کوتولۀ ما عاشق سنگ هم میتواند بشود؟ خوب
بعدش چی؟ ها! دیدی حالا اما کوتوله اگر عاشق ماه شود. خوابش نمیبرد و تا صبح به ماه نگاه میکند و صبح سرکارش چرت میزند و بعد هر شب منتظر ماه میشود و یک سب که ماه به آسمان نمیآید، کوتوله مریض میشود و سرکار نمیرود و غصه میخورد و تازه همان وقت است که همۀ کوتولهها میفهمند یک ماه در آسمان بوده است که آنها هیچوقت آن را نگاه نکردهاند و فقط سرشان را انداختهاند پایین و رفتهاند سرکار و برگشتهاند خانهشان. بعد کوتولۀ داستان ما را از شهر بیرون میکنند تا بقیه کوتولهها گمراه نشوند. چی؟ داستان بیمزه بود. آن را دوست نداری؟ اصلاً آن را نمیخوانی؟ پایانش خوب نیست؟
خوب تو یک پایان بگو. بگو دیگه. بعد از اینکه کوتوله را از شهر بیرون کردند یک کوتولۀ دیگر بیفتد و دوباره ماه را ببیند و عاشقش شود! آخر این هم شد پایان! که چی؟ شخصیت ما که دو تا شد. میتواند چند تا باشد؟ کی گفته است؟ تو میگویی. این پایان اصلاً خوب نیست. پایان همان بود که گفتم. میخواهی داستان را پاره کنی. داستان را ریز ریز میکنی و میریزی توی سطل آشغال! حالا که به اینجا رسید باید بگویم تو گول خوردی بچه؟ من آن کوتولهای هستم که از شهر کوتولهها بیرون کردهاند. من قصۀ خودم را گفتم. تو هم آن را نوشتی و حالا اسم تو پای این داستان است و تو داستان خودت را هیچوقت پاره نمیکنی. راستی یادت نرود روی داستان اسم بگذاری. من پیشنهاد میکنم اسمش را بگذاری. این داستان مال شهر کوتولهها است و چند تا نسخهاش را هم برای شهر کوتولهها بفرستی.
خداحافظ
نام جاندار: سگ ماهی خاردار
اندازه: بیش از یک متر
گستردگی: همه آبهای جهان
زیستگاه: آبهای تا عمق 900 متر
تغذیه: انواع ماهی و بیمهرگان دریایی
مجلات دوست کودکانمجله کودک 350صفحه 11