متفکر بود و اهل سیاست. سیاستش به روز بود. شجاع بود و بی باک. مقابل حرف زور می ایستاد. می خواست شاه مقابلش باشد یا وزیر، برایش فرقی نداشت. قبای کرباسی می پوشید و روی زیلویی می خوابید. او مدرس بود.
امروز روزى نیست که در خانه نشست و دعا خواند؛ روز مبارزه است. روزى است که دشمن به دین حمله مى کند و ما باید در مقابل بایستیم؛ و من تا آخرین قطره خونم مى ایستم؛ و شما هم باید به همه بگویید و در منابر به مردم برسانید که خطر، دین را تهدید مى کند. اگر ما کارى به دولتی ها نداشته باشیم، آنها کار دارند. خطر به قدرى زیاد است که هر کس درک کند، نمى تواند راحت بنشیند؛ و علت اینکه اگر بعضى ساکت بوده اند، مطلب را نفهمیدند.
در پی به شهادت رسیدن آیت الله دکتر بهشتی و 72 تن از یاران ایشان در دفتر حزب جمهوری اسلامی واقع در سرچشمه تهران، حضرت امام خمینی (س) پیامی خطاب به ملت ایران صادر کردند. در بخشی از این پیام که در تاریخ 9 تیر 1360 صادر شد، ایشان فرمودند که بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان شد.
به طورى که خبر شدم و نوشته اند به من، کارشناس هاى اسرائیل مشغول بپاداشتن این جشن هستند و این تشریفات را آنها دارند درست مى کنند این اسرائیل که دشمن با اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است، این اسرائیل که «مسجد اقصى» را خراب کرد و دیگران مى خواستند ترمیم کنند و روپوشى کنند جرم اسرائیل را، براى این اسرائیل نفت از ایران رفته است. اینها شاه هایى است که برایشان باید جشن بگیرید!
پشتیبانى و حمایت علماى اعلام و روحانیان ایران از امام، تنها به صدور اعلامیه، تلگراف و نامه محدود نگردید، بلکه از علماى طراز اول حوزه هاى علمیه قم و مشهد تا علماى عالی مقام شهرستان ها به منظور نشان دادن حد اعلاى هماهنگى و اتحاد به تهران هجرت کردند و رسماً از رژیم شاه خواستار آزادى بى قید و شرط امام شدند.
«دستگاه قضایی کشور ما، متأسفانه استقلال خود را از دست داده و به صورت آلتی در دست هیأت حاکمۀ ایران قرار گرفته است. لذا صلاحیت ندارد که مرا محاکمه کند. البته اگر روزی محکمۀ صلاحیتداری که خارج از نفوذ دستگاه حاکمه باشد تشکیل شود، من حرف های خودم را خواهم زد.»
امام از هرگونه حرکتى که شائبه آینده سازى براى خویشتن داشته باشد سخت گریزان بود و از این رو نمى خواست کارى را که علماى طراز اول نجف انجام داده اند، تقلید کند و از این راه، خود را در ردیف آنان قراردهد و این از روح خداجویى، سلوک عرفانى و تهذیب نفس امام ریشه مى گیرد، چنانکه در شب سه شنبه 12 خرداد ماه 49 وقتى خبر درگذشت حکیم به نجف رسید امام آن شب را نخوابید و شب را به دعا و تفکر گذراند.
امام خمینی برخلاف برخی از افراد معتقد بود که هر چه از آغاز و مبدأ نهضت دور می شویم و فاصله می گیریم، لازم است این مناسبتها را پررنگتر و جدی تر و باشکوهتر برگزار کنیم نه اینکه به مرور زمان آنها را به فراموشی بسپاریم. امام نه برای یک سال یا ده سال. تأکیدهای مکرر امام مبنی بر بزرگداشت این روز، به قدری قوی است که هرگونه غفلت را از ذهن، زبان، فکر و اندیشه ما می زداید.
رژیم تردید نداشت که در ماه محرم سخنگویان مذهبى پیرو امام خمینى، از جنایتهاى دستگاه سلطنت سخن خواهند راند. ساواک براى پیشگیرى از آن چه در وقوعش شکى نبود جمعى از گویندگان مذهبى را احضار کرد و با تهدید و ارعاب به آنان یادآور شد که در سخنان خود سه مطلب را رعایت کنند: بر ضد شخص اعلیحضرت(!) سخنى نگویند؛ از اسرائیل و آن چه مربوط به اسرائیل است چیزى نگویند؛ نگویند اسلام و قرآن در خطر است و دستگاه را ضد اسلامى نخوانند!
خرداد 1357 در حالى فرا مى رسد که سرتاسر ایران، یکپارچه خون و آتش است و مردم با فریادهاى «تا شاه کفن نشود، این وطن، وطن نشود»، سرنگونى رژیم شاه را خواستارند. شرق و غرب هنوز از شاه حمایت مى کنند. رژیم بعث عراق، امام خمینى (س) را در فشار قرار داده و آمدورفت ایشان را زیر نظر دارد. سالگرد فاجعۀ خونین 15/خرداد/1342 فرا مى رسد و زمینه اى مناسب فراهم مى آید تا امام بیاناتى تاریخى ایراد فرمایند.
به موجب گزارش مأمور ویژه این ساواک طبق اطلاع واصله روز 9 /3 /42 عده اى از بازاری هاى تهران به ملاقات خمینى رفته و یکى از آنها به وى اظهار نموده بازاریهاى تهران مى خواهند در روز عاشورا دستجاتى به قم بیاورند و براى اینکه جلب توجه مأمورین نشود، به طور متفرق خواهند آمد و چون شایع است که دولت مى خواهد عده اى را به قم بیاورد، شما مواظب باشید.
در گزارش ساواک در اینجا آمده است که: «در این موقع خمینى از حضار سؤال مى کند: مردم لرستان در چه حالند؟ مى گویند: راجع به مدرسه فیضیه خیلى ناراحت هستند و قصد دارند همین روزها طومارى مبنى بر پشتیبانى از علماى قم درست کنند. و خمینى به سخنانش ادامه داد: اتفاقاً اکثر شهرستانها طومارهایى به همین منظور نوشته و به قم آورده اند. البته ما خیلى ممنون شدیم که مردم شهرستانها درباره دین، این طور با ما همکارى مى کنند.»
دانشگاه ها تعطیل و تظاهرات مردم و دانشجویان ادامه داشت، فرار سرمایه داران بزرگ از کشور آغاز شده بود. بجز امام که با قاطعیت رفتن شاه و پیروزى ملت را نوید مى داد. به جز مردمى که به گفته هاى امام به عنوان عارف مجاهد و مرجعى روشن ضمیر اعتقاد داشتند دیگران از تحلیل گران خارجى و سیاستمداران رژیم گرفته تا احزاب و شخصیتهاى مذهبى و سیاسى مخالف رژیم عموماً امکان حذف شاه و از آن مهمتر برچیدن بساط سلطنت در ایران را امرى ناممکن مى دانستند.
امام خمینی(س) پس از نگارش کتابهایی نظیر شرح دعای سحر، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، شرح چهل حدیث، سر الصلاة و آداب الصلاة، در فضای سال های دهه 1320 به نگارش کتاب کشف اسرار پرداختند که ردیه ای بر جزوه اسرار هزار ساله علی اکبر حکمی زاده می باشد.
در این بیانیه، حضرت امام ضمن بررسی و تحلیل اوضاع گذشته، حال و آینده مردم، قیام برای خدا را تنها راه اصلاح جهان عنوان کرده که آن، فلسفه بعثت همه انبیای الهی بوده است. ایشان در ادامه، دلایل بدبختی مسلمانان و ملت ایران را تشریح می کنند و در قسمت دیگری، مسؤولیت سنگین علما و روحانیان را برشمرده و عواقب زیانبار غفلت سیاسی آنها را متذکر می شوند. در ادامه، ایشان صریحاً علمای اسلام و جامعه اسلامی را به قیام عمومی فراخواندند.
این جانب براى بزرگداشت این شخصیت علمى و مجاهد، که از مفاخر حوزه هاى علمیه و از مراجع دینى و متفکران اسلامى بود، از روز چهارشنبه سوم اردیبهشت به مدت سه روز عزاى عمومى اعلام مى کنم، و روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت را تعطیل عمومى اعلام مى نمایم، و از خداوند متعال خواستار جبران این ضایعه بزرگ و عظمت اسلام و مسلمین مى باشم.
امام شخص شاه را که در همان روزها طى سخنرانى اى گفته بود که: «ما کهنه پرستى و افکار ارتجاعى را مى کوبیم و...» مورد حمله قرار داد و با فراز زندۀ «مردک باز دست از حرف هایش بر نمى دارد و به افکار اسلامى نسبت کهنه پرستى و ارتجاعیت مى دهد» بار دیگر رسالت خویش را در راه بت شکنى دنبال کرد. این حملۀ صریح و کوبندۀ امام به شاه، بازتاب ژرف و شگفت انگیزى در محافل ملى و مذهبى ایران داشت.
یکی از جلوه های این رهبری پس از تبعید، پیام ها و سخنرانی های ایشان برای مردم و نوشتن نامه های سرگشاده خطاب به برخی افراد بود که روح تازه ای در کالبد مبارزات می دمید و خط را روشن می نمود. یکی از آن نامه های سرگشاده، نامه ایشان در تاریخ 26 فروردین 1346 خطاب به نخست وزیر وقت، امیر عباس هویدا، است.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.