کرد و رفت جلوی پای دخترک ایستاد و دست هایش را بالا گرفت. دخترک موش را از زمین برداشت و به او نگاه کرد. موش خندید و آن ها با هم دوست شدند.
حالا یک دختر بود که شبیه هیچ کس نبود. یک موش بود که تپل و بامزه بود! و یک عالمه پروانه بودند که همه با هم خوش و خندان و شاد، زندگی می کردند!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 355صفحه 6