
مادر، و و و خرید.
کوچولو پرسید: «همهی اینها را باید بخورم؟»
مادر خندید و گفت: «نه جانم! من با اینها میپزم. تو را باید بخوری.»
وقتی خرید مادر تمام شد، کوچولو پرسید: «مادر جان! برایم میخرید؟»
مادر گفت: «فراموش کردی خانم دکتر چه گفت؟! تو باید گرم بخوری. باعث میشود که بیشتر سرفه کنی.»
مادر و کوچولو به داروخانه رفتند و خریدند.
وقتی آنها به خانه رسیدند مادر به کوچولو گفت: «بیا اینجا بنشین تا ببینی خوشمزهی تو چه طوری آماده میشود.»
مادر، و را شست و پوست کند.
بعد آنها را خرد کرد و داخل ظرف ریخت.
کوچولو و را هم به مادر داد.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 118صفحه 18