از ((جوامعالحکایات))- عوفی
پادشاه زیرک و دزدان جواهرات
محمدعلی دهقانی (دانا)
قسمت اول
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود.
«قُباد»، پدر انوشیروان، پادشاه بزرگ ساسانی بود. در زمان او، کشور ما بزرگ و آباد و ثروتمند بود و نامِ ایران در جهانِ آن روز به بزرگی بُرده میشد. قصههای زیادی از زمان حکومت این پادشاه و پسرش انوشیروانِ عادل، نقل شده است، که بیشتر آنها شیرین و شنیدنی است. یکی از این قصهها، مربوط به زمانی است که مقداری از جواهرات گرانبهای خزانه دزدیده شد.
آن روز خزانهدارِ قصر، پیش قُباد رفت و با نگرانی به او خبر داد که قسمتی از جواهراتِ بسیار گرانبهای خزانه را دزدیدهاند!
قُباد از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شد و به عدهای از مأموران امنیتی قصر دستور داد تا به جستوجوی دزدها بپردازند و آنها را دستگیر کنند.
یکی از دستاوردهای مهم سفرهای فضایی یا فضاپیما (شاتل) در سال 1994 بهدست آمد. در این سال
مجلات دوست کودکانمجله کودک 464صفحه 8