ترجمۀ حدیث شریف، تا آن جا که مناسب ترجمه است که تعدید جنود می فرماید، چنین است که:
سماعة بن مهران گوید که: من نزد ابوعبدالله جعفر بن محمّد ـ علیه السلام ـ بودم و در نزد او جماعتی از دوستانش بودند، از عقل و جهل سخن جریان یافت، حضرت صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: عقل و لشکر او و جهل و لشکر او را بشناسید تا هدایت شوید.
سماعه گفت، من گفتم: فدای تو گردم ما چیزی نمی شناسیم مگر آنچه را که تو به ما بشناسانی.
آن حضرت فرمود: همانا خدای تعالی آفرید عقل را ـ و آن اوّل مخلوق از عالم ارواح است ـ از طرف راست عرش از نور خود؛ پس به او گفت: رو برگردان، او رو برگردانید. پس از آن به او گفت: روی بیاور، روی آورد. فرمود خدای تعالی: آفریدم تو را آفریدۀ بزرگی و کرامت دادم تو را بر جمیع مخلوقات خود.
فرمود حضرت صادق [علیه السلام] : پس از آن خلق فرمود جهل را از دریای شور تلخ تاریک؛ پس گفت به او: پشت کن، پشت نمود. پس از آن گفت
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 19 به او: روی آور، روی نیاورد. فرمود به او: سرکشی کردی پس دور نمود او را.
پس از آن، قرار داد از برای عقل هفتاد و پنج لشکر. چون جهل دید آنچه را که حق به او اکرام کرد عقل را و آنچه را عطا فرمود به او، عداوت او را در نهاد خود گرفت.
پس جهل گفت: ای پروردگار! این آفریده ای است مثل من؛ آفریدی او را و تکریمش فرمودی و قوّتش دادی و من ضد اویم و نیست برای من توانائی به او. به من نیز عطا کن از لشکر، مثل آنچه به او عطا فرمودی.
فرمود: آری. پس اگر بعد از این گناه کردی، تو و جند تو را از رحمت خود خارج کنم. گفت: راضی شدم. پس عطا فرمود به او هفتاد و پنج لشکر.
بعد حضرت صادق [علیه السلام] شروع فرمود به شمارش جُند عقل و جهل که پس از این به تفصیل ـ ان شاء الله ـ به بیان آنها پردازیم و ما ناچار، بر خلاف میثاق خود که در اوّل این رساله اشارت به آن نمودیم، که تعرّض به مطالب علمیّه نکنیم، به بعض نکات علمیۀ صدر این حدیث ـ که جز این طریق راهی ندارد ـ با اختصار و اجمال اشارتی می نمائیم.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 20