![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/379/379_8.jpg)
فرشتهها
دوست مادرم و بچهاش ،به خانهی ما آمده بودند. من میخواستم بچهی دوست مادرم را
برم تا با اسباب بازیهایم بازی کند. اما او چسبیده بود به مادرش و اصلاً از او جدا نمیشد. وقتی مادرم و دوستش با هم حرف میزدند، هی وسط حرف آنها میپرید و چیزی میگفت . نق میزد و میگفت: «برویم برویم.» من خیلی سعی کردم او را سرگرم کنم. اما فایدهای
نداشت. آنقدر بهانه گرفت و حرف زد و شلوغ کرد که دوست
مادرم مجبور شد برود.
وقتی آنها رفتند، به مادرم گفتم: «چه بچهی بدی بود.» مادرم گفت: «بچهی بدی نبود. فقط نمیدانست چه کاری درست است. چه کاری غلط. به یاد حرف امام علی (ع) افتادم.» پرسیدم: «چه حرفی مادر؟» مادر گفت: «امام علی (ع) میگویند که اگر ساکت باشی تا زمانی که از تو بخواهند حرف بزنی، زیباتر از آن است که حرف بزنی و از تو بخواهند که ساکت بشوی!» گفتم: «مثل بچهی دوست ما!؟» مادر خندید و پیشدستیها را جمع کرد.
او یک فرشتهی مهربان است. او مادر خوب من است.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 263صفحه 8