پغورقاطی رفت توی هال و ماشین لباسشویی را روشن کرد تا برنامه هایش را تماشا کند . پغورقاطی عاشق فوتبال بود . نشست روی مبل ، یک دکمه را زد ، فیلم سینمایی بود . ماشین لباسشویی پوف پوف پودر و شرشر آب گرم ریخت رویش و مثل چرخ و فلک آن را چرخاند و شروع کرد به شستن . ماشین لباسشویی خیلی خوشش آمد؛ اولین بار بود که چیزی به این سبکی را می شست .
پغور قاطی یک دگمه دیگر را زد . فوتبال بود . لباسشویی یک پیمانه پودر گرفت و آب را گرم کرد و بازیکن ها و مربی ها و داورها و تماشاچی ها و گزارشگرها را چرخاند و چرخاند و شست و شست و شست . برنامه ی شستشو که تمام شد ، خبری از مربی و گزارشگر و بعضی از تماشاچی ها نبود . پغور قاطی زد یک کانال دیگر. اما انگار همه چیز قاطی شده بود . یک دگمه ی دیگر را زد . درست نشد . لباسشویی را خاموش و روشن کرد . درست نشد . پغورقاطی بلند شد و دو سه ضربه به ماشین زد . آن را خاموش کرد و رفت خوابید.
صبح که شد پغور قاطی رفت توی آشپزخانه تا لباسهایش را از توی ماشین ، یعنی از توی تلویزیون بردارد و بپوشد و برود . تلویزیون هم که نمی توانست لباس بشوید ، همین طور یک ریز لباس چرک پخش می کرد. پغورقاطی شلوار و پیراهن و جوراب کثیفش را برداشت و پوشید . آن قدر عصبانی بود که یادش رفت دگمه های پیرهنش را ببندد. با همان سرو وضع رفت اداره تلویزیون شکایت کند .
پغورقاطی تا رسید توی اداره قاطی کرد و شروع کرد به داد و بیداد کردن و گفت :«اینا دیگه چیه که شما پخش می کنید؟ کی فوتبال بدون مربی و گزارشگر دیده ؟»
رئیس اداره تلویزیون گفت :«اصلاً تقصیر مانیست . مشکل یک جای دیگه س . ما احتمال می دیم که یک خراب کاری هایی داره انجام می شه . حتماً زیر سر رقیبای ماست . اونا دارن این برنامه ها رو پخش می کنند. شما ناراحت نباشید ما درستش می کنیم»
پغور قاطی شلوار چرکش را بالا کشید و گفت :«چه جوری درستش می کنید؟»
__________
نام : سرو هملوک
ویژگی کلی : ارتفاع 40 تا 50 متر - شاخه های جوان حالتی شبیه مو دارند.
محل اصلی رشد :آمریکای شمالی
مجلات دوست کودکانمجله کودک 424صفحه 9