
برای فاطمه، همسر
برای دختر خورشید
علی از هر کسی بهتر
چراغ خانهام لالا
گل دُردانهام لالا
علی شیر خدا، لالا
علی مشکلگشا، لالا
شب تاریک نان میبرد
برای بچهها، لالا
لالا مشکلگشای من
گل باغِ خدای من
حسن فرزند آنها بود
حسن مانند بابا بود
شهید از زهر دشمن شد
حسن یک کوه تنها بود
لالا کوهِ بلند من
شراب و شعر و قند من
علی فرزند دیگر داشت
جوانی کوهپیکر داشت
همیشه حضرت عباس
به لب نام برادر داشت
و میخواست او را شاخ بزند، که گاو وحشی با خشم سرش فریاد کشید: «آهای بز پُررو! همانجا بایست و از سر جایت تکان نخور! فکر کردهای از تو میترسم؟ نه، اشتباه کردهای! این ترس و وحشت من از شیر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 511صفحه 8