متفکر بود و اهل سیاست. سیاستش به روز بود. شجاع بود و بی باک. مقابل حرف زور می ایستاد. می خواست شاه مقابلش باشد یا وزیر، برایش فرقی نداشت. قبای کرباسی می پوشید و روی زیلویی می خوابید. او مدرس بود.
در روز 14 شهریور ماه سال 1360 دو تن از مجاهدان و نیروهای خدمتگزار و وفادار به نظام جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند. حضرت امام یک روز بعد در پیامی شهادت آیت الله قدوسی و سرهنگ دستگردی را تسلیت گفتند.
امام خمینی(س) در خصوص آفتها و کجرویهایی که می توانند به عنوان خطرات جدی انقلاب اسلامی را تهدید نمایند، هشدار داده و با توجه به تشابهات فراوان انقلاب مشروطیت با انقلاب اسلامی، همه جا، حادثه تاریخی مشروطیت را به عنوان شاهدی بر گفتار خود، مثال زده اند.
این جریان در کار بود که مردم را از شما جدا کند... این آقای بهشتی مسلمان، متعهد، مجتهد، این چه کرده بود که تو تاکسی می نشستی، می دیدی که دو نفر آدم به هم می رسند یک حرفشان فحش به اوست؟! تو اجتماعات، یک دست های مرگ بر کی، ... خوب، شما ببینید چه ظلمی [بود] به یک همچو موجود فعالی، که مثل یک ملت بود برای این ملت ما با چه حیله هایی این را می خواستند بیرون کنند.
ما، اصلاً، مبارزه مان، انقلابمان، و همه برنامه های حکومتی مان، به نیابت از ایشان است; چون، به عقیده شیعه، مشروعیت حکومت، در زمان غیبت، با اذن ایشان و خواست مردم است.
در جریان بیماری و رحلت جانگداز یادگار گرامی حضرت امام خمینی(س) علاوه بر پیامهای تسلیت خارجی، نامه ها و پیامهای بسیار زیادی از سراسر کشور اعم از تقاضای اهداء قلب و اعضاء بدن یا تسلیت و ابراز همدردی به بیت معظم حضرت امام خمینی رسید حضور، ضمن تشکر و قدردانی از نامه های مخلصانه این عزیزان، نظر خوانندگان گرامی را به قسمت هایی از این نامه ها جلب می نماید.
در شهر کوچک خمین تنها یک در بر روی مردم باز است. تنها یکجا ملجأ محرومان است و دلها فقط در یک خانه آرام می گیرد و آنجا جایی جز بیت و منزل حاج آقا مصطفی خمینی نیست. خانه ای قلعه مانند که در پس دروازه محله سادات در شرق خمین واقع شده است، خانه ای نه چندان بزرگ که دو برج بلند در شمال و مشرق آن چشمها را به سوی خود می خواند.
محکومیت این حادثه قطعی است. نکات بسیار حساسی که در بعضی از این نوشتارها وجود دارد که در خور کمال توجه و دقت است.در اعلامیه بعضی از علمای بزرگ این اهانت و جریان زاییده افکار منافقان و محرکین این جریان دشمن نظام وانقلاب معرفی شده اند.جالب توجه است هر چند آن هیاهو و جنجال در سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی از قول مقام معظم رهبری به وسیله عده ای معدود صورت گرفت اما محرکین قطعا (در بیان آیت الله راستی کاشانی) از منافقین اند که این عده معدود را اغفال و در مقابل اسلام و نظام اسلامی قرار داده اند. ما از بررسی آراء مراجع و علما حوزه مقدسه علمیه به این نتیجه می رسیم که این ظلم آشکار(در بیان آیت الله جوادی آملی)که به وسیله جمعی اندک(در بیان مقام معظم رهبری، آیت الله وحید خراسانی،آیت الله مظاهری،آیت الله محقق داماد،آیت الله راستی کاشانی،آیت الله ملک حسینی،آیت الله مبشر کاشانی)انجام گردید باید جبران گردد(آیت الله صافی گلپایگانی و دیگران)و به نظر می رسد آن چه در درجه اول اهمیت است و خود بازدارنده از تکرار موارد مشابه در آینده است شناخت عاملین اولیه و محرکین این جریان است و این شناسایی برای هموار نمودن مسیر انقلاب اسلامی ضروری است.
مردان تاریخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان باید بدانند هاشمی زنده است چون نهضت زنده است.
مشکلی که رژیم پهلوی در ایران به وجود آورده بود، ایجاد جامعه ای بسته و حکومتی مطلقه بود. جامعه ای که در آن مشارکت فکری و عملی نبود؛ آزادی در تمامی ساحت ها معنایی نداشت؛ انتخابات و رقابت در سیاست بازیچه ای بیش نبود؛ جامعه ای که تمام تلاش خود را برای کنار زدن دین در عرصه اجتماعی گذاشته بود.
امام در آن دوران خفقان باری که در زندان به سر می بردند، به وسیله برخی از افسران و سربازان مخلص و متعهدی که با ایشان سر و کار داشتند، توانستند ارتباط هایی با یاران و نزدیکان خود در بیرون از زندان برقرار سازند و پیام هایی با آنان رد و بدل کنند. امام به وسیله سربازان و نگهبانانی که شیفته شخصیت و عظمت امام شده بودند، پیام های شفاهی و گاهی کتبی به بیرون از زندان دادند و پاسخ گرفتند.
امام خمینی(س) در زمره رجال و شخصیتهای نادر و بی نظیر تاریخی هستند که از حوادث اعصار، متوالیاً درسهای فراوانی آموخته و بدینسان هنرمندانه با تلفیق دین و سیاست، بزرگترین رویداد تاریخ معاصر را رقم زدند.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(س) در شرایطی طلوع کرد که جامعۀ سیاسی ایران با عبور از گذرگاههای حساس تاریخی و آکنده از تجربیات و مبارزات سیاسی، رهبری جدید و توانمندی را انتظار می کشید. پذیرش این رهبری و محتوای ایدئولوژیک انقلاب، امری دفعی و تصادفی نبود، بلکه انتخابی بود که در فرآیند مبارزات ملت ایران در تاریخ دویست سالۀ معاصر و در بستر آزمون رهبران و شیوه های مختلف سیاسی و مبارزاتی به دست آمد.
من مختصراً قصه ای که واقع شد عرض می کنم. ما که از ترکیه وارد عراق شدیم، بعد هم وارد نجف، از طرف دولت عراق کراراً آمدند و اظهار داشتند که عراق مال شماست، و هر جا باشید، هر جا بخواهید، هر کاری داشته باشید انجام می دهیم. تا دولتها تغییر کرد. یکی پس از دیگری تغییر کرد، و منتهی شد به این اواخر، که ما مقتضی دیدیم بیشتر از آن مدت در عراق فعالیت بکنیم.
یک الطاف خفیه ای خدای تبارک و تعالی دارد که ماها علم به آن نداریم، اطلاع بر او نداریم. (صحیفه امام؛ج3، ص235)
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.