کی خندید؟ کی ترسید؟
باران
گربه پرنده
خورشید
اردک قورباغه
موش تمساح
یکی بود، یکی نبود.
غیر از خدا هیچ کس نبود.
یک روز قشنگ بهاری، وقتی که در آسمان بود و و و و و ، مشغول بازی بودند، ناگهان آسمان پر از ابر شد و بارید.
ترسید و فرار کرد و رفت زیر پلهها!
خندید و شادی کرد و ماند و زیر !
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 238صفحه 17