و قصه قرار بود به این صورت ادامه پیدا کند که ساعتی بعد از آن اتفاق، شادی از خانه خارج میشود تا برود و به سفارش مادرش نان بخرد. طبق روال داستان ، شادی هم در طول مسیر خانه تا ...
نانوایی، موفق به پیدا کردن چیزی می شود، یک اسکناس صد تومانی. حالا او باید خم می شد و اسکناس را از زمین برمی داشت و ... اما.....
برای تهیه عکس های لازم برای این قصه، من، آقا مجتبی - پدر شاد - وشبنم -خواهر شادی - مدت زیادی با شادی کلنجار رفتیم تا بلکه رضایت دهد و اسکناس را از زمین بردارد، اما هیچ فایده ای نداشت وشادی به هیچ وجه همکاری نمی کرد. بعد ازمدتی حتی کار....
سخت تر هم شده بود، شادی برای فرار از دست من و دوربین ام به بغل شبنم پناه میبرد.
شبنم: « آخه چیزی نیست که، ماشاالله الان سه سالته، مگه خودت همه اش نمی گی که دیگه بزرگ شدی؟ فقط قراره چند تا عکس بگیری...»
مدتی دو تا خواهر را به حال خود گذاشتیم تا بلکه شبنم بتواند با صحبت های خواهرانه اش شادی را راضی کند. صحبت های شبنم اثر بخش به نظر می رسید چرا که بعد از مدتی لبخند به صورت شادی بر میگشت و باخنده او دل من هم گرم می شد، گرم از اینکه شاید با ما همراهی کند تا بتوانیم ... اماشادی با شنیدن نام عکس دوباره اخم هایش توی هم میرفت و... حالا که دیگر گریه هم اضافه شده بود.
دیر شده بود. من برای گرفتن این قصه چند ساعتی از محل کارم مرخصی گرفته بودم، آقا مجتبی هم همین طور. زمان
میگذشت و ما همچنان در ابتدای قصه مانده بودیم.
نام جاندار: بولیتانا
اندازه : حدود 20 سانتی متر دور بدن
گستردگی: آبهای مناطق گرم
زیستگاه : عمق 800 تا 1400 متر
تغذیه : پلانکتون
مجلات دوست کودکانمجله کودک 348صفحه 11