![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/155/155_20.jpg)
قصههای جنگل
.
3) مدتی گذشت. حالا فیل کوچولو هیچ دوستی نداشت که با او بازی کند.
4) پیش کرگدن رفت تا با او بازی کند. اما کرگدن حوصلهی بازی با او را نداشت.
1) یک روز، وقتی فیل کوچولو، با دوستش کنار رودخانه بازی میکرد. توی آب افتاد و حسابی خیس شد.
2) فیل کوچولو خیلی ناراحت شد. او دوستش را کنار رودخانه تنها گذاشت و از آن جا رفت.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 52صفحه 20