در این چنین مواقعی باید به دنبال راه چاره ای دیگر گونه بود. اگر صحبت وخواهش و التماس و فدایت شوم وجان من و ... کارساز نبود باید به دنبال راهی اثر بخش تر بود. استفاده از ابزاری قدرتمند که بتواند مشکلات به وجود آمده را حل کند، چیزی بسیار قوی...
مثلا یک بستنی. آقا مجتبی راهی بقالی شد و با یک بستنی بازگشت.
آقا مجتبی: «بخور جانم، داری اذیت میکنی ها، مگه خودت نمی گفتی که دوست داری عکسات تو مجله چاپ بشه؟ پس چرا این جوری میکنی؟ بارک الله دختر، ببین چه چیز خوشمزه ای برات خریدم، بخور و بلند شو تا زودی کارمون رو تموم کنیم، بابا داره دیرش میشهها.»
بستنی خوردن تمام شد و تغییری در اوضاع حاصل نشد. شادی بر همان مداری بود که قبلا بود وحاضر به قرارگرفتن جلوی دوربین و انجام چند حرکت ساده نبود. در بررسی های بعدی و برطبق گفته خود شادی خانم....
معلوم شد که این گره نه به دست بستنی، بلکه به دست توانمند یک آب نبات چوبی باز خواهد شد و از قرار ما راه را اشتباه رفته بودیم. آقا مجتبی دوباره راهی بقالی شد و با یک آب نبات چوبی بازگشت...
شادی آب نبات می خورد وما حرص میخوردیم. دیر شده بود و مگر آب نبات با لیس زدن های یواش یواش شادی خانم تمام میشد؟ زمان زیادی گذشت و بالاخره لیس ها، آب نبات را غیب کرد، اما دریغ ازهمکاری شادی خانم. قدم بعدی به کارگیری راه های چاره احتمالی دیگر نظیر آب میوه، پفک ، شیر کاکائو و .... بود
تا اینجای کار پنج بار آقا مجتبی به بقالی رفته و هر بار چیزی برای شادی خریده بود، اما هیچیک از آن ها جواب نداده بود وشادی پس از خوردن ....
هریک، چیز دیگری درخواست میکرد. آخرین قدم، بردن او به بقالی بود واجازه این که هر چه دلش میخواهد بردارد به شرط آن که در ازای این کار، کمی....
نام جاندار: آمفیتر توس
اندازه : حدود 9 سانتی متر دور بدن
گستردگی: آبهای مناطق گرم
زیستگاه : اعماق میانی آب
تغذیه : پلانکتون
مجلات دوست کودکانمجله کودک 348صفحه 12