موش را به هوا پرت کرد وگفت: «الان تو را میخورم، موش کوچولو!»
ناگهان بوفالو جلو آمد وگفت: «این موش کوچولو یک دوست بزرگ بزرگ دارد.»
گرگ از دیدن بوفالو آن قدر ترسید که سرش را زیر برف کرد وتا دور شدن موش و بوفالو بیرون نیامد!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 221صفحه 21