بالاخره "نینا" یاد گرفت که چه بپوشد؟
نویسنده: لیزا ویلر
مترجم: مینا اخباری آزاد
نینا از پنجره به بیرون نگاه کرد. برف همه جا را سفید کرده بود و قندیل های یخ از سقف آویزان شده بود و آب، قطره قطره از این قندیل ها در حوضچه کوچکی که د ر پیاده رو درست شده بود می چکید. وقتی نینا چشمش به حوضچه کوچک آب افتاد روزهای گرم تابستان به یادش آمد و با خود گفت:" می دانم که برای بیرون رفتن چه باید بپوشم؟"
او رفت و لباس های غواصی زرد و نارنجی اش را از کمدش برداشت و پوشید. به جای کفش هم کفش های پلاستیکی بز رنگی را پوشید که شکل پاهای قورباغه بود و با آن چلپ و چلپ از وسط اتاق رد شد. او در حالی که به سوی در میرفت به مادرش گفت:" من می رو توی حیاط بازی کنم."
مادر بیا با دیدن او لبخندی زد و در را برایش باز کرد. مادر یک گلوله برف داشت، آن را گرد گرد و در دستهای نینا گذاشت نینا گفت:" وای خیلی سرده من
معماری در آمریکای باستان
بنای هرمی شکل قوم مایا در مکزیک قدیمی ترین بنای به جا مانده از این تمدن در جهان است. این نبا "پاکال" نام دارد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 420صفحه 14