گل
ناصر کشاورز
یک بوتهی گل
در باغ دیدم
یک برگ او را
محکم کشیدم
یک دفعه او گفت:
«ای بچهی بد
این برگ، گوش است من دردم آمد»
وقتی که از او
این را شنیدم
خیلی خجالت
از خود کشیدم
آهسته گفتم:
«لطفا ببخشید!»
خوش حال شد باز
با ناز خندید
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 241صفحه 10