مترجم : احمد قائمی مهدوی
ویراستار : نیرالسادات والاتبار
ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج
نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد
موضوع : خردسال
هیولا عینک پدربزرگ روی میز بود. عنکبوت پشت شیشهی عینک ایستاد و گفت: «من یک هیولای بزرگ بزرگ بزرگ هستم.» پدر بزرگ عینکش را برداشت. عنکبوت کوچولوی کوچولوی کوچولو به من خندید و رفت.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.