مادر من...
مادر من، مربی ورزش است.
او خودش عضو تیم والیبال است و چند تا مدال هم گرفته است. هر وقت مادرم برای تمرین به باشگاه میرود، مرا هم با خودش میبرد. مادرم به بچهها والیبال یاد میدهد.
او میگوید: «اگر بچهها ورزش کنند، همیشه سالم و شاد میمانند.»
یک بار مادرم مسابقه داشت. من و پدر برای تماشا رفتیم. ما تمام مدت تیم مادرم را تشویق میکردیم. مسابقه تمام شد و تیم مادرم برنده شد.
من و پدر از خستـگی نمیتوانستیم راه برویم! امـا مـادرم سر حـال و خنده رو و خوش اخلاق بود. مثل همیشه!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 241صفحه 22