مجله خردسال 355 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 355 صفحه 19

... کمی فکر کرد و گفت:" من به خانه می روم. خانم ... منتظر من است!" ... از ... خداحافظی کرد و به دیدن ... رفت. وقتی ... به خانه رسید، قبل از سلام، عطسه بلندی کرد. .. با عجله به طرف او آمد و پرسید:" سرما خورده ای؟" ... گفت:" ... را دیدم که سرما خورده بود و پشت سر هم عطسه می کرد." ...گفت:" ای داد بی داد! حتما تو هم مریض شده ای." ... گفت:" هاپچی ! بهتر است من هم به خانه ی ... بروم تا جوجه هایمان مریض نشوند." ... با تعجب پرسید:" چرا به خانه ی ... بروی؟" .. گفت:" به دیدن ... رفته است. ... و ... ، هر دو سرما خورده اند. من هم می روم تا پیش آن ها باشم!" خندید و گفت:" این طوری بهتر است! لطفا تو و ... و ... توی خانه بمانید ودیگران را مریض نکنید." ... خندید و به خانه ی ... رفت. البته با یک ظرف پر از سوپ که خانم ... برایشان پخته بود!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 355صفحه 19