حوض می تابید و آب جلو و عقب می رفت. قطره های آب به اطراف حوض می پاشید. نینا خیلی دلش می خواست که برود و در حیاط بازی کند. او گفت :" می دانم چه بپوشم." و به اتاقش رفت. چکمه های پلاستیکی و بارانی بنفش خود را پوشید و چترش را هم باز کرد و بالای سرش گرفت. او تپ تپ از وسط اتاق رد شد و به مادرش گفت:" من می خواهم بروم تو حیاط بازی کنم." و هر دو با هم رفتند توی حیاط نورخورشید درست بالای سر آنها می تابید.
کم کم نینا گرمش شد و با خودش گفت:گ بهتر است بروم بارانی و چکمه ام را درآورم." و تپ تپ به اتاق برگشت ورزها گذشت و پاییز از راه رسید.
نینا از پنجره به بیرون نگاه کرد. برگ های زرد و طلایی در هوا چرخ می خوردند و روی زمین می افتادند. نینا پنجره را باز کرد و نسیم خنگی به داخل خانه وزدیدو. او کمی سردش شد و گفت:" حالا دیگر می دانم که چه بپوشم؟"
او ژاکت قرمز زیب دار آستین بلندش را پوشید و به اتاق آمد و به مادرش گفت:" حالا دیگر برای بازی کردن آماده ام." واز مادرش خواست تا در بستن زیپ ژاکتش به او کمک کند. مادر زیب ژاکت نینا را بست و لبخندی زد و گفت:" آفرین دخترم. تو حالا کاملا آماده بیرون رفتن هستی. تو دیگر یاد گرفته ای که در هر فصلی چه لباسی را بپوشی." سپس نینا و مادرش با همدیگر برای گردش به پارک رفتند.
معماری چینی
سابقه ی چینی ها در ساخت بنا به سه هزار سال پیش برمی گردد. آنها از چوب و سنگ در ساخت بنا، بیش از سایر مصالح استفاده می کردند. سقف های لبه دار از دیگر ویژگی های معماری چینی است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 420صفحه 16