من نوکر بابا نیستم!
احمد اکبرپور
مثل همین حالا از توی بالاخانه حیاط را وصف کرده بودم: یک در چوبی که از لای درزهای آن میتوان درخت گز توی کوچه را دید. روی چفت آهنیاش یک بز کوهی کشیدهاند. اتاقها را دورتادور حیاط ساختهاند. اول اتاق پدر است، بعد انبارِ کاه و یونجه که از راه دریچهای به طویله چسبیده است. هفت- هشت قدم دیوار لخت است تا میرسد به کنج نبش که مستراح قرار گرفته است. تا اینجا دیوار خانهی ما و عمو با هم یکی بود. ما همگی توی اتاق پنجدری میخوابیدیم. اتاق بزرگ و دنبالهداری که با قدمهای من میشود چهل و چهار تا و با قدمهای «ساره» سی و هفت تا. بعد آشپزخانه است که میانش چاله آتش قرار گرفته و جای هیزمها روی سکوی انتهای آن است. دیوارهای
قسمت گوشتی میوه لیچی، به هضم غذا کمک میکند. معمولاً در هنگام بزرگ شدن غدهها و تومورها استفاده میشود و میوه و برگ درخت لیچی برای درمان گزیدگی جانوران سمی توصیه شده است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 488صفحه 33