مجله خردسال 57 صفحه 22
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علائ - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 57 صفحه 22

باد و صحرا یکی بود، یکی نبود. یک روز باد به درخت­های پر برگ و سبز جنگل گفت: «کمی از برگ­های سبزتان را می­دهید برای صحرا ببرم؟ صحرا نه درخت دارد و نه سبزه.» درخت­ها گفتند: «هر چه قدر برگ می­خواهی برای صحرا ببر.» باد برگ­ها را چید و با خود برد. اما تا به صحرا برسد همه­ی برگ­ها زرد شده بودند. باد برگ­ها را به صحرا داد. صحرا زرد و طلایی شد. باد گفت: «برمی­گردم و برایت برگ سبز می­آورم.» باد برگشت و صحرا منتظر نشست. هنوز هم صحرا منتظر برگ­های سبز نشسته است.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 57صفحه 22