکل در جلسه شراب حضور داشت، جام خود را به امام تعارف کرد. امام فرمود : « والله  ما یخامر لَحْمی و دمی قَطّ.» متوکل گفت : « پس برای ما شعر بخوان. » امام فرمود: « اَنا قلیل الروایة فی الشِّعر ؛ من با اشعار چندان سر و کاری ندارم.» امام سپس ایستاد و بالبداهه ، سرودۀ خود را خواندو به گونه ای جلسه را نصیحت کرد که متوکل و مجلسیانش گریان شدند. امام با آن اشعارِ خود طوفان آفرید و همگان را منفعل و شرمسار کرد.[27]

 4 ـ برخورد قهرآمیز

دخالت مسلحانۀ ائمۀ معصومین  علیهم السلام در مسائل سیاسی برای پاک سازی مَصادِر سیاست از نااهلان بود. واقعۀ کربلا ، تبلورِ راستین این سیاست می باشد. البته هر یک از مواردِ فوق شرایط و زمینۀ سیاسیِ ویژه ای دارد . با توجه به سیاست فوق ، علمایِ راستین و تدوام بخشانِ خطِ ائمۀ معصومین در ادوارِ مختلف تا روزگار ما ، برخوردهای گوناگونی به مقتضایِ زمان با سیاست مداران داشته اند که زمان ما اوجِ ظهور دخالت در سیاست به طور مستقیم است.

 آمیختگی دین با سیاست

امام راحل  قدس سره هشدار می داد:

اگر کسی دین را از سیاست جدا بداند خدا ، رسول و ائمه معصومین را تکذیب کرده است.[28] و تردیدی نیست که نغمۀ جدایی دین از سیاست از سویِ دشمنان اسلام است.[29] زیرا اسلام دینی است که با سیاست آمیخته است . [30] و حکمی که به عنوان احکامِ حکومتی از ولیِّ فقیه صادر می شود حکمِ اولیۀ اسلام است.[31]

امام در کتاب معروف خود (حکومت اسلامی) بر این نکته تأکید دارد که :

ولایتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در ادارۀ جامعه داشت بدون تردید برای ولیِّ فقیه نیز در دوران غیبت، ثابت است.[32] و این از مسائل ضروری و بدیهی است.[33] این ولایت، همان ولایتِ رسول الله   صلی الله علیه و آله است.[34] زیرا برقراری نظام سیاسی غیر اسلامی به معنای نادیده گرفتنِ بُعد سیاسیِ اسلام است.[35] و دخالت در سیاست در رأس تعلمیات انبیا است.[36]

 نماز عبادی ـ سیاسی

نماز جمعه در ایران یکی از دستاوردهای عظیمِ انقلاب اسلامی است، حضرتِ امام قدس سرهدر کتاب کشف الاسرار و تحریر الوسیله به طور مشروح ، دربارۀ  آن مسائلی را بیان کرده اند :

« و بالجملة الجمعة و خطبتاها من المواقف العظیمة للمسلمین کسائر المواقف العظیمة مثل الحج و المواقف التی فیه و العیدین و غیرها و مع الاسف اغفل المسلمون عن الوظایف المهمة السیاسیة فیها و فی غیرها من المواقف السیاسیة الاسلامیة فالاسلام دین السیاسة بشؤونها یظهر لمن له ادنی تدبر فی احکام الحکومیة و السیاسیة و الاجتماعیة و الاقتصادیة فمن توهم ان الدین منفک عن السیاسة فهو جاهل لم یعرف الاسلام و السیاسة .[37] »

حضرت امام  قدس سره در سال 1357 در دیدار با گروهی از علاقه مندان فرمودند: «در خطبۀ نماز جمعه مقدراتِ مملکت باید بیان شود، مسائل سیاسیِ مملکت جریان باید پیدا کند، مسائلِ اجتماعی در مملکت باید جریان پیدا کند ، گرفتاری ها و اختلافات مسلمان ها در آن خطبه ها باید حل شود و رفع شود ، جنایاتِ امثالِ محمدرضاخان باید در این خطبه هایِ جمعه گفته شود وانتقاد شود، راه هایی که ممکن است با آن راه ها آن جانی ها را از بین برد در نماز جمعه باید گفته شود. نماز جمعه عبادت است ، لیکن عبادتی که مُدغم در سیاست است. سیاست در عبادت مدغم است . [38]»

در نگرشِ امامِ راحل  قدس سرهعبادت ، غیر از سیاست و سیاست ، جدایِ از عبادت نیست ، هر چند که کج اندیشان و مخالفانِ دین تلاش دارند تا این دو را جدای از یکدیگر معرفی کنند. بر این اساس ، آن حضرت از قلم به دستان می خواهد تا حقیقت را برای مردم توضیح دهند . امام  قدس سرهدر وصیت نامۀ الهی خود می فرمایند :

« این جانب در این وصیت نامه ، با اشاره می گذرم ، ولی امیدِ آن دارم که نویسندگان و جامعه شناسان و تاریخ نویسان ، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند . و آن چه گفته شده و می شود که انبیا ـ علیهم السلام ـ به معنویات کار دارند و حکومت و سر رشته داریِ دنیایی ، مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می کردند و ما نیز باید چنین کنیم ، اشتباهِ تأسف آوری است که نتایجِ آن به تباهی کشیدنِ ملت هایِ اسلامی و باز کردن راهِ استعمار گران خونخوار است ، زیرا آن چه مردود است حکومت های شیطانی و دیکتاتورها و ستمگری است که برای سلطه جویی و انگیزه های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده اند ، جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره ، دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل می کند و اما حکومت حق برایِ نفعِ مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامۀ عدالتِ اجتماعی همان است که مثلِ سلیمان بن داود و پیامبرِ عظیم الشأنِ اسلام  صلی الله علیه و آله و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند، از بزرگ ترین واجبات و اقامۀ آن از والاترین عبادات است، چنان چه سیاستِ سالم که در این حکومت ها بوده از امور لازمه است. باید ملتِ بیدار و هشیارِ ایران با دیدِ اسلامی ، این توطئه ها را خنثی نماید و گویندگان و نویسندگانِ متعهد به کمکِ ملت برخیزند و دستِ شیاطین توطئه گر را قطع نمایند.»[39]

« حوزه و روحانیت باید نبضِ تفکر و نیازِ آیندۀ جامعه را همیشه در دست داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث ، مهیایِ عکس العمل مناسب باشند. » [40] «مجتهد باید به مسائلِ زمان خود احاطه داشته باشد، برای مردم و جوانان حتی عوام هم قابلِ قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهار نظر نمی کنم.»[41] امام  قدس سره از حوزه های دینی و اسلام شناسان راستین انتظار دارد تا به مسائلِ سیاست بپردازند و از این طریق نغمۀ جدایی دین از سیاست را خنثی کنند.

 نتیجه

توجه به واژۀ سیاست و سیاست مدار و کاربردِ اصلی آن در نظام تربیتیِ اسلام این حقایق را اثبات می کند :

الف ) سیاست تصدّیِ امور اجتماعی به منظور اجرای دستورات خدا در میان مردم است.

ب ) پیامبر و امام  علیهم السلام که معصوم از هرگونه خطا و لغزش اند ، می توانند در صدرِ امورِ سیاسی جامعه قرار گیرند و در صورت غیبتِ آنان فقط انسان های عادل و متعبِّد به قانونِ خدا می توانند نایب آنان شوند ، که ولایتِ فقیه در همین راستا مفهوم اصلی خویش را باز می یابد.[42]

ج ) حکومت از آن خدا است: «ان الحُکم الاّ لِلّٰه ... .»[43]

د) حکومت انسان کامل بر جامعه، از دیدگاه اسلام امری ضروری است .

از جمله مشکلِ فکری ـ سیاسی خوارجِ نهروان، همین بود که می گفتند: «اِن الحکم اِلاّ لله . » امیرالمؤمنین  علیه السلام به آنان فرمودند که سخن ، سخن حقی است ، ولی ایدۀ باطلی از آن اراده شده است.[44] و افزود «انه لابد للناس من امیرٍ بَرٍ اَوْ فاجرٍ؛ [45] مردم احتیاج به رهبر دارند، اعم از این که آدمِ نیکوکاری باشد و یا ستمکار.»

کسانی که می گویند در سیاست دخالت نمی کنیم و یا دین از سیاست جدا است ، باید بدانند که سیاست به معنایِ مدیریتِ صحیح و کاملِ جامعه چیزی نیست که اهل آن بتوانند از آن بگریزند.

بدیهی است که سیاست به معنای فریبکاری و دغل کاری مشروع نیست. چنان که امیرالمؤمنین  علیه السلامفرموده اند: « والله  ما معاویةُ بادهیٰ منی و لکنه یغدر و یفجر .» البته سیاستِ مورد نظرِ اسلام همان است که امام مجتبی  علیه السلامفرمودند: « ندبنا الله  لسیاسة الامة . » و ائمۀ معصومین در سیاست دخالت کرده و از این راه بشر را به سوی کمال ، رهنمون می شدند مگر وقتی که زمینه برای دخالت مستقیم مهیا نبوده است ، در آن صورت در جلوه هایِ دیگر ایفایِ وظیفه می کردند.

 کنگره امام خمینی و اندیشه حکومت اسلامی / مبانی کلامی، ج 1، ص 183.


پی نوشت ها:


[1] . ر . ک : دکتر محمدمعین ، فرهنگ فارسی ، ذیلِ مادۀ سیاست.

[2] . ر . ک : المعجم الوسیط ، ذیلِ مادۀ ساس .

[3] . ر . ک : مجمع البحرین، ذیل مادۀ ساس.

در غرر الحکم در ذیل ماده های مختلف ، کلمه سیاست به چشم می خورد ، از جمله: أصعب السّیاسات نقل العادات ؛ بئس السّیاسة الجور؛ جمالُ السّیاسة العدل فی الامرة و العفو مع القدرة ؛ حسن السّیاسة قواة الرعیة؛ حسن السیاسة یستدیم الرّیاسة ؛ من حسنت سیاسته وَجَبت طاعته ؛ من حسنت سیاسته دامت ریاسته؛ من قَصُرَ عن السّیاسة صَغُرَ عن الرّیاسة؛ ملاک السّیاسة العدل ؛ الریاسة کالعدل فی السّیاسة ؛ الملک سیاسة من سما الی الرّیاسة صبر علی مضض السّیاسة.

[4] . ر . ک : دکتر محمد معین، فرهنگ فارسی ، ذیل ماده سیاست ؛ علامۀ دهخدا ، لغت نامه ، واژۀ سیاست.

[5] . امام خمینی  قدس سره، رساله، مسائل سیاسی و حقوقی.

[6] . ر . ک : دکتر محمدمعین، فرهنگ فارسی ، ذیل ماده سیاست.

[7] . ر.ک : مجمع البحرین، ذیل ماده ساس ؛ محدث قمی، سفینة البحار، ذیلِ ماده حسن.

[8] . ر . ک : محدث قمی ، سفینة البحار ، ذیل ماده حسن.

[9] . ارسطو، سیاست ، ص 132 .

[10] . ر . ک : فروغی ، سیر حکمت در اروپا ، فصل افلاطون ، ج 1 ، ص 189 .

[11] . ر . ک : حسینی ، یاد نامۀ شهید مظلوم آیت الله  بهشتی ، ص 199.

[12] . کوثر ، ج 1 ، ص 386، سخنرانی امام راحل در نجف، 6 مهر 1356.

[13] . وصیتنامه سیاسی الهی امام ره.

[14] . علامه طباطبایی، المیزان، ج 4، ص 116.

[15] . وصیت نامه سیاسی الهی امام ره.

[16] . قال رسول الله   صلی الله علیه و آله: « من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم .»

[17] . سفینة البحار ، ذیل مادۀ جَمَعَ .

[18] . همان .

[19] . همان . ذیل مادۀ عَزَل .

[20] .همان .

[21] . همان ، باب الفاء ، ج 2 ، ص 360 .

[22] . ر . ک : دولت آبادی.

[23] . مصباح الشریعه ، چاپ بیروت، باب 45 ، ص 99.

[24] . ر.ک : اصول کافی ، ج 2 ، ص 163 ـ 164.

[25] . ر . ک : بحار الانوار ، ج 50 ، ص 143.

[26] . ر . ک : همان ، ج 5 ، ص 173.

[27] . همان ، ص 212.

[28] . ر . ک: صحیفۀ امام، ج 20، ص 112 ـ 115.

[29] . ر . ک : ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص 23.

[30] . ر . ک: صحیفۀ امام، ج 10، ص 15ـ17.

[31] . ر . ک: صحیفۀ امام، ج 20، ص 455ـ456.

[32] . ر. ک : حکومت اسلامی ، 172 و 63.

[33] . همان .

[34] . ر . ک: صحیفۀ امام، ج 10، ص 312ـ314.

[35] . ر . ک : حکومت اسلامی، ص 66 و 32.

[36] . ر . ک: صحیفۀ امام، ج 6، ص 76.

[37] . ر . ک : امام خمینی ، تحریر الوسیله، مبحث نمازجمعه ، ج 1 ، ص 426 ، نشر انتشارات اسلامی قم.

[38] . ر . ک: صحیفۀ امام، ج 4، ص 446ـ447.

[39] . وصیت نامۀ سیاسی ، الهی ، بند ب .

[40] . صحیفۀ امام، ج 21 .

[41] . صحیفۀ امام.

[42] . ر . ک : امام خمینی ، ولایت فقیه، ص 29 .

[43] . یوسف 12 آیۀ 40 .

[44] . نهج البلاغه، خطبه 40.

[45] .همان.

. انتهای پیام /*