متفکر بود و اهل سیاست. سیاستش به روز بود. شجاع بود و بی باک. مقابل حرف زور می ایستاد. می خواست شاه مقابلش باشد یا وزیر، برایش فرقی نداشت. قبای کرباسی می پوشید و روی زیلویی می خوابید. او مدرس بود.
در روز چهارم آذرماه سال 1335 حضرت امام خمینی(س) نگارش حاشیه بر کتاب عروه الوثقی را به پایان رسانیدند.
زمانى که غائله انجمنهاى ایالتى و ولایتى مطرح شد و امام خمینى(س) در یک رویارویى مستقیم و همه جانبه به مخالفت با آن برخاستند، با وجود آگاهى کامل بر جزئیات طرح و نقشۀ شاه و اطرافیانش، همیارى و همگامى مردم را نادیده نگرفتند و آن را ـ پس از اتکال به خداى بزرگ ـ مهمترین پشتوانه براى ادامۀ مبارزه دانستند.
امام در پاسخ به این سوال که تحریکات مشکوک و حملات مستمرى وجود دارد که روابط بین عرب و عجم و ترک و کُرد و... را تیره گرداند. چه راه حلى براى خنثى کردن این توطئه پیشنهاد مىکنید و در این مورد چه نظر دارید؟ فرمودند: «کسانى که اهل قلم و بیان هستند، باید این مسائل را براى مردم توضیح دهند و اسلام را به مردم معرفى کنند، و بگویند که اسلام براى ملیت خاصى نیست و ترک، فارس، عرب و عجم ندارد
نکته مهمی که در سیره حضرت امام وجود دارد، بحث قانون گرایی حضرت امام است. ایشان کاملا در گفتار و عمل قانون گرا بودند و به هیچ وجه تخطی از قانون را برنمی تافتند. این را از بدو ورود به ایران و پس از انقلاب نشان دادند.
امام تابستان ها به تهران، امامزاده قاسم تشریف میآوردند و مدتی در آنجا بودند. ایشان بر حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج حسین رسولی که روحانی و مورد اعتماد مردم شمیرانات به ویژه امامزاده قاسم بودند، وارد میشدند. آنجا تعدادی از ما که مشتاق شده بودیم به زیارت ایشان توفیق پیدا می کردیم
در آن اتاق قدم می زدم و اجازه خروج از آنجا را نداشتم و تنها حسن بیگ همدم و هم صحبت من بود. او آدم شوخی بود و تلاش می کرد در آنجا به من بد نگذرد. گاهی از شهرهای ترکیه برایم تعریف می کرد. گاهی لطیفه می گفت تا مرا بخنداند. حتی زحمت آشپزی را هم می کشید
ارتش عراق که در 31 شهریور 1359 حمله گسترده ای را علیه ایران آغاز کرده ، موفق شد نواحی زیادی از خاک کشور ما را به تصرف خود درآورد. در این زمان در ایران آمادگی لازم برای مقابله با نیروهای متجاوز بعثی وجود نداشت و مقاومت ها و عملیات اندک علیه آنها هم با شکست مواجه می شد که تصرف خرمشهر و حصر آبادان توسط نیروهای عراق از آن گونه به شمار می رود. اما رهبری داهیانه حضرت امام که تکیه گاهش خدا و مردم خداجو بودند، به تدریج زمینه پیروزی در اردوگاه خودی و شکست در جبهه دشمن را فراهم آورد
در شب روز یازدهم آبان (سال 42 ) به واسطه اعدام طیب حاج رضایی و اسماعیل حاج رضایی از بار فروشان میدان تره بار تهران که با قیام 15 خرداد همراهی نشان داده بودند، سید عبدالحسین دستغیب سخنرانی خود را که حاکی از تأثر وی بود به کوتاهی برگزار کرد. گزارشگر ساواک بسیاری ...
طیب از سال 1330 تا 1342 از میدان داران به نام میوه و تره بار تهران بود و به کار خرید و فروش میوه و تره بار مشغول بود. او در دوران زندگی اش دو همسر و هفت فرزند داشت. آنجه در ادامه می آید مصاحبه یکی از نشریات با یکی از فرزندان پهلوان طیب حاج رضایی به نام بیژن حاج محمدرضا است.
...همان روزهای نخست جنگ تحمیلی، محمد حسین تصمیم می گیرد که به جبهه برود و با متجاوزان بعثی بجنگد. زمزمه رفتن را در خانواده و بین دوستانش می افکند. در یکی از بیمارستان های کرج خود را به یکی از دوستانش که بستری بود، می رساند و با او خداحافظی می کند و از جبهه و جنگ برای او می گوید و تکلیف الهی خود را گوشزد می کند. یک روزکه به بهانه خرید نان از منزل خارج شده بود، مبلغ 50 تومان را به دوستش می دهد و از او می خواهد که نان را بخرد و به منزل آن ها ببرد...
یکی از روزها که در خدمت آقای علامه بودیم ، راجع به علمای قم و سفر چند سال قبل ایشان به قم بحث شد. ایشان ماجرای سفرش به قم را توضیح می داد و در ضمن بحث ، شروع به تجلیل از امام کرد.
تنها کتابی که نام امام در آن نوشته شده بود توضیح المسائل محشّای آیت الله العظمی بروجردی بود که در کنار نام دیگر مراجع تقلید، اسم امام خمینی به صورت «خ....» نوشته می شد. قبل از ارتحال حاج آقا مصطفی هیچ واعظی اجازه نداشت حتی برای بیان مسائل شرعی نام امام را بر زبان جاری کند. نویسنده توانا استاد محمدرضا حکیمی وقتی آرزوهای بزرگ هنرمندان و متفکران و مصلحان نام آور جهان را در کتاب «آوای روزها» ترسیم می نمود، پس از ذکر آرزوهای حضرت امام خمینی ـ البته بدون ذکر نام و با گذاشتن چند نقطه به جای کلمه «خمینی» ـ مظلومیت و تنهایی او را با این عبارت زیبا و ماندگار بیان کرده بود...
آیت الله سید روح الله خاتمی فرزند عالم فاضل آیت الله سید محمدرضا خاتمی، اوایل آبان ماه ۱۲۸۵ ش (اوایل رمضان ۱۳۲۴ ق) در شهرستان اردکان از توابع استان یزد چشم به جهان گشود. آیت الله خاتمی در نوشته ای خود را چنین معرفی می کند: نام من «سید روح الله خاتمی» است. بر حسب نوشته ای که از پدرم در پشت قرآنش باقی مانده است.
حضرت امام خمینی(س) وصیت نامه شخصی خود را در 6 بند تنظیم کردند و فرزندشان سید احمد خمینی را وصی خود قرار دادند. نداشتن هیچگونه وجه پول شخصی، نداشتن هیچگونه وسیله زندگی به جز خانه قم، قضای پنج سال نماز و روزه احتیاطاً، سفارش در مورد خدمت به نظام جمهوری اسلامی و سفارش به فرزندان مبنی بر رفتار شایسته با مادر و سایر بستگان از جمله مطالب سفارش شده در این وصیت نامه است.
روزهای آبان 1357 در روند انقلاب اسلامی، از پرکارترین روزها برای حضرت امام خمینی(س) در نوفل لوشاتو است. مصاحبه های متعدد روزانه، سخنرانی های پی در پی در جمع مراجعین، ملاقات ها و دیدارهای گوناگون، صدور اعلامیه ها، گرفتن اخبار مختلف از ایران و...
امام خمینی(س) در 4 آبان 1343 علیه کاپیتولاسیون اعتراض و افشاگری کردند. به این مناسبت عناوین برخی کتاب هایی که در سال های اخیر با موضوع کاپیتولاسیون نگارش یافته اند، معرفی و محتوای مختصری از آن ها ارایه می شود.
سخن از مرگ مشکوکى است در مهاجرت که بحق «شهادت» لقب گرفت. مرگى موج آفرین در تاریخ انقلاب اسلامى ایران که از آن باید به عنوان «کانون زلزله هاى سیاسى تاریخ انقلاب» یاد کرد. سخن از مرگى است که موج آن در سال 56 همۀ محاسبه ها و معادله ها را در ایران به هم ریخت و حضرت امام(س) از آن به عنوان یکى از «الطاف خفیّۀ الهى» یاد کرد.
مىگفتند: زنگى را به زنجیرى متصل ساخته بود و آن را از اتاق نشیمن تا پشت کاخ امتداد داده تا اگر کسى با او کارى دارد و شکایتى زنجیر را بکشد. یک روز شیرى خود را به زنجیر کشید و انوشیروان به دنبال او راه افتاد. شیر او را به بیشه برد و تفهیم کرد که وضع حمل، مادهاش را آزار مىدهد. انوشیروان طبیب آورد و ...
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.